خیزش دیگران
این ستون برگرفته از کتاب «خیزشدیگران» به قلم «آلیس آمسدن» با ترجمه امیررضا انگجی است.
در سال۱۹۶۵ سهم «بقیه» کمتر از یکبیستم تولید صنعتی جهان بود؛ اما این سهم تا سال۱۹۹۵ تقریبا به یکپنجم ارتقا یافت. در میان کشورهای عقبمانده، شکاف بزرگی در پایان جنگ جهانی دوم در قالب تجربه تولید ظاهر شده بود. «بقیه» - شامل چین، هند، اندونزی، کرهجنوبی، مالزی، تایوان و تایلند در آسیا؛ آرژانتین، برزیل، شیلی و مکزیک در آمریکای لاتین و ترکیه در خاورمیانه - تجربه تولید کافی در تولید منسوجات، مواد غذایی و کالاهای مصرفی سبک را بهدست آورده و آماده بودند تا به بخشهای فناوری متوسط و بعدا فناوری پیشرفته ارتقا یابند. سایر کشورها که کمتر در معرض زندگی کارخانهای مدرن در دوره قبل از جنگ قرار داشتند، پس از آن نتوانستند به تنوع صنعتی «گروه بقیه» دست یابند. همانطور که بعدا اشاره شد، خط جداکننده بین این دو گروه کشورها مطلق نبود؛ اما کشورهایی که تجربه تولید قوی نداشتند بیشتر عقب میماندند و جهان در حال توسعه بین کشورهایی که از صنعت مدرن جهان حذف شده بودند و کشورهایی که در حال تعریف مجدد آن بودند، تقسیم شد.
ظهور «بقیه» یکی از تحولات خارقالعاده در نیمه پایانی قرن بیستم بود. برای اولینبار در تاریخ، کشورهای عقبمانده بدون نوآوریهای اختصاصی صنعتی شدند. آنها با صنایعی آغاز کردند که به مقادیر زیادی از قابلیتهای تکنولوژیک نیاز داشتند بدون اینکه در ابتدا از خود قابلیتهای تکنولوژیک پیشرفته داشته باشند. صنعتیسازی متاخر موردی از یادگیری خالص بود، یعنی وابستگی اولیه کامل به فناوری تجاریسازیشده سایر کشورها برای ایجاد صنایع مدرن. این وابستگی باعث شد تا هنجارهای متمایز آن را فرا بگیرند.
دارایی های دانش بنیان
توسعه اقتصادی فرآیند انتقال از مجموعهای از داراییهای مبتنی بر محصولات اولیه که توسط نیروی کار غیرماهر مورد بهرهبرداری قرار میگیرد، به مجموعهای از داراییهای مبتنی بر دانش است که توسط نیروی کار ماهر مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. به عبارت دیگر حرکتی است از سادگی به پیچیدگی و دانش در حوزه تولید صنعتی. این دگرگونی شامل جذب و انتقال سرمایه انسانی و فیزیکی از رانتجویی، تجارت و کشاورزی به سمت تولید صنعتی، یعنی قلب رشد اقتصادی مدرن است. در بخش تولید است که داراییهای دانشبنیان پرورش یافته و بهشدت مورد استفاده قرار گرفته است. هر چه این داراییها بیشتر باشد، انتقال از تولید محصول اولیه به تولید صنعتی (و بعدا به عرضه خدمات مدرن) آسانتر است.
دارایی مبتنی بر دانش مجموعهای از مهارتها است که به مالک آن اجازه میدهد محصولی را با قیمتهای رایج بازار یا بالاتر از آن (یا کمتر از هزینههای بازار) تولید و توزیع کند. مهارتهای لازم هم ماهیت مدیریتی و هم تکنولوژیک دارند. آنها مبتنی بر علم یا فن هستند و بسته به مقیاس کارخانه فیزیکی و پیچیدگی فرآیند تولید، در یک فرد یا شرکت تجسم مییابند. سه قابلیت تکنولوژیکی عمومی که داراییهای مبتنی بر دانش را پرورش میدهند، میتوان متمایز کرد: قابلیتهای تولید (مهارتهای لازم برای تبدیل ورودیها به خروجی). قابلیتهای اجرای پروژه (مهارتهای لازم برای افزایش ظرفیت) و قابلیت های نوآوری (مهارتهای لازم برای طراحی محصولات و فرآیندهای کاملا جدید) .
دانش یک ورودی ویژه است؛ زیرا دسترسی به آن دشوار است، چه با «ساخت» چه با «خرید». برخلاف اطلاعات که واقعی است، دانش مفهومی است. دانش شامل ترکیبی از حقایق است که به روشهای ناملموس با هم تعامل دارند. اطلاعات کامل قابل تصور است؛ زیرا با زمان و پول کافی، یک شرکت ممکن است تمام حقایق موجود مربوط به تجارت خود را بیاموزد. دانش کامل غیرقابل تصور است؛ زیرا دانش خاص شرکت است و تا حد امکان برای بهدست آوردن رانتهای تکنولوژیک اختصاصی نگه داشته میشود.
در تئوری تجاری هکشر-اوهلین-ساموئلسون، که هنوز بر بحثهای سیاستی درباره تجارت بینالملل حاکم است، دانش کامل (فناوری) یک فرض کلیدی است که شرکتها را در یک صنعت در همه کشورها به یک اندازه بهرهور میسازد و پس از آن، یک کشور غیررقابتی تنها با یک مورد از انتخاب سیاست کارآمد مواجه است: تعدیل قیمتها (کاهش دستمزدها) به جای توسعه دانش فنی (یارانهای برای یادگیری). در مدلهای رشد «جدید»، نهادهای تجاری اصلا وجود ندارند. بنابراین دانش اختصاصی و خاص شرکت نمیتواند مانع ورود باشد. اطلاعات یک کالای رایگان در هر اقتصاد معینی است و انتشار اطلاعات در سطح جهانی که نرخهای رشد بینالمللی را هدایت میکند، بیشتر به سرمایهگذاری در آموزش بستگی دارد. در اقتصاد نهادی جدید، فرآیند توسعه اقتصادی بهعنوان حرکتی به سمت اطلاعات کامل، بازارها و در نتیجه حداقل هزینه مبادلات به جای فرآیند توسعه داراییهای مبتنی بر دانش برای کاهش هزینههای تولید و ارتقای موقعیت بازار، تصور میشود. در اکثر این نظریات و موارد، مشکلات توسعهنیافتگی بیشتر به اطلاعات مربوط است تا دانش.
ماهیت فناوری به خودی خود کسب دانش را دشوار می کند. ازآنجاکه ویژگیهای یک فناوری لزوما نمیتواند بهطور کامل مستند شود، بهینهسازی فرآیند و مشخصات محصول یک هنر باقی میماند. مهارتهای مدیریتی که چنین هنری را شامل میشود، ضمنی هستند. قابلیتهای فناوری که محصولات جدید و تکنیکهای تولید جدید ایجاد میکنند، بخشی از داراییهای «نامرئی» یک شرکت هستند (ایتامی ۱۹۸۷). چنین داراییهایی به یک شرکت اجازه میدهد تا کمتر از هزینههای رقبا و بالاتر از استانداردهای کیفیت آنها تولید کند. ازآنجاکه داراییهای مبتنی بر دانش اختصاصی، نامشهود و در نتیجه کپی کردن آن دشوار است، به سودهای بالاتر از حد معمول منجر میشوند و رانت انحصاری برای صاحبان خود ایجاد میکنند (ورنرفلت ۱۹۸۴).