بازگشت به سرمایه تاریخی یک کاروانسرای تاریخی در کاپادوکیای ترکیه

بیشتر محققان پذیرفته‌‌اند که رکود عثمانی، پیامد ظهور دنیای غرب در آغاز سده شانزدهم و از جانشینی مسیرهای دریایی جدید شرق و غرب با راه‌های کهن زمینی برآمده بود. یکی از راه‌های دریایی تازه با گذر از جنوب آسیا و آفریقا، به اروپا می‌‌رسید، راه دیگر در دریای شمال بود که از سیبری و آرخانگلسک می‌گذشت و راه سوم، مسیر اقیانوسی نوی بود که اروپاییان آن را پس از کشف آمریکا گسترش دادند.  فرآیند برتری غرب که سرفصل اصلی دوره تازه به شمار می‌‌رفت، هنوز نزد جهان شرق معتبر شمرده می‌‌شود. موضوع اصلی این نوشتار، کوشش‌‌های عثمانی برای تقویت راه‌های ارتباطی کهن و اقتصادی کردن آنهاست.  این راه‌ها از دوران باستان، منبع‌‌های ثروت همیشگی برای صحرانشینان به‌‌ویژه ترکان بودند؛ زیرا ترکستان در چهار راه ارتباطی آنها جای داشت. قوم‌‌های صحرانشین از هنگامی که به امپراتوری کنفدرال متحد بدل شدند، با ضبط و مهار و امن کردن این راه‌ها، به منابع سرمایه آنها دست یافتند. مهاجرت آنان، در حرکتی نوسانی از شرق به غرب یا غرب به شرق صورت می‌‌پذیرفت و حکومت عثمانی، برآمده از این چرخش نوسانی بود.

محدود کردن [گذشتن] چین از این راه‌های ارتباطی، خردمندانه‌‌تر از فتح آن می‌‌نمود؛ یعنی فتح آن به کشتن غازی می‌‌مانست که بر تخم طلایی خوابیده بود. اگر چین فتح می‌‌شد، حفظ آن امکان‌‌پذیر نبود؛ زیرا این کشور درست مانند روم، پس از مدتی بر فاتحانش پیروز می‌‌شد. این اندیشه که به «مفهوم صحرایی» بدل شده، از دوران مائو ـ تون در سفارش «بلگا‌خاقان» بوده است که به «خدمات ظاهری» چینیان اعتماد نکنید و با «ابریشم ظریف» چین فریب نخورید.

تجارت همیشه به صلح و ثبات نیاز دارد؛ یعنی تاجران همواره ترجیح می‌‌دهند که حکومت مرکزی با گرفتن مالیات از آنان و جلوگیری از ستاندن مالیات‌‌های مستبدانه، امنیت را برای آنان و دارایی‌‌شان فراهم بیاورد. تجارت ترانزیت پس از حاکم شدن سلجوقیان، با ساختن کاروانسراها در سراسر کشور نهادینه شد و عثمانیان نیز می‌‌خواستند که بر این راه‌ها چیره باشند و مانند نیاکان صحرانشین خود، راه‌های تجاری را امن سازند. آنان سازمان (تشکیلات) خوبی داشتند و با آگاهی از امتیازهای مالی این راه‌های ترانزیتی که از قلمروشان می‌گذشت، در سده‌های پانزدهم و شانزدهم سیاست تجاری موفقی را دنبال کردند و راه ترانزیت شرق دور (هند) اروپا که از شرق نزدیک می‌‌گذشت حتی پس از کشف راه آفریقای جنوبی، با چنین سیاستی بیش از یک سده رقابت فعال ماند.

عثمانیان تجارت را با هند، ایران و اروپاییان آگاهانه تقویت و از آن پشتیبانی می‌‌کردند و به‌دلیل وجود این اوضاع، کوشش‌‌های تجاری گسترده‌‌ای در ناحیه‌های گوناگون عثمانی دیده می‌‌شد. این کارها را تابعان مسلمان یا ترک، یونانی و ارامنه‌‌ای سامان و گسترش می‌‌دادند که به‌‌آرامی جانشین تاجران لاتین شده بودند. حتی آناتولی و بالکان در سده پانزدهم به سطح بالایی از توفیق اقتصادی دست یافت؛ یعنی نه تنها محصولات کشاورزی که دستاوردهای صنعتی را مانند پشم، ابریشم و پنبه خریداری‌شده از مصر و ایران به اروپای غربی صادر می‌‌کرد. این ناحیه در پی فعالیت‌های اقتصادی حکومت عثمانی، آرام آرام به بازارکشورهایی مانند انگلستان و فرانسه بدل می‌‌شد که به تازگی، تجارت «ماورای بِحار» را در قرن شانزدهم گسترش می‌دادند.

