این رشته افکار، به کجا می‌رسد؟ در مثال بانک، این نوع استدلال موجب طرح این پرسش می‌شود که پس از اینکه رای صادر شد و رسیدگی به پرونده خاتمه یافت، انگیزه‌های افراد چه خواهد بود؟ یکی از احتمالات موجود به این شرح است: اگر در این پرونده، دادگاه به نفع خواهان‌ها رای دهد آن‌گاه از این به بعد، وقتی گروگان‌گیری در بانکی رخ دهد بانک‌ها تمایل خواهند داشت که پول را به دزد پرداخت کنند (برای اینکه نمی‌خواهند دادگاه آنها را محکوم به پرداخت خسارت به گروگان یا ورثه وی کند) و این امر خود به این معناست که دزدها انگیزه بیشتری برای گروگان‌گیری خواهند داشت.

درست است. ممکن است دزدها حقوقدان نباشند؛ اما واقعیت این است که لازم نیست دزد، حقوقدان باشد. آنها مشاهده می‌کنند که گروگان‌گیری در عمل جواب می‌دهد. تحویل‌دارها همیشه پول را به دزد تحویل می‌دهند. در اینجاست که مشکل آشکار می‌شود. اگر اجازه دهیم که در این پرونده ورثه مشتری برنده شوند، نتیجه احتمالا این خواهد بود که در آینده گروگان‌گیری‌های بیشتری رخ می‌دهد. شاید به تعداد کمتری از آنها شلیک شود؛ چراکه وقتی دزد پول را بگیرد فرار می‌کند. اما به سختی می‌توان پیش‌بینی کرد که وقتی تفنگ‌ها بیرون کشیده می‌شوند و گروگان‌گیری‌ها رخ می‌دهند، در نهایت چه اتفاقی می‌افتد. از این منظر، این بانک است که باید در دعوایی که ورثه مشتری اقامه کرده‌اند، برنده شود. مساله این نیست که وقتی در روز واپسین به موضوع نگاه می‌کنیم چه چیزی منصفانه و عادلانه به نظر می‌رسد. مساله این است که قاعده‌ای درست برای آینده وضع کنیم. درست به همان دلیل که دولت‌ها به کسانی که اقدام به گروگان‌گیری و هواپیماربایی می‌کنند و در مقابل، تقاضای پول یا هر چیز دیگر می‌کنند باج نمی‌دهند، در این پرونده نیز بانک باید برنده شود. گاه این وسوسه به ذهن متبادر می‌شود که پول را بدهیم و جان مسافران را نجات دهیم. اگر شما می‌دانستید که این اتفاق دیگر هرگز رخ نخواهد داد، احتمالا پول را می‌دادید. اما نکته اینجاست: نه فقط این احتمال وجود دارد که این اتفاق مجددا در آینده رخ دهد، بلکه اگر شما امروز پول را پرداخت کنید، این احتمال که فردا این اتفاق مجددا رخ دهد، بیشتر هم خواهد شد. پس اکنون دو نوع نگاه متمایز به این موضوع را شناخته‌ایم. نگاه نوع اول را می‌توانیم نگاه رو به گذشته بنامیم. این نوع نگاه متضمن نگاه رو به عقب نسبت به فاجعه و سایر وقایع، پس از رخ دادن آنها و تصمیم‌گیری در رابطه با چگونگی جمع و جور کردن و جبران آنهاست. نگاه نوع دوم، نگاه رو به آینده نامیده می‌شود. این نگاه متضمن نگریستن به پیش‌رو و پرسیدن این سوال است که تصمیمی که در این رابطه گرفته می‌شود چه آثاری در آینده خواهد داشت.

