قرن شانزدهم؛ تقابل عثمانی و پرتغال در خلیجفارس
مواجهه استعمارگران
واضح است که ترکان عثمانی از این تجارت سود فراوانی بهدست میآوردند؛ تسلط پرتغالیها بر خلیجفارس اما باعث کاهش چشمگیر واردات ادویه به بنادر عثمانی شد و منفعت حاصل از ترانزیت به حداقل رسید. از سوی دیگر مسیر کاروانهای زیارتی حجاجی که از شبهقاره و خلیجفارس به سمت دریای سرخ و به قصد بنادر حجاز در حرکت بودند، با خطری بالقوه روبهرو بود. این وضعیت، سلاطین «باب عالی» را در تقابل با مهاجمان نورسیده پرتغالی و تسلط بر خلیجفارس جدیتر کرد. فتح بغداد به وسیله سپاهیان سلطان سلیمان در سال۹۴۱ ق/ ۱۵۳۴م نخستین گام عملی ترکها برای نزدیکی هرچه بیشتر با آبهای گرم خلیجفارس و تسلط بر این آبراه مهم بود. آنها حالا بخش عمدهای از مسیر تجاری بصره، بغداد، حلب و سواحل مدیترانه را تحت کنترل داشتند و برای تکمیل کامل استیلایشان بر این شاهراه اقتصادی به تصرف بصره میاندیشیدند.
وقتی در سال۹۴۳ق./ ۱۵۳۷م نمایندهای از سوی بهادرشاه -حاکم «گجرات»- به استانبول رسید و برای دفع شر پرتغالی از سلطان سلیمان کمک خواست، فرصت مناسب برای مداخله عثمانیها فراهم شد. درنهایت توافقنامهای سهجانبه بین سلطان عثمانی، سلطان گجرات و سلطان مسلمان کامبای- که این هر دو از حضور و عملکرد پرتغالیها در مناطق تحت امرشان ناراضی بودند - برای مقابله با دشمن مشترک به امضا رسید. به دنبال این توافق، سلیمان پاشا –حاکم مصر- به نیابت از سلطان عثمانی و با هدف کوتاه کردن دست پرتغالیها از یمن، مسقط و خلیج فارس از مسیر دریای سرخ به اقیانوس هند وارد شد. بااینحال سپاهیان انبوه پاشا که بالغ بر هفتاد کشتی جنگی بودند، با کمبود آذوقه روبهرو شدند و هرگز نتوانستند با نیروی دریایی بهادرشاه متحد شوند. به این ترتیب نخستین لشکرکشی بزرگ عثمانیها برای مصاف با پرتغالیها و تسلط نهایی بر آبهای گرم خلیجفارس بینتیجه به فرجام رسید.
ظاهرا باید رقابت و همچشمیهای دولتین پرتغال و عثمانی سبب نزدیکی دو همسایه مسلمان شده باشد و ایران و عثمانی را علیه دشمن مشترک متحد کند. معالاسف اختلافات تمامنشدنی و پافشاری افراطی بر باورهای تعصبآمیز مذهبی این امکان بالقوه را از بین برد. این دو دولت نه تنها هیچگاه علیه غربیان ائتلاف نکردند، بلکه هرکدام از آنها تلاش کرد از قوای فرنگی علیه دیگری استفاده کند. درواقع تداوم سیاستهای توسعهطلبانه قریب به اتفاق سلاطین باب عالی چارهای برای صفویان باقی نگذاشته بودند. شاهان ایران برای مقابله با ارتش سهمگین عثمانی ناگزیر به اتحاد با اروپاییان بودند. از جمله یکی از مفاد اصلی توافق شاه اسماعیل اول و «آلبوکرک» پرتغالی در عهدنامه میناب، اتحاد علیه عثمانی بود. اتحادی که در اشکال مختلف و در ادوار سایر جانشینان شاه اسماعیل هم دنبال شد و به یکی از مهمترین محورهای مذاکره بین غربیان و ایرانیان تبدیل شد.
