گزارش به وزیر خارجه (مشیرالدوله) خرابی کشور و بیدخلی دولت
تمام مملکت عثمانی پر از ایرانی شده. جمیع سرحدات روس در قفقازیه و ترکستان واقع است، چه از شهر و چه از دهات سکنه آنجا، کلیتا ایرانی هستند.
از قراری که امروز دیده، نیم هندوستان هم به همین قسم است. متجاوز از دویست هزار پارسی و تجار فقیر ایرانی به عدد و شمار آمده است. از آنچه تا به حال رفتهاند باید چشم بازگشت پوشید. خوب است که از امروز جلوی این خرابی گرفته میشد. آنچه فدوی عینا مشاهده نموده، عرض مینماید.
در بین مسافرت، از هر بندری چند نفر عزیمت به هندوستان میکردند تا آنکه وارد بندر گوادر که بندر بزرگ بلوچستان ایران است و حال در تصرف سلطان مسقط است، شدیم. به محض ورود به لنگرگاه هشت کشتی بادی پر از زن و بچه به طرف جهاز آمده قریب هزار نفر میشدند بیش از سیصد نفر از آنها قبول نشد، مابقی را به جهت نبودن جا رد نمودند و تمام از اهالی مکران و خاک ایران بودند.
سبب مسافرت و جلای وطن را از ایشان سوال نمودم گفتند از بیکاری و گرانی و ظلم حکومت و نیز مژده دادند که قافله بزرگی در عقب ما حرکت نمود که متجاوز از سه هزار نفر هستند.
حال میرویم به امید خدا به خاک هند و کراچی. از این گوشه ایران، که بلوچستان واقع است ابدا کسی واقف نیست و نمیداند چه میشود و مردم آن چه حال و روزگار دارند همه روزه فقر و پریشانی دولت و ملت ایران را میبیند، زیاد میشود باز هم از رفع این نوع خرابیها که همه روزه در کار است، غفلت دارند.
یکی از نتایج سفر فدوی، بصیرت کلیه بنادر ایران و خلیج فارس است، مثلاً یک نکته از کلیه احوال آنجا عرض مینماید که آنچه از روی نقشه در کمال درستی و تحقیق معلوم و پیمایش نمود دولت علیه از دهنه حوالی بندر گوادر ساحل دریا با سواحل جزایری که متصرف است، تقریبا پانصد فرسنگ میشود.
حال باید دانست که دولت علیه از این سواحل زرخیز که تمام خاکش معادن و آبش طلا و مروارید است، در حال چه عایدی دارد و به چه اجازه خود را راضی نموده و همین قدر سربسته عرض مینماید که آنچه به دولت علّیه از کلیه بنادر حاصل نمود، میتوان از جزیره قشم به تنهایی اخذ نمود خوب است که ما ایرانیها از حوزه تهران و سایر بلادی که سکونت داریم خارج نشویم که بر بعضی از معایب و خرابیها اطلاع یافته و آنچه معرفی و جزع نماییم پذیرفته نگردد، از غصه خود را هلاک نماییم. بدون آنکه احدی از دردهای لاعلاج ما مطلع گشته و دلش بر احوال مملکت و امثال ما بسوزد.
روپیه که به منزله قران ما است، امروز چهار قران و پنج شاهی کم قیمت دارد تقریبا سه روپیه یک تومان میشود تاکنون به قدر سه هزار روپیه اثاث البیت خریداری کرده و هنوز نصف لوازم کارپرداز خانه از گاری و اسب و غیره، باقی است. با این قلیل وجه این تکالیف چگونه میتوان گذران نمود.
فدوی به ملاحظه آنکه مواجب رکابی (مواجب رکابی به پولی میگفتند که غیر از مقرری مواجب ماهانه برای مخارج تشریفاتی به مامورین میدادند)، خود را میتواند به مصرف حفظ آبروی دولت برساند، استدعا نمود که چند خرابه دور افتاده که ابدا ضرری به دولت نخواهد داشت، بهعنوان تیول مرحمت، فرموده که بتواند از آن محل به سهولت مواجب خود و حقوق کارپردازی را اخذ نموده برساند، مضایقه فرمودند.
بر فرض در سال دویست تومان هم علاوه بر جمیع دیوانی عواید و اضافات میداشت آیا سزاوار است که سالها پسر خانعلی خان عرب این صرفه را ببرد و از چاکران جان نثار، که در راه خدمت به دولت دست از خانه و عیال و همهکس برداشته در میان طاعون و بلاهای دیگر بدون امید دیناری منفعت خود را انداخته، مضایقه بفرمایند؟
همین قدر عرض مینماید که امسال به آخر رسید و هنوز نمیداند مواجب رکابی به کدام محل حواله شده و گذشته از خود عهد و عیال فدوی در تهران چگونه تا به حال گذران نمودهاند؟ والله اگر احدی به این عدم مساعدت دولت علیه حال خدمتگزاری داشته باشد. چاکر از بروز این بی مرحمتی بسیار از حال و مال خود مأیوس گردیده است.
از گزارشهای کاشفالسلطنه از کلکته
به تاریخ ۱۹ رجب ۱۳۱۶، ۵ آذر ۱۲۷۷ اول دسامبر ۱۸۹۸