الگوی پرواز غازها

این پارادایم فرض می‌کند که تحت شرایط مناسب، پیوندهای اقتصادی شمال-جنوب، یعنی روابط بین اقتصادهای توسعه‌‌‌یافته و در حال توسعه می‌تواند برای همه مفید باشد و ادغام توسعه آسیای شرقی نمونه‌‌‌ای از این موارد است. بنابراین اقتصادهای آسیای شرقی که به طور فعال چنین پیوندهایی را از طریق تجارت و سرمایه‌گذاری ایجاد کرده‌‌‌اند، عملکرد قابل‌توجهی از خود نشان داده‌‌‌اند که سناریوی روز قیامت مکتب وابستگی را به چالش می‌‌‌کشد. هرچند تعدادشان کم است، برخی از ناظران در مورد میزان دقتی که الگوی پرواز غازها وضعیت کلی شرق آسیا را به تصویر می‌‌‌کشد، تردید کرده‌‌‌اند. به گفته کوجیما اکثر آنها از دیدگاه وابستگی این کار را انجام داده‌‌‌اند. یانگ و لیم اذعان دارند که مکتب وابستگی بینش‌‌‌های مهمی درخصوص درک توسعه و توسعه‌‌‌نیافتگی در بستر جهانی ارائه می‌دهد؛ مهم‌تر از همه تشخیص پویایی‌‌‌های اقتصاد سرمایه‌‌‌داری جهانی است. با این حال آنها اشاره می‌کنند که مکتب وابستگی تمایل دارد از عوامل داخلی کشورهای در حال توسعه که ممکن است به عملکرد اقتصادی نسبتا نامطلوب کمک کرده باشد، غفلت کنند.

پارادایم پرواز غازها در دهه۱۹۳۰ از آنچه کانام آکاماتسو (۱۸۹۶-۱۹۷۴) آن را پدیده گانکو کیتای (پرواز غازها) توسعه صنعتی در اقتصادی رو به رشد نامید، سرچشمه گرفت. در نیمه دوم دهه۱۹۸۰ پارادایم پرواز غازها مجددا در ژاپن ابتدا توسط محافل دانشگاهی و سپس توسط مقامات دولتی این کشور به‌عنوان چارچوبی برای ادغام منطقه‌‌‌ای شرق آسیا از طریق کمک‌‌‌ها و سرمایه‌گذاری‌‌‌های خارجی ژاپن مورد استفاده قرار گرفت. از زمان آکاماتسو این پارادایم دستخوش تغییرات مختلفی شده است. نسخه‌‌‌های مدرن آن اغلب با اهداف تجویزی ارائه می‌‌‌شوند؛ به‌عنوان مثال، ترویج این مفهوم که سیاست‌‌‌های توسعه اتخاذشده توسط ژاپن می‌تواند برای همسایگانش قابل تکرار باشد.

شکل توسعه منطقه‌‌‌ای که توسط الگوی مدرن پرواز غازها رسم شده است، وجود سلسله مراتب را پیش‌‌‌فرض می‌گیرد، با یک اقتصاد مسلط که به‌عنوان مرکز رشد عمل می‌کند و به دنبال آن سایر اقتصادهای در حال توسعه عمل می‌کند. با افزایش وابستگی متقابل بین اقتصادهای خوشه‌‌‌ای منطقه در شرق آسیا که به‌عنوان نشانه‌‌‌ای از یکپارچگی تفسیر می‌‌‌شد، عنصر جدیدی که الگوی مدرن ارائه کرده چارچوبی برای ادغام منطقه‌‌‌ای است. از این به بعد گروه منطقه‌‌‌ای به‌عنوان یک کل به تدریج پیچیدگی صنعتی را توسعه می‌دهد؛ زیرا هر یک از اقتصادهای منطقه از اثرات خارجی و پیوندهای ناشی از معاملات بین آنها سود می‌‌‌برند. به عقیده اوزاوا، کلید توسعه ملی و یکپارچگی سیستماتیک منطقه‌‌‌ای وقوع همزمان سه نوع توالی منظم در فعالیت‌‌‌های اقتصادی در داخل و در میان گروهی از اقتصادهای ملی است:

توالی چرخه یک محصول خاص (یا یک گروه محصول): اقتصاد ملی از چارچوب تجاری چرخه عمر محصول پیروی می‌کند که شامل چهار مرحله است: ‌‌‌ واردات، تولید جایگزین واردات، صادرات و در نهایت بار دیگر واردات.