در هر حال کنترل دهانه خلیجفارس و دریای سرخ از سوی پرتغالیها برای دولت عثمانی که اکنون بر بغداد، یمن، حجاز و مصر حکمرانی داشت، ضربه سیاسی و اقتصادی قابل توجهی بهشمار میآمد. سیاست گسترش نفوذ در مناطق منتهی به رأس خلیجفارس و در نهایت تصرف بصره در سال ۹۵۳ ق/ ۱۵۴۶م از جمله اقدامات سلطان سلیمان برای تحت تاثیر قرار دادن قدرت فائقه پرتغالیها بود. تسخیر بصره به وسیله ترکها و در پی آن پذیرش تحتالحمایگی امپراتوری عثمانی از سوی حاکم قطیف (بندری در سواحل جنوبی خلیجفارس و از توابع عربستان کنونی) سبب افزایش نگرانی ایرانیها و پرتغالیها شد. برای عثمانیها تسلط بر خلیجفارس تضمینی برای حفظ قدرت در دریاهای مدیترانه، سرخ، سیاه و مرمره بود. درواقع خلیجفارس را میتوان کلید حفظ منافع عثمانی چه در غرب و جنوب غربی آسیا و چه در شرق اروپا دانست؛ چراکه کاهش قدرت عثمانی در خلیجفارس، قدرتش را در اروپا و شمال آفریقا نیز بهشدت تحت تاثیر قرار میداد. این همه سبب تعارض منافع غیر قابل انکارشان با پرتغالیها شد و وقوع درگیری بین دو قدرت اشغالگر را اجتنابناپذیر میکرد. نخستین نبرد مهم طرفین در سال۹۵۷ ق/ ۱۵۵۰م به وقوع پیوست. تقابلی که به تسخیر بحرین و قطیف به وسیله قوای پرتغال منجر شد. پرتغالیها پس از این پیروزی، بلافاصله تجارت بین هرمز و بصره را ممنوع و با اعمال این محدودیت عملا مسیر ارتباط بین بصره و شبه قاره هند را مسدود کردند. بدیهی است که این تصمیم ضربهای جدی و غیر منتظره به منافع بازرگانی و اقتدار سیاسی عثمانیها بود. همین است که سلاطین باب عالی به هرگز چنین اتفاقی را تحمل نکردند و به سرعت آماده تهاجم به جزیره هرمز شدند. این رویداد آنها را بیش از گذشته وارد منازعات قدرت در خلیجفارس کرد.
در سال ۹۶۰ ق/ ۱۵۵۳م؛ پیری بیگ، امیرالبحر مصر به همراه ۳۰فروند کشتی و ۱۶هزار مرد جنگی به سمت خلیجفارس حرکت کرد. او پس از آنکه بندر مسقط– پایتخت فعلی کشور عمان واقع در کرانه جنوبی دریای عمان- را در پی ۱۸روز مقاومت تسخیر کرد، متوجه هرمز شد. بهرغم محاصره طولانی و گلولهباران شدید، هرمز تسلیم نشد. پیریبیگ که از رسیدن ناوگان کمکی پرتغالیها بیمناک بود، خلیجفارس را به قصد بازگشت به مصر ترک کرد. نکته قابل تامل اما احضار فرمانده ناکام ترک به استانبول و محاکمه و اعدام او بود. این عقوبت شدید و این فرجام دردناک نشاندهنده میزان اهمیت عملیات مذکور برای حکمرانان باب عالی بوده است.
عثمانیها دستکم دو ناوگان دیگر برای تصرف هرمز روانه کردند. بااینحال هیچگاه موفق به رسیدن به مقصود نشدند و هرگز نتوانستند بر هرمز مسلط شوند. این شکستهای پیاپی، زمینه گسترش هرچه بیشتر قدرت پرتغالی را فراهم آورد. بااینحال این جنگهای پیاپی و این ناامنیهای ادامهدار ضربهای مهلک بر اقتصاد خلیجفارس وارد کرد و باعث رکود شدید بازرگانی در هرمز و سایر بنادر منطقه شد. عدم دسترسی به هرمز، به معنای پایان جاهطلبیهای عثمانیها در خلیجفارس نبود. آنها در سال ۹۶۳ق/ ۱۵۵۶م به بحرین حمله کرده و یکبار دیگر بر این جزیره مروارید خیز مسلط شدند. پرتغالیها که اوضاع سیاسی مساعدی نداشتند با رقیب مماشات کرده و استیلای عثمانی بر بحرین را پذیرفتند. این در حالی بود که از لحاظ تاریخی کلیه مناطق مورد مناقشه در قلمرو ایرانیها قرار داشت؛ اما در این زمان دولت صفوی از توان کافی برای تقابل با مدعیان قدرتمند مذکور برخوردار نبود. شاه طهماسبیکم تمام تلاش خود را معطوف به حفظ تمامیت ارضی مملکت در مرزهای زمینی با عثمانی کرده و همواره نگران تهاجمات پیاپی آنان از غرب بود. احتمالا دولت ایران همین که پرتغالیها توانسته بودند عثمانی را دستکم در خلیج فارس ناکام بگذارند، راضی به نظر میرسید.