هنگامی که پرتغالیان راه دریایی تازه را به هند از جنوب آفریقا کشف کردند (پایان سده پانزدهم)، آسیب فراوانی به «ممالیک*» و جمهوری ونیز و جنوا رسید؛ زیرا آنها تجارت لوانت را در دست داشتند. بنابراین تجارت هند تا این زمان از راه دریای سرخ و خلیج‌فارس سامان می‌‌یافت؛ یعنی کالا را از آنجا به بندرهای سوریه و اسکندریه می‌‌آورند که در تصرف ممالیک بود و از آنجا با کشتی‌‌های ونیزی به اروپا می‌‌بردند. این تجارت ترانزیت همواره برای سوریه و مصر امتیازهای اقتصادی و مالی به همراه داشت. بصره؛ یعنی کوتاه‌ترین راه برای تجارت هند با اتحاد صفویان و پرتغالیان، در این میان بسته شد.

عثمانیان با آگاهی از بدی این اوضاع، می‌‌خواستند در برابر پرتغالیان به ممالیک کمک کنند تا چیرگی آنان را بر دریای سرخ و اقیانوس هند از میان ببرند. حتی ونیزیان، پنهانی بر ضد پرتغالیان به ممالیک کمک می‌‌رساندند؛ اما این تلاش‌‌ها مانع پرتغالیان نشد. هنگامی که قدرت ممالیک به پایین‌‌ترین سطح خود رسید، عثمانیان بر آن شدند که مسوولیت آنان را بپذیرند.  سلطان سلیم اول که قصد داشت از سیاست پدرش [در این‌‌باره] پیروی کند، این مشکل را بدون تصرف سوریه و مصر، حل‌‌شدنی نمی‌‌دانست.  عثمانیان پس از گرفتن سوریه و مصر، بر سرزمین‌‌های شرق مدیترانه چیره شدند و دریای سرخ را از تهدید پرتغالیان حفظ کردند. آنان با وجود ایستادگی پرتغالیان، به تصرف عدن (۹۵۸ه. ق/  ۱۵۵۱م) و مسقط (۹۵۹ه. ق/  ۱۵۵۲م) پرداختند و از آمدن پرتغالیان به خلیج عدن و ساحل یمن تا پایان این سده جلوگیری کردند.

هنگامی که حکومت عثمانی بر خلیج‌فارس چیره شد، برای بستن راه اقیانوس هند بر پرتغالیان تلاش کرد؛ اما با وجود لشکرکشی‌‌های پیری رئیس، مراد رئیس و سید علی رئیس به آن‌‌جا، به‌دلیل نامناسب بودن کشتی‌‌های پارویی‌‌اش و وضع راه اقیانوس، شکست خورد. البته با وجود این شکست‌‌ها، هنوز منافع عثمانی در سوماترا و مالایا (آچه) وجود داشت.

روشنفکران عثمانی در این دوره به پادشاهان و وزیران هشدار داده بودند که ادویه هند و کالاهای چین پس از گرفتن ساحل‌‌های هند و مالایا، از راه جنوب آفریقا، مستقیم به اروپا حمل می‌‌شود و در این وضع باید کاری سامان گیرد. یکی از آنان سلمان رئیس بود که سلطان سلیم اول او را برای ایستادگی در برابر پرتغالیان به سوی ممالیک فرستاد.  او در گزارشی (۹۳۰ه. ق/  ۱۵۲۴م) که آن را پس از گرفتن مصر به ابراهیم پاشا، صدر اعظم عثمانی فرستاد، با اشاره به رویدادهای خُرد توضیح داد که این وضع در تجارت مصر بسیار تاثیر خواهد گذاشت. روشنفکر دیگری [به‌نام] امیر محمد، فرزند امیر حسن‌‌علی سعودی نیز از همان آسیب‌‌ها یاد کرد و در کتابش، تاریخ هند غربی، از لزوم دست زدن به کاری در این‌‌باره سخن گفت و همچنین آن را «حادثه نو» نامید.

