روزی که میرزا کوچکخان در برف و بوران جان باخت
امیر پنجه محمدقلی، رئیس قوای گیلان که ماموریت داشتند جنبش جنگل را سرکوب و رهبران و مدافعان آن را به قتل برسانند پس از جان باختن میرزاکوچک خان، در تلگرافی به رضاخان چنین نوشت: «حسبالامر تلگراف مبارک نمره ۹۶۵ فوری برای تعقیب و دستگیری میرزا کوچک عده فرستاده، چهار روز متوالی مشغول تعاقب بودند بالاخره از شدت تعقیب قزاقان میرزا کوچک از هر طرف عرصه را برای خود تنگ دیده خود را به کوههای ماسال کشیده بود. عده قزاق هم در تعاقب مشارالیه حرکت کرده، در بین راه هم یک تصادفی واقع شد، میرزا نعمتالله داماد حسنخان کیش دره[ای] مقتول، مابقی باز فرار میکنند. از طرف دیگر تالشها هم برای جلوگیری از فرار میرزا کوچک عده[ای] فرستاده بودند، بالاخره میرزا کوچک و گائوک به طرف گردنه گیلوان خلخال متواری و در آنجا از شدت سرما تلف شدهاند.»
نامه رئیس قزاقخانه تهران و پاسخ میرزا به او
آقای میرزا کوچکخان: «ازآنجاکه دولت علیه ایران شخص مرا ـ که رئیس آتریاد تهران و چند سال است به ایران به درستی خدمتگزار هستم، جهت قلع و قمع ریشه فساد جنگل تعیین فرموده و این مساله قطعی است. کسانی هم که با شما همراهی میکنند، اطلاع کامل داریم به جزای خود خواهند رسید و مبدأ فساد را از صفحه گیلان کنده و مضمحل خواهیم نمود. لکن محض آنکه شخص شما وطندوست و ایرانخواه و عاقل و نیکنفس معرفی شدهاید، لازم است به شما خاطرنشان شود هرگاه جنابعالی را در محکمه عدل الهی حاضر بنمایند و سوال شود که آنچه خسارت و تلفات به اهالی بیچاره از بدو الی ختم وارد آمده است، مسوول درگاه الهی کیست، گمان میکنم انصاف خواهید داد و شرمنده خواهید شد.
بدیهی است انسان کامل برای فایده موهوم راضی به این مسوولیت بزرگ نخواهد شد و نیز به من هم اینطور دستگیر شده است که با آن صفات عالی، برای شخص خود راضی به اذیت مسلمین بیچاره نخواهید بود. لهذا با کمال اطمینان و قول شرف نظامی به خدای یکتا قسم است. چنانچه به اردوی قزاق ایران و به من پناهنده شوی و حرف مرا بپذیری، قول میدهم وسایلی فراهم دارم که بقیه عمر خود را با کمال احترام یا مشاغل عالی به آسودگی زندگانی نمایی و این قول نظامی ـ که در این ورقه به شما داده میشود ـ به وحدانیت خدا حق است تا زمانی که آسایش شما را در پیشگاه اعلیحضرت همایونی و اولیای دولت علیه ایران فراهم و به عمل نیاورم، شخص جنابعالی و کسانی که شما به آنها اطمینان دارید و اطمینان میدهید، در اردوی قزاق مثل یک نفر میهمان عزیز میباشید به مصداق آیه شریفه «اکرم الضیف و لو کان کافرا»و نیز چنانچه بخواهید غیر از این مساله حرفی داشته باشید، خوب است محلی را برای ملاقات و حرف آخر معین دارید که در آن محل با شما ملاقاتی بشود و رفع اشتباهات افواهی شده باشد.»
پاسخ میرزا کوچک خان:
هو الحق- جناب رئیس آتریاد طهران- رتمستر کیکاچینکوف
دیر آمدی ای انگار سرمست. از صدر تا ذیل مرقومه مورخه۲۱شهر جاری را با دیده دقت دیده. بنده به کلمات عقل فریبانه اعضا و اتباع این دولت ـ که منفور ملتند ـ فریفته نخواهم شد. از این پیشتر نمایندگان دولت انگلیس با وعدههایی که به سایرین میدادند، یکبارگی قباله مالکیت ایران را گرفته تکلیفم کردند تسلیم نشدم. مرا تهدید و تطمیع از وصول به معشوق یا مقصودم باز نخواهند داشت. وجدانم به من امر میکند که در استخلاص مولد و موطن خود ـ که گرفتار چنگال قهاریت اجنبی است ـ کوشش کنم. شما میفرمایید نظام نظر به حق یا باطل ندارد؛ مدعیان دولت را هرکه و هرچه هست باید قلع و قمع نمود تا دارای منصب و مقام شویم. بنده عرض میکنم تاریخ عالم به ما اجازه می دهد هر دولتی که نتواند مملکت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد، وظیفه ملت است که برای استخلاص وطن قیام کند. اما کابینه حاضره میگوید محض استفاده شخصی باید مملکت را در بازار لندن به ثمن بخس بفروشیم. بنده و همراهانم، شما و پیروانت در این دو خط مخالف میرویم، باید دید عقلای عالم به جسد کشته ما میخندند یا به فاتحیت شما تحسین میکنند؟! فقط بین ما و شما را باید خداوند حکم فرماید.»