مناقشات و درگیریهای عثمانی و پرتغال چنان گسترش یافت که دامنه آن به مناطق جنوب شرقی آسیا رسید. اگر قبلتر تلاشی ناکام برای برقراری اتحاد بین حاکم گجرات و باب عالی انجام شده بود، حالا و در سال۹۷۳ق/ ۱۵۶۳م از منطقه آچه -در سوماترای اندونزی- سفیری به استانبول آمد و از سلطان عثمانی برای بازپسگیری «مالاکا» از دست پرتغالیها تقاضای کمک کرد. این سفیر متعهد شد در قبال پذیرش این درخواست از سوی باب عالی، اسلام آوردن چندین نفر از حاکمان غیر مسلمان منطقه را تضمین کند. مرگ سلطان سلیمان بزرگ از یکسو و وقوع جنگ در مجارستان از سوی دیگر باعث تعلل عثمانیها شد. بااینحال آنها پس از دو سال تصمیم به دخالت مستقیم گرفتند و تجهیزات، تسهیلات و ملزوماتی را روانه کردند. تقدیر اما سبب تغییر مسیر نیروهای کمکی شد؛ زیرا دفع شورش ناگهانی در یمن به مراتب مهمتر از زهر چشم گرفتن از پرتغالیها در آسیای جنوب شرقی بود.
احتمالا آخرین تلاش عثمانیها برای تقابل با پرتغالیها و تسلط بر خلیجفارس در ۹۷۵ق/ ۱۵۶۷م اتفاق افتاد. در آن سال اسکندر پاشا -حاکم بغداد– مامور تصرف جزایری در خلیجفارس شد. سپاهیان پاشا، سبب ایجاد رعب و وحشت در میان حکام محلی شدند. شیوخ منطقه حاکمیت عثمانی را پذیرفتند و مبلغی را بهعنوان خراج تقدیم کردند. با این همه قدرت دریایی عثمانی به سبب درگذشت سلطان سلیمان رو به افول گذاشته بود. شکست تحقیرآمیز «لپانتو» در تقابل با قوای متحد مسیحی به فرماندهی دون ژان اتریشی در سال۹۷۹ ق/ ۱۵۷۱م لطمهای جبرانناپذیر به هیمنه و شکوه ناوگان دریایی عثمانیها بود. اوضاع منطقه و جهان در حال تغییر بود. اهمیت رو به تزاید خلیجفارس؛ این آبراه استراتژیک را به یکی از مراکز عمده توجه قدرتهای جهانی و منطقهای تبدیل کرد. با حاکمیت اسپانیا بر پرتغال، پادشاه جدید برای حفظ نفوذ در خلیجفارس به «دون فرانسیسکو ماسکارینا» -نایبالسلطنه پرتغال در هند- دستور داد، سفیری را به دربار صفوی اعزام کند. این فرستاده وظیفه داشت برای تقویت حضور پرتغال و اسپانیا در خلیجفارس برای تجار این کشور مزایای بیشتری در امر بازرگانی با ایران بهدست آورد.
در این سالها ایران در اوج ضعف و تزلزل قرار داشت. غرب و شرق عرصه تاخت و تاز عثمانیها و ازبکها و بنادر جنوبی تحت کنترل پرتغالیها بود. حتی به قدرت رسیدن شاه عباس بزرگ هم افاقه نمیکرد و برای خیزش دوباره ایران به بیش از یک دهه، مماشات، تحمل، تامل و بازسازی نیاز بود. بازپسگیری مناطق تحت اشغال از حدود ۱۰۰۹ ق/ ۱۶۰۰ م و با بیرون راندن عثمانیها از نهاوند آغاز شد. سپاه شاه عباس بزرگ بعدتر و در سال ۱۰۱۲ ق/ ۱۶۰۳ م تبریز را پس از ۱۸سال آزاد کرد و سرانجام ایروان و بغداد را به تصرف درآورد.
این پیروزیهای چشمگیر مقدمهای برای اعاده قدرت ایران در خلیجفارس بود. شاهعباس به کمک انگلیسیها و هلندیها و البته با پایمردی و رشادت امامقلیخان گرجی در سال۱۰۳۲ق/ ۱۶۲۲م موفق به اخراج پرتغالیها از هرمز و خلیجفارس شد. توفیقی بزرگ که پایانی بر نزدیک به یکقرن از دسترفتگی آبهای گرم خلیجفارس و بنادر و جزایر آن بود.
بااین حال تحولات بسیاری در راه بود. به مرور بازیگران و صحنهگردانان اصلی تغییر کردند و پرتغالیها و عثمانیها جای خود را به قدرتهای نوظهوری مانند انگلیس، هلند، فرانسه و... داده بودند. خلیجفارس اما همچنان اهمیت فرازمانیاش را حفظ کرد و در مرکز توجه قدرتهای جهانی قرار داشت. موضوعی که خیلی زود سبب به چالش کشیده شدن مجدد حاکمیت ایرانیان بر این آبراه بسیار مهم شد. دریایی به غایت ثروتمند که سرگذشت پر تلاطمش سرشار از زیادهخواهیها، اشغالگریها و طمعورزیهای نوع بشر بوده است. این اما تنها بخش کوچکی از واقعیتهای موجود است. نکته به مراتب با اهمیتتر پایداری و پایمردی سربازان شجاع، گمنام و بی ادعایی است که در همیشه تاریخ حافظ ایرانیت این آبراه مهم بوده و روح بلندشان در این آبهای نیلگون سکونت دارد.