توالی چرخه صنعت در توسعه اقتصادی: توسعه تدریجی صنایع به نحوی که با عوامل تولید و قابلیت‌‌‌های فناورانه متغیر اقتصاد ملی سازگار باشد؛ یعنی فعالیت‌‌‌های تولیدی (و صادراتی) یک کشور از صنایع با ارزش افزوده پایین، بیشتر کاربر و کمتر سرمایه‌‌‌بر به سمت صنایع با ارزش افزوده بالاتر، کمتر کاربر و بیشتر سرمایه‌‌‌بر حرکت کند. این امر به وضوح نشان‌‌‌دهنده یک فرآیند ساختاریافته و منظم برای تولید نیروی‌‌‌های خودپایدار و خودپیشران در مسیر پویای مزیت نسبی است.

توالی بین اقتصادی مستلزم انتقال منظم فعالیت‌‌‌های صنعتی در میان اقتصادهای ملی در امتداد سلسله‌مراتب منطقه‌‌‌ای است: این نقل و انتقالات صنعتی در آن دسته از اقتصادهای دنباله‌‌‌رویی که منابع و ظرفیت‌‌‌های فناورانه مناسب برای این انتقال را به دست آورده‌‌‌اند، انجام خواهد شد.

توالی چرخه محصول و چرخه صنعت «داخلی» هستند؛ به این معنا که در داخل اقتصاد ملی رخ می‌دهند. توالی بین‌‌‌اقتصادی ولی در بین اقتصادهای ملی مختلف رخ می‌دهد اوزاوا (۱۹۹۱) استدلال می‌کند که شرکت‌های فراملیتی، به‌ویژه از نوع ژاپنی به تسهیل این جابه‌‌‌جایی سیستماتیک صنعتی در میان اقتصاد کشورها تمایل دارند. علاوه بر سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی اوزاوا کانال‌‌‌های دیگری را نیز شناسایی می‌کند که جابه‌جایی صنعتی بین ‌‌‌اقتصادهای ملی را تسهیل می‌کنند: صدور مجوز، پیمان‌‌‌کاری فرعی، قراردادهای کمک فنی، عملیات کلید در دست، قراردادهای بازار (به‌ویژه دسترسی آسان‌‌‌تر به بازارهای کشورهای پیشرو)، وام‌‌‌های مالی، و کمک‌‌‌های اقتصادی رسمی -اعم از مالی و فنی- برای ایجاد زیرساخت. تا زمانی که ارتقای صنعتی در امتداد توالی «درست» بین اقتصادی رخ دهد، شرکت‌های فراملیتی ساختاردهی مجدد اقتصادهای خودشان و میزبان را تسهیل می‌کنند.

4 copy

الگوی پرواز غازهای کلاسیک

الگوی پرواز غازها آکاماتسو (FGP) مدلی برای تقسیم کار بین‌المللی در شرق آسیا بر اساس مزیت نسبی پویاست. این الگو فرض می‌کند که کشورهای آسیایی به‌عنوان بخشی از سلسله مراتب منطقه‌‌‌ای که در آن تولید کالاها به‌طور مداوم از کشورهای پیشرفته‌‌‌تر به کشورهای عقب‌مانده منتقل می‌شود به غرب صنعتی‌‌‌شده خواهند رسید. کشورهای توسعه‌‌‌نیافته در منطقه «به ترتیب درجه توسعه خود در الگوی پرواز غازهای وحشی پشت سر کشورهای صنعتی پیشرفته قرار گرفته‌‌‌اند.» غاز پیشتاز در این الگو خود ژاپن است، دسته دوم کشورها شامل اقتصادهای تازه صنعتی‌شده (کره‌جنوبی، سنگاپور، تایوان و هنگ‌کنگ) می‌شود. پس از این دو گروه، کشورهای اصلی آسه آن قرار دارند: تایلند، مالزی و اندونزی. در نهایت، کشورهای بزرگ کمتر توسعه‌‌‌یافته در منطقه: چین، ویتنام، فیلیپین و...، عقبه مجموعه را تشکیل می‌دهند.

