سفرنامهتهران
دیدار با بزرگان تاریخ در شیخ البلاد
ستارخان ۱۱ ماه رهبری قوای آذربایجانی - قفقازی را بر عهده داشت چنانکه گفته میشود قوای محمدعلی شاه در این ۱۱ ماه تبریز را محاصره کرده، راههای ورود غذا به شهر را بسته و مردم به خوردن علف و یونجه روی آورده بودند اما خاک به اجنبی ندادند. او خود را پیرو آخوند خراسانی میدانست و حمایت علمای مشروطهخواه را پشت سر خود داشت. ستارخان حاضر به اطاعت از قوای روس نبود و خطاب به کنسول روس که خواستار اعطای پناهندگی به او بود گفت: «جناب کنسول! من میخواهم هفتدولت زیر سایه بیرق ایران باشد. شما میخواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین نخواهد شد.» در مورد وقایع پس از ورود ستارخان (سردار ملی) و باقرخان (سالار ملی) به تهران، استقبال مردم و مقامهای دولتی در بین راه از تبریز تا تهران، وقایع تهران و درگیری او با نیروهای دولتی و در نهایت مجروح شدن او و انزوایش در کتابهای تاریخی سخن به فراوان گفتهشده است. در این مختصر، هدف فقط ذکر این نکته بود که قبر سردار ملی در نهایت گمنامی است. روزانه دهها نفر از کنار یا روی قبر او بیتوجه میگذرند بدون آنکه بدانند او کیست یا از روی قبر که میگذرند. روی سنگقبر او چنین نوشتهشده است:
«این بنده عاصی «ستار» برای اجرای احکام شریعت غراء احمدی، مطابق احکام صادره علماء اعلام از جان و مال و اولاد و هستی خود صرفنظر کرده تا دولت جابره تبدیل به دولت عادله و قوانین حضرت سید المرسلین رویه و مسلک اهل اسلام شود»
ستار
آرامگاه مجاهد مسلمان ستارخان فرزند حاج حسن قراچه داغی که به دلیل رهبری مقاومت سرسختانه مردم آذربایجان در مقابل اشغالگران و دشمنان مشروطه بهعنوان سردار ملی معروف شد و سرانجام پس از عمری مبارزه و تلاش در روز ۲۵ آبان ماه سال ۱۲۹۳دار فانی را وداع گفت.