تعارف و فرهنگ آن نزد ایرانیان
خوشآمد گفتن، دعوت یا پیشنهاد کسی را نپذیرفتن، میوه و شیرینی جلوی کسی گرفتن، از باب احترام به کسی پیشنهاد کردن که بنشیند که جلو بیفتد (در راه رفتن) که بخورد که میهمان شود؛ پیشکش، کادو. اظهار آشنایی و احوالپرسی، احوالپرسی کردن از یکدیگر، تکلف و اسباب ضیافت فراهم کردن، کسی را به میهمانی یا گرفتن چیزی خواندن، دعوت کردن به ضیافتی یا گرفتن چیزی و تحفهای، تحفه و هدیه که به کسی داده میشود. این معانی، مستحدث (تازه و جدید) است و در فارسی و در عربی نیست. هدیه و پیشکشی، خوشآمدگویی و حالپرسی متکلفانه در ابتدای دیدار، تکلفات رسمی دور از صمیمیت و یکرنگی.
همانگونه که ملاحظه میشود برخی از معانی و مفاهیم اصطلاحی بهصورت فعل آمدهاند و برخی دیگر از این کلمه معنای اسمی را ذکر کردهاند. در عین حال، تمام مفاهیم و معانیای که از این کلمه بهصورت اصطلاحی آورده شده، جدید و تازهساخته و به فارسی مربوط است و در عربی که منشأ کلمه است، هیچ یک از این مفاهیم وجود ندارد. در یک جمله میتوان گفت این معانی، برای تعارف درست است یا به عبارت دیگر با نگاهی مختصر به رفتار ایرانیان میتوان دریافت که همه آنها به نوعی برخی از این جنبهها را بهعنوان تعارف نشان میدهند؛ اما نکته بسیار مهم این است که در عین حال، این مفاهیم و معانی رساننده مفهوم کامل تعارف نیستند.
شادروان جعفر شهری در کتاب قند و نمک، ذیل ضربالمثل «تعارف اومد نیومد داره» توضیح مفید و کاملی آورده است که برای تکمیل بحث، قسمتی از آن نقل میشود:
تعارف اومد نیومد داره: دلخوری کسی که از تعارفِ حساب نکرده، گرفتار شده باشد. تعارف، رسمی است انسانی، در مزید محبت و اتصال و نشان دادن دوستی و ادب، به شرط اینکه تعارفکننده جوانب امر را بنگرد، خود را به مضیقه نیفکند و دچار مشکلات آن ننماید. عادت و قبول رسمی برای تهرانیها در آن حد قید بود که گاهی از آن به جای تقویت دوستی و تحصیل آبرو، تضعیف مودت و از میان بردن آبروی خود میکردند.
مثل آنکه نسنجیده و حساب اعتبار میهمان و موجودی جیب و اسباب پذیرایی ننمودن، میهمان به خانه یا به غذافروشی و مثل آن کشیده، اگر در خانه بود، خفت میهمان و سرافکندگی خویش و اگر در خارج آنکه یا رو به میهمان انداخته یا با مرارت و علم و اشاره و حالی نمودن وضع خود به صاحب دکان و مکان تا به گرو، قبول محتویات جیب و بغل او نماید یا در صورت بالا بودن صورت مخارج، پا به گریز نهاده، دعوت اول و آخرشان شده یا از خجالت نتوانستن چشم به چشم دوست و دشمن انداختن ترک یار و دیار برای تمام عمر بکنند.
تعارف شاه عبدالعظیمی (شابدوالعظیمی): کنایه از تعارف پوچ و دروغین. تعارف ظاهری و غیر حقیقی، تعارف سرزبانی، تعارف توخالی. کنایه است از تعارف زبانی و غیرجدی. دعوت و تعارفی که از روی زبان باشد نه از دل. درباره پیدایش این مثل گویند اهالی شاه عبدالعظیم (شهری در جنوب تهران که مرقد یکی از علما و دانشمندان و از پیشوایان دینی شیعیان است) عادتا وقتی فهمیدند و اطمینان حاصل کردند که فلان رفیقشان که به قصد زیارت به شاه عبدالعظیم آمده است ناگزیر به بازگشت است، در چنین موقعی بنای اصرار و سماجت را در نگاهداری و پذیرایی از وی میگذارند و از این روست که به هر تعارفی که اصل و اساسی ندارد نام تعارف شاه عبدالعظیمی دادهاند و در اصفهان «تعارف در شهری» مصطلح است، یعنی در موقعی که به دروازه شهر رسیدند و قصد خروج دارند آنگاه به مسافر تعارف و او را دعوت میکنند.
تعارف سرزبانی و ظاهری در زمانی که وسیله نقلیه سریعالسیر وجود نداشت و مردم با چهارپا یا پیاده به زیارت حضرت شاه عبدالعظیم میرفتند، کاربرد داشت؛ چنانچه شخص در آنجا به خانه دوست و آشنایی وارد میشد میزبان با چایی بعد از ناهار، همراه با قسم آیههای فراوان از جمله به خود حضرت میپرسید که شب، مانده یا تشریف میبرند و هنگامی که از جواب که ناگزیر جز «می رود»، نبود آگاه و خاطر جمع از رفتن میهمان میشد میگفت به این خاطر میپرسم که اگر رفتنی هستید، طوری بلند شوید که آفتاب را به شهر برسانید، یعنی زودتر رفع زحمت کنید.
اینکه به زبان میگوید به منزل من آیند یا فلان متاع از شما باشد و از دل راضی نیست.
شابدوالعظیم = شهر ری. تعارفی به گونه تعارفات مردم شهر ری. مردم شهر ری علاقهای به میهمان ندارند، طبعا به این دلیل ساده که هر دم دوستی یا خویشی از شهرهای دیگر به زیارت میآید و غالبا با ایل و تبار و اگر اهل محل بخواهند گشادهدستی نشان دهند خانهشان به کاروانسرایی مبدل میشود و از کار و زندگی باز میمانند، این است که چون به اقوام یا آشنایان زائر برمیخورند، نخست ته و توی موضوع را از زبان ایشان بیرون میکشند تا یقین پیدا کنند که حریف ماندنی نیست و آنگاه به تعارف میپردازند و او را به خانه خود میخوانند.
معروف است که پس از تفحص کامل و یقین به اینکه به هیچ روی خطر ماندن زائر در میان نیست. تازه برای محکم کاری از او میپرسند: حالا تو را به این حضرت (اشاره به حرم) میمانی یا حتما باید بروی؟ و پس از آنکه حریف گفت «نه به همین حضرت ناچارم بروم» شروع به تعارف و اصرار میکنند که «شب را پیش ما میماندی، یک شب که هزار شب نیست، امشب را بد میگذراندی و...» مدخل درباره تعارفی میآید که عمقی نداشته باشد و تعارفکننده را گرفتار نکند.
تعارف کم کن و بر مبلغ افزا: وقتی که در مقابل توقع یا دستمزد کار کسی، مبلغ ناچیزی بپردازند و چربزبانی تحویل وی دهند، مخاطب به ایراد این مثل مبادرت نماید. (به لحن طنز یا تحقیر) احترام بیاندازه گذاشتن و سخنان تعارفآمیز گفتن، نظیر «از بارکالله قبای کسی رنگین نشود»؛ نظیر «نشود بز به پچپچی فربه»
تعارف تکه پاره کردن: تعارف کردن (تعریض).