محرک اصلی در این مدل «نیاز ضروری کشورهای پیشرو برای تجدید ساختار داخلی» به‌دلیل افزایش هزینه‌‌‌های نیروی کار است. ازآنجاکه مزیت‌‌‌های نسبی (در مقیاس جهانی) «غاز پیشرو» باعث فاصله گرفتن بیش از پیش از صنایع کاربر و حرکت به سمت فعالیت‌‌‌های سرمایه‌‌‌برتر می‌شود، این کشورها تولیدات با بهره‌‌‌وری پایین خود را به کشورهای پایین‌‌‌تر در سلسله‌مراتب مذکور منتقل می‌کنند. انگیزه توسعه همیشه از رده‌‌‌های بالایی آغاز می‌شود و از همین رو بسیاری به FGP برچسب یک مدل از بالا به پایین زده‌‌‌اند. FGP ابزار مفیدی برای توصیف الگوهای تولید منطقه‌‌‌ای در شرق آسیاست؛ زیرا صنایعی مانند صنعت نساجی نه تنها از ژاپن - پیشرفته‌‌‌ترین کشور آسیای شرقی- بلکه در مراحل بعد از کره‌جنوبی و تایوان هم خارج شدند. این کشورهای رده دوم اکنون خود به مراکز خودروسازی و تولید پیشرفته لوازم الکترونیکی مصرفی و مانند آن تبدیل شدند.

مدل آکاماتسو در مورد نحوه انتقال فناوری حرف چندانی ندارد. با این حال او اثر تقلیدی تجارت بین‌الملل و همچنین «روح کارآفرینان» را در انتقال فناوری مهم ارزیابی می‌کند. نسخه‌‌‌های اصلاح شده الگوی پرواز غازها بر اهمیت شرکت‌های چندملیتی تاکید دارند. در مورد ترتیب داخلی کشورها در مدل، آکاماتسو موقعیت نسبی هر کشور را نه ثابت که ذاتا ناپایدار می‌‌‌دید. این باور به احتمال زیاد از توسعه ژاپن در اوایل قرن بیستم نشأت گرفته است؛ زمانی که ژاپن از یک کشور عقب‌‌‌مانده به یک قدرت صنعتی بالغ تبدیل شد. با این حال سایر محققان بر ثبات و هماهنگی رشد خوشه‌‌‌ای در FGP تاکید کرده‌‌‌اند که یعنی تغییر جایگاه یک کشور از یک رده به سطح دیگر دشوار است.

مساله انتقال فناوری تولید

در سال‌های اخیر نظریه آکاماتسو بر تمایز اقتصاد جهانی تاکید دارد که منجر به انتشار سریع فناوری‌‌‌های جدید به قدرت‌‌‌های صنعتی نوظهور می‌شود. این فرآیند با ورود کالاهای جدید آغاز شد. با گذشت زمان، فناوری‌‌‌ها و کالاهای سرمایه‌‌‌ای نیز وارد و صنایع همگن ایجاد می‌شود. یکسان‌‌‌سازی صنعت و کشاورزی باعث رقابت شدید و متعارضانه بین اروپا، ایالات متحده و ژاپن در ربع آخر قرن نوزدهم شد. هنگامی که نوآوری در برخی از صنایع در یک کشور پیشرفته رخ می‌دهد، سرمایه‌گذاری در آنجا متمرکز شده و باعث ارتقای چرخه تجارت می‌شود. نوآوری منجر به افزایش صادرات و افزایش رفاه ملت باعث ایجاد و افزایش واردات مواد اولیه و مواد غذایی می‌شود. آکاماتسو شاهد یک حرکت متقابل در سایر نقاط جهان با محوریت افزایش تولید طلاست که به گفته وی منجر به افزایش تقاضای موثر و تحریک بیشتر صادرات کشور نوآور شد. به این ترتیب، تولید و تجارت جهانی گسترش می‌‌‌یابد، قیمت‌ها افزایش می‌‌‌یابد و در بلندمدت افزایش چرخه تجارت بین‌الملل حاصل می‌شود.