منظور، آثار تصمیم بر کسانی است که وارد وضعیت‌های مشابهی می‌شوند و هنوز تصمیم نگرفته‌اند چه کاری انجام دهند و تصمیمات آنها ممکن است تحت تاثیر این باشد که قانون، چه حکمی را در رابطه با آنها مقرر می‌دارد (می‌توان نگاه نوع اول را ایستا نامید؛ چراکه فرض می‌گیرد که موقعیت طرفین، ثابت و مستقر شده است و نگاه نوع دوم را پویا نامید؛ چراکه فرض را بر این می‌گذارد که ممکن است رفتار طرفین در پاسخ به رفتار دیگران و از آن جمله رفتار قضات، تغییر کند). یکی از جذابیت‌های تصمیم‌گیری قضایی این است که قضات از هر دو نوع دیدگاه یادشده استفاده می‌کنند و این دو نوع دیدگاه می‌توانند منتهی به نتایج متفاوتی شوند. آیا رای دادگاه باعث حل و فصل اختلاف بین طرفین می‌شود یا اینکه قاعده‌ای را برای آینده وضع می‌کند، تقریبا در تمامی موارد، رای دادگاه هر دو کار را با هم انجام می‌دهد. این فصل (و بخش اعظم سایر فصول این کتاب) بر دیدگاه رو به آینده تمرکز می‌کنند؛ چراکه این دیدگاه، زمینه‌های جذابی را برای استدلال و تفکر فراهم می‌کند و حرکت فکر در این دیدگاه، آرام‌تر از دیدگاه رو به گذشته است. وقتی که یک دعوای حقوقی مطرح می‌شود، حالت طبیعی این است که ما از دیدگاه رو به گذشته برای بررسی آن استفاده کنیم. دو نفر با یکدیگر اختلافی شدید دارند و هر یک دیگری را به خاطر وقوع فاجعه‌ای ملامت می‌کنند. توجه آنها معطوف به گذشته و این نکته است که در رابطه با گذشته، چه باید کرد. برای آنها مهم نیست که تصمیمی که گرفته می‌شود چه تاثیری بر دیگرانی که پشت صف هستند، خواهد گذاشت. برای آنها فقط این مهم است که اکنون چه کسی برنده می‌شود (در رابطه با وقایع و پرونده‌هایی که به‌طور اتفاقی و تصادفی رخ می‌دهند، این وضعیت شدیدتر است. ممکن است در مثال مورد بحث ما، بانک تا حدودی متفاوت باشد و اندکی هم دغدغه این را داشته باشد که در آینده و در بلندمدت چه رفتارهایی شکل می‌گیرند؛ چراکه ممکن است چنین امری مکررا برای بانک‌ها رخ ‌دهد). اما دادگاه‌ها باید به هر دو جنبه موضوع توجه داشته باشند؛ چراکه رأیی که دادگاه اکنون صادر می‌کند، برنده را در پرونده فعلی مشخص می‌کند و در عین حال، بر رفتار دیگران در آینده نیز تاثیر می‌گذارد. در واقع، اکثر دادگاه‌ها در پرونده‌هایی نظیر پرونده تحویل‌دار بانک که به آن اشاره کردیم، با استفاده از دیدگاه رو به آینده که شرح داده شد، به نفع بانک رای داده‌اند.

دیوان عالی ایلینویز، این مطلب را به این صورت بیان کرده است: «در پرونده حاضر، ممکن است این نتیجه‌گیری سفت و سخت و غیر عادلانه به نظر برسد؛ اما ما نمی‌توانیم برای حمایت از کسانی که به بنگاه‌های اقتصادی پا می‌گذارند اجازه دهیم که سلاح دیگری به زرادخانه مجرمان اضافه شود.» به عبارت دیگر، استدلال بر مبنای دیدگاه رو به آینده، بر استدلال بر مبنای دیدگاه رو به گذشته پیروز شد. چالش عملی پیش روی ما این است که یاد بگیریم هر زمان که ممکن است، این نوع استدلال را مورد استفاده قرار دهیم. به عبارت دیگر باید یاد بگیریم که وقتی پرونده به صورتی است که همه دوست دارند فقط به گذشته نگاه کنند، دیدگاه مبتنی بر نگاه به آینده را مدنظر قرار دهیم. ساده‌ترین راه برای نگاه کردن به موضوع از منظر رو به آینده این است که تصور کنیم که اگر هر یک از طرفین برنده شوند، یک هفته بعد چه اتفاقی رخ خواهد داد و آنها چگونه فکر خواهند کرد. به عبارت دیگر، اگر هر یک از آنها می‌دانستند که دادگاه اکنون چگونه رأی خواهد داد، عملکرد آنان امروز چه تفاوتی داشت؟ مثلا می‌توان تصور کرد که اگر بانک، این‌گونه تصمیم‌گیری و رای را می‌دانست، قواعد خود را تغییر می‌داد و اطمینان حاصل می‌کرد که تحویل‌دار پول را به گروگان‌گیر بدهد و آن‌گاه می‌توانید این سوال را مطرح کنید که چنین چیزی چگونه انگیزه‌های سایرین، از جمله انگیزه دزد را تغییر می‌دهد. البته در عالم واقع، طرفینی که ما درخصوص انگیزه‌های آنها بحث می‌کنیم احتمالا همان کسانی نیستند که نزد دادگاه حاضر شده‌اند: این بانک، این دزد و قس‌ّعلی‌هذا. ما در استدلال‌های خود از بانک و دزدها به‌طور کلی بحث می‌کنیم. اما گاهی اوقات خوب است که در رابطه با طرفین دعوایی که نزد دادگاه هستند به نحو انضمامی و مشخص فکر کنیم و سپس تلاش کنیم که با تعمیم ویژگی‌های آنها در رابطه با کسانی صحبت کنیم که نزد دادگاه نیستند.

ادامه دارد