مسائل رشد اقتصادی در خاورمیانه (قرن نوزدهم)
برآوردها نشان میدهد که اگرچه تفاوتهای قابل توجهی در دورههای فرعی وجود داشته است، تجربه رشد تجمعی خاورمیانه در طول دو قرن گذشته تفاوت چندانی با تجربه رشد انباشت در این منطقه نداشته است.
رشد اقتصادی سایر مناطق پیرامونی خاورمیانه نیز در قرن نوزدهم چندان مشخص نیست، با این حال، تفاوت در درآمد سرانه بین این مناطق مشهود بوده است.
رشد درآمد سرانه در جهان (ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی) تا پیش از جنگ جهانی اول بهطور قابل توجهی گسترش یافت. در قرن بیستم، مهمترین عامل منفرد که در افزایش درآمد سرانه در منطقه خاورمیانه نقش داشت، نفت بود.
با وجود افزایش شدید در تولید نفت و درآمد سرانه، شکاف بین خاورمیانه و مناطق پردرآمد جهان روزافزون بود؛ روندی که تا به امروز ادامه یافته است. در واقع، سهم نفت در رشد اقتصادی منطقه تقریبا مبهم است. از سال1950، کشورهای غیرنفتی منطقه در واقع افزایش بیشتری در درآمد سرانه نسبت به صادرکنندگان نفت تجربه کردند. محاسبات درآمد ملی برای دورههای قبل از تاسیس نهادهای آمارسنجی امکانپذیر نیست، محدودیت دادهها مانعی بزرگ در این زمینه است.
قبل از جنگ جهانی اول هیچ کشوری در خاورمیانه (ترکیه، سوریه، لبنان، اردن، فلسطین- اسرائیل، مصر، عربستان سعودی، کشورهای حوزه خلیجفارس، عراق و ایران) دارای یک سیستم حسابداری رسمی نبوده است.
تا پیش از جنگ جهانی اول فقط ارزیابیهای مرتبط با مالیات و مجموعه آمار تجارت خارجی موجود است. سیستمهای حسابداری درآمد ملی تدریجا تا دهه 1950 ایجاد شد. برای برخی از کشورها مانند ترکیه، مصر و فلسطین-اسرائیل، محققان شواهدی را از انواع منابع برای حسابهای درآمد ملی قبل از جنگ جهانی اول بهدست آوردهاند. در برخی موارد نیز، برآوردهایی از نرخ تغییر درآمد سرانه ملی برای بازههای زمانی مختلف وجود دارد. تلاشهایی نیز انجام شده است که درآمد سرانه دو یا چند کشور را مقایسه کنند.
دادههای مالی، تولید و تجارت امپراتوری عثمانی تا سال1918 موجود است و میتوان با استناد به آنها به برآورد تولید ناخالص داخلی سرانه پرداخت.
اگر به یک معیار واکاوی آماری قائل باشیم و مبدا آن را 1870 تا 1820 در نظر بگیریم، آمار متفاوت نرخ رشد تولید ناخالص داخلی، دادههای مالی و تجارت خارجی در برخی مناطق از جمله امپراتوری عثمانی روشن خواهد شد.
منابع و شواهد درباره درآمدهای مالیاتی، و تجارت خارجی بهدست آمده است. تغییر در تولید ناخالص داخلی سرانه برای دورههای 1913-1870 و 1870-1820 مشهود است که با افزایش در درآمدهای مالیاتی همراه بوده است. بخشی از رشد اقتصاد عثمانی در طول قرن نوزدهم بهدلیل افزایش درآمدهای مالیاتی بوده است. دادهها نشان میدهد که درآمدهای مالیاتی دولت مرکزی افزایش یافته است و درآمدهای مالیاتی نسبت به کل تولید ناخالص داخلی سریعترین افزایش را در اواسط نوزدهم داشته است. این روند نتیجه یک حرکت متمرکز بود که در دهه1820 به دنبال جنبش تنظیمات ادامه یافت.
عوامل و دلایل صدور فرمان تنظیمات را باید در ساختار سنتی اداری و اجتماعی دولت عثمانی جستوجو کرد. دولت عثمانی تا نیمه سده ۱۶م، در اوج قدرت سیاسی و نظامی و برخوردار از سنن نیرومند فرهنگی کـه خـود مبتنی بـر حقـوق اسلامی و قانوننـامههای عثمانی بود، نیازی به تحول و دگرگونی یا همسویی با تمدن رو به رشد غرب احساس نمیکرد؛ اما در نیمه دوم این سده، بهویژه از دوران سلطان سلیم دوم و مراد سوم، امپراتوری روی به ضعف نهاد و سرانجام در سده۱۹م به وضعی دچار شد که به مرد بیمار اروپا معروف شد. ازاینرو دولتمردان عثمانی برای احیای قدرت و نفوذ امپراتوری، ناگزیر شدند که در زمینه تحول در جهت پیشرفت و توسعه اقدام کنند.
دهه1870 یک دهه سخت غیرعادی بود، با مسائل سیاسی، مالی و بحرانهای اقتصادی برای اکثر مناطق خاورمیانه و بالکان. قحطی شدید در آناتولی مرکزی در طول سال 1873-1874 ضربه مهلکی به بدنه اقتصاد در حال تحول عثمانی بود.
امپراتوری عثمانی در سال 1877-1878 وارد جنگ با روسیه شد.ضمن بحران مالی بالکان در سال1873 بازارهای مالی را متاثر کرد و تاثیر بسزایی در کاهش درآمد سرانه داشت.
The Journal of Economic History, Vol 66, No 3.