با این حال، نوآوری‌‌‌ها از کشورهای نوآور به کشورهای دیگر سرایت می‌کند و منجر به توسعه صنایع در آن کشورها می‌شود؛ درحالی‌که نتیجه این اتفاق یک رابطه متعارض با صنایع کشور نوآور است. صادرات ملت نوآور راکد می‌شود و در سطح جهانی گرایش به تولید مازاد، کاهش قیمت‌ها و کاهش نرخ رشد تولید و تجارت وجود دارد. آکاماتسو استدلال می‌کند که اولین مرحله رشد A امواج کندراتیف (دوره‌‌‌های طولانی) دوره تمایز در ساختار اقتصاد جهانی خواهد بود؛ درحالی‌که «دوره سقوط» یا فاز B چرخه کندراتیف با فرآیند یکسان‌‌‌سازی در ساختار اقتصاد جهانی همراه خواهد بود.

برای آکاماتسو، مشخصه ساختار رابطه مرکز-پیرامون با این واقعیت مشخص می‌شود که کشور توسعه‌نیافته مواد اولیه را صادر و کالاهای صنعتی را وارد می‌کند. در ادامه یک کشور توسعه‌نیافته تلاش خواهد کرد تا کالاهایی را تولید کند که تاکنون وارد می‌‌‌شده است، ابتدا در زمینه کالاهای مصرفی و بعدا در حوزه کالاهای سرمایه‌‌‌ای. به‌عنوان مرحله چهارم این فرآیند، کشور توسعه‌نیافته تلاش خواهد کرد تا کالاهای سرمایه‌‌‌ای صادر کند. با این حال گرایش تمایز به سمت کشورهای پیشرفته خواهد بود؛ زیرا صنایع کالاهای سرمایه‌‌‌ای در کشورهای پیشرفته همچنان پیشرفت بیشتری خواهند داشت و باعث ایجاد «تفاوت شدید هزینه‌‌‌های نسبی» می‌‌‌شوند. الگوی پرواز غازهای وحشی شامل سه زیر الگو است: اولی توالی واردات - تولید داخلی - صادرات. دوم، توالی از کالاهای مصرفی به کالاهای سرمایه‌‌‌ای و از کالاهای خام و ساده به کالاهای پیچیده و پردازش‌شده. سوم، همسویی کشورهای پیشرفته به سمت کشورهای عقب‌مانده بر اساس مراحل رشد آنها.

با این حال، ماهیت تیره‌‌‌تر و تاریک‌‌‌تری نیز در این چرخه‌‌‌ها وجود دارد، تمایز کشورها از طریق واردات جبران می‌شود که تراز پرداخت‌‌‌ها را با مشکل مواجه می‌کند و فشار برای افزایش صادرات محصولات اولیه به‌وجود می‌‌‌آید. همچنین برای بهبود تراز تجاری، تمرکز از صنایع داخلی به بخش صادراتی منتقل می‌شود. این مساله در نهایت منجر به مشکلات ناشی از ظرفیت‌‌‌های بیش از حد عرضه در کشور توسعه‌نیافته می‌شود.

مرحله اول: صنایع را می‌توان به چند دسته طبقه‌‌‌بندی کرد. کالاهای مصرفی تولیدی از کشورهای پیشرفته وارد می‌شود (از t1 در پانل a شروع شده است). برخی از محصولات (مثلا محصولات اولیه) توسط کشورهای کمتر پیشرفته صادر می‌شوند. در این مرحله، محصول تولیدی وارداتی به‌دلیل اثر جایگزینی ممکن است پیامدهای منفی بر صنایع دستی بومی کشورهای کمتر پیشرفته داشته باشد.

مرحله دوم: تولید کالاهای وارداتی (استراتژی جایگزینی واردات) در این دوره انجام می‌گیرد (از زمان t2 در نمودار a شروع می‌شود). واردات کالاهای مصرفی از زمان t1 تا t2 افزایش می‌‌‌یابد. تقاضای داخلی به اندازه کافی بزرگ می‌شود که به اقتصاد مقیاس برسد. بنابراین ممکن است از تولید داخلی شروع شود (در t2 در پانل a). در عین حال، کشور باید کالاهای سرمایه‌‌‌ای را نیز وارد کند (از t2 در پنل b شروع شده است). در مورد ژاپن، نه تنها کالاهای سرمایه‌‌‌ای مانند ماشین‌‌‌آلات، بلکه مواد خام نیز باید وارد شوند. در این مرحله، رقابت بین کالاهای مصرفی وارداتی و تولید داخلی وجود خواهد داشت. با استفاده از استدلال‌‌‌های صنعت نوزاد، دولت گاهی باید از صنعت داخلی از طریق یارانه، تعرفه واردات و... حمایت کند.

مرحله سوم: صنعت داخلی تولید کالاهای مصرفی به یک صنعت صادراتی تبدیل می‌شود (شروع از t3 در پانل a). در زمان t*، تجارت کالاهای مصرفی در حالت تعادل یا تراز تجاری است (صادرات=واردات) و تولید داخلی برابر با تقاضای داخلی است (از آنجا که تقاضای داخلی = تولید داخلی - صادرات + واردات). این مرحله حاکی از اجرای موفقیت‌‌‌آمیز فرآیند جذب صنعت مربوطه در مسیر توالی واردات-تولید-صادرات (M-P-E) است که الگوی اصلی مدل FG است. علاوه بر این، صنعت جایگزینی واردات به سمت یک صنعت صادراتی دگردیسی پیدا می‌کند. صنعت کالاهای مصرفی در حال حاضر با کشورهای پیشرفته همگن شده است. بنابراین کشور مورد نظر در این کالاها دیگر عقب‌‌‌مانده نیست.

مرحله چهارم: کاهش صادرات کالاهای مصرفی (شروع از t4 در پانل a) و شروع صادرات کالاهای صادراتی در این مرحله صورت می‌گیرد (شروع از t4 در پانل b). کاهش صادرات کالاهای مصرفی به این دلیل است که تولید این کالاها به سایر کشورهای کمتر توسعه‌یافته منتقل می‌شود (تولید خارج از کشور با خط شکسته در پانل a نشان داده شده است). علاوه بر این، ممکن است واردات معکوس وجود داشته باشد.

الگوی FG نه تنها در حرکت از تولید کالاهای مصرفی به کالاهای سرمایه‌‌‌ای اتفاق می‌‌‌افتد، بلکه در حرکت از کالاهای خام و ساده به کالاهای پیچیده و پردازش‌شده نیز رخ می‌دهد. متنوع‌‌‌سازی تولید طبق نظر آکاماتسو به دو الگوی درون‌‌‌صنعتی و بین‌‌‌صنعتی قابل صورت‌‌‌بندی است. اولی با ظهور گروه‌‌‌های محصول جدید در هر بخش صنعتی ایجاد می‌شود، یعنی برای مثال از منسوجات پنبه‌‌‌ای تا پشمی تا منسوجات مصنوعی یا از کالاهای خام و ساده تا کالاهای پیچیده و پردازش‌شده. الگوی دوم توسعه صنعت جدید را نشان می‌دهد، برای مثال از نساجی تا فولاد و کشتی‌‌‌سازی، از خودرو تا کامپیوتر یا از کالاهای مصرفی تا کالاهای سرمایه‌‌‌ای. این مورد سطح توسعه هر اقتصاد را نیز نشان می‌دهد. چرخه درون‌‌‌‌‌‌صنعتی یا بین‌‌‌صنعتی الگوی FG (واردات-تولید-صادرات) را تکرار می‌کند و رقابت‌‌‌پذیری و کارآیی یک صنعت را از طریق «عقلایی کردن» تولید افزایش می‌دهد. در همین حال، تنوع تولید از طریق چرخه بین‌‌‌صنعتی، ساختار صنایع و صادرات را ارتقا می‌دهد. در نتیجه، پیشرفت همزمان و تعامل بین عقلایی کردن و متنوع‌‌‌سازی تولید، و توسعه اقتصاد ملی می‌تواند رخ دهد.

3 copy

الگوی مدرن پرواز غازها

پارادایم مدرن FG، انتقال متوالی فعالیت‌‌‌های اقتصادی از کشورهای صنعتی به کشورهای کمتر صنعتی را به موازات تغییر پویا در الگوی مزیت نسبی از طریق افزایش نقش شرکت‌های فراملیتی (TNCs: با قراردادهای فرعی، قرارداد مجوز، سرمایه‌گذاری مشترک، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی و...) توضیح می‌دهد. اوزاوا سه نوع توالی در فعالیت‌‌‌های اقتصادی را در داخل و میان‌گروهی از اقتصادهای ملی بیان می‌کند. توالی چرخه یک محصول خاص (یا یک گروه محصول) اولین نوع توالی است. اقتصاد ملی چارچوب تجاری چرخه عمر محصول را دنبال می‌کند که شامل چهار مرحله است: واردات، جایگزینی واردات، صادرات و در نهایت یک‌بار دیگر واردات (واردات معکوس). کالاهای مصرفی ابتدا وارد می‌شود و سپس در داخل تولید می‌شود، کالا صادر می‌شود و دوباره وارد می‌شود (M-P-E-M).

توالی چرخه صنعتی مرتبط با توسعه اقتصادی نوع دوم است. توسعه مستمر صنایع همراه با تغییر عوامل تولید و فناوری اقتصاد ملی بر مزیت نسبی یک کشور تاثیر می‌گذارد. همچنین به این معنی است که کشور فعالیت‌‌‌های تولیدی (و صادراتی) خود را از صنایع با ارزش افزوده کمتر، کاربری بیشتر و سرمایه‌‌‌بری کمتر به صنایع با ارزش افزوده بالاتر، کاربری کمتر و سرمایه‌‌‌برتر تغییر می‌دهد. در شکل، با تغییر کالاهای مصرفی پانل (الف) به کالاهای سرمایه‌‌‌ای پانل (ب) نشان داده شده است. توالی بین اقتصادهای ملی مربوط به انتقال منظم فعالیت‌‌‌های صنعتی در میان اقتصادهای ملی در امتداد سلسله مراتب منطقه‌‌‌ای نوع سوم است. این نقل و انتقالات صنعتی در اقتصادهای دنباله‌‌‌رویی رخ خواهد داد که به منابع و ظرفیت‌‌‌های فناورانه مناسب برای انتقال دست یافته‌‌‌اند.

برای کشور غاز رهبر، مرحله وضعیت پس از رسیدن (زمان * t در شکل 1 پانل a) وجود دارد. صادرات کالاهای مصرفی در T4 به اوج خود ادامه می‌دهد و سپس کاهش می‌‌‌یابد؛ زیرا چنین کالاهای پرمصرفی مزیت نسبی خود را به‌دلیل افزایش دستمزد از دست می‌دهند. سپس فرآیند تولید کالاهای مصرفی پرمصرف (شامل سرمایه، فناوری برتر و مهارت مدیریتی به‌عنوان یک بسته) از طریق سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی (FDI) به کشور دیگری منتقل می‌شود که دستمزد کمتری دارد. در نتیجه، کشور غاز پیرو می‌تواند محصولات را به بازار داخلی بفروشد یا حتی به کشورهای دیگر (از جمله کشور غاز پیشرو تحت واردات معکوس) صادر کند. کوجیما این سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی را به‌عنوان «نوع تجارت‌‌‌محور (PROT) سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی» نامید.

او دریافت که سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی ژاپن سرمایه‌گذاری حامی تجارت بوده است. در این مورد، رابطه متقابلی بین غاز پیشرو و غازهای پیرو وجود دارد که توسط کوجیما توصیف شده است: «بنابراین سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، مزیت‌‌‌های نسبی هر دو کشور را افزایش می‌دهد که منجر به گسترش تجارت و تقویت بهره‌‌‌وری می‌شود. تا زمانی که این نوع سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی ترویج می‌شود، محرک صنعتی‌‌‌سازی الگوی پرواز غازها به‌‌‌طور متوالی از غاز پیشرو به غازهای پیرو منتقل می‌شود و تجارت گسترده و رشد اقتصادی مشترک را به همراه دارد. این چیزی نیست جز «رشد مبتنی بر سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی» اقتصادهای منطقه که انگیزه اصلی برای ایجاد یکپارچگی منطقه‌‌‌ای است.»

به طور کلی دو متغیر مهم در مدل FG وجود دارد که عبارتند از: مزیت نسبی و تراز تجاری (صادرات و واردات). صنایع بر اساس مزیت نسبی کشورها از کشور غاز پیشرو به کشورهای غاز پیرو منتقل خواهند شد. روند موفقیت‌‌‌آمیز پیشرفت برای یک صنعت خاص در کشوری خاص در تراز تجاری آن کشور منعکس می‌شود. به عبارتی فرآیند موفق حرکت از واردات به جایگزینی واردات، از جایگزینی واردات به صادرات و در نهایت به واردات مجدد محور الگوی پرواز غازهاست.