کتاب او که درباره کشف آمریکا بود، در ۹۹۱ه. ق (۱۵۸۳م) به مراد سوم هدیه شد. عمر طالب نیز همین سخنان را شصت سال بعد در کتابش نوشت و آن وضع گران را به این شرح توصیف کرد:  حالا پرتغالی‌‌ها و بریتانیایی‌‌ها، کل جهان را یاد می‌‌گیرند و با کشتی‌‌های خود در سراسر جهان کشتیرانی می‌‌کنند. آنها بنادر مهم را اشغال می‌‌کنند و به هر جا می‌روند.  سابقا کالاهای هندی و چینی و هندوچین از طریق مصر و سوئز به سراسر جهان حمل می‌شد. اکنون این کالاها توسط کشتی‌های ‌پرتغالی، انگلیسی و هلندی به اروپا ارسال می‌شوند و در تمام دنیا توزیع می‌شوند. آنها کالاهایی را که احتیاج ندارند در استانبول و کشور‌های ‌اسلامی پنج برابر بیش‌تر‌ از قیمت اصلی می‌فروشند. بنابراین سرمایه آنها بیشتر‌ و بیشتر‌ می‌شود؛ ولی منابع نقره و طلای کشور‌های ‌اسلامی به‌‌خاطر این شرایط کاهش می‌یابد. دولت عثمانی باید یمن را تصرف کند و تجارتی را که از آن طریق می‌گذرد، کنترل کند. اگر ما فعالانه حرکت نکنیم، اروپا به کشور‌های ‌اسلامی هجوم خواهد برد.  حکومت عثمانی در نیمه نخست سده شانزدهم با کوشش فراوان از متروک شدن کامل راه قدیم ترانزیت کالا جلوگیری کرد.

به گفته خلیل اینالجیق، تجارت ابریشم در مدیترانه در سده شانزدهم هنوز رونق داشت. برای نمونه، تجارت (داد و ستد) ابریشم از ۹۷۱ ـ ۹۶۷ هجری قمری  (۱۵۶۴ ـ ۱۵۶۰م)، سالانه دوازده هزار کنتال گزارش شده است. این اندازه با میزان حمل آن از مسیر قدیم پیش از کشف شدن راه تازه هند با کوشش واسکودوگاما برابر بود.  بر پایه گزارشی که به دولت پرتغال عرضه شده، ۳۰هزار کنتال ادویه در ۹۷۱هجری قمری (۱۵۶۴م) به اسکندریه حمل شده است. تجارت ادویه لیسبون، گاهی به‌دلیل مسیر جنگ میان عثمانی و پرتغال با بحران مهمی روبه‌رو می‌شد. فینس موریسون که در اواخر این سده با برادرش از راه بیت‌المقدس به حلب رفت، چنین می‌‌گوید: حلب و قاهره حتی  در ۱۰۰۶ (۱۵۹۸م)، هنوز مراکز مهم تجارت شرق و غرب بودند که در مدیترانه سامان می‌گرفت؛ اما پس از اینکه پرتغالیان راه هندوستان را کشف کردند، وضع تازه‌‌ای پیش آمد. مشاهده‌های او همانند  افکار عمر طالب است:

فعالیت زیادی در این شهر است... کالاها را از سراسر آسیا و شرق به اینجا می‌آورند. قبل از کشف مسیر دریایی جدید هند توسط پرتغالی‌‌ها، همه این کالاها از این دو شهر تامین می‌شد. قبل از این، تجارت در دست شهر‌های ‌ایتالیایی بود؛ اما از زمانی که پرتغالی‌‌ها تجارت با هند را شروع کردند، این کالاها را به قیمتی به اروپایی‌‌ها فروختند که آنها آرزو داشتند. بنابراین آنها بیشتر‌‌ین تجارت را با ایتالیایی‌‌ها داشتند. هنگامی که سلطان، امتیاز مخصوص [را] به پادشاه فرانسه داد، مارسی نیز وارد این تجارت شد. حالا انگلیسی‌ها هم وارد تجارت با شرق شده‌‌اند؛ اگرچه تجار ونیز و فرانسه درصددند که تجارت آنها را مسدود کنند. کمپانی ترک در لندن یکی از قدیمی‌‌ترین کمپانی‌‌ها بود که از سرمایه این تجارت بهره مند بود.  عثمانی که پیش از این به‌دلیل راه‌های ‌تجارتی و زیارتی (حج) با پرتغال، در دریا به نبرد پرداخته بود، در نیمه دوم سده شانزدهم با تهدید تازه‌‌ای نیز روبه‌رو شد؛ زیرا روسیه در ۹۵۹هجری قمری (۱۵۵۲م) به غازان و در ۹۶۳ (۱۵۵۶) به آستاراخان حمله کرد. مدت‌ها پیش از این، روسیه به پشتوانه بریتانیایی‌‌ها در نوغای آستارا خان و غازان، به برتری اقتصادی دست یافته بود. هنگامی که پرتغالیان تجارت هند را در دست داشتند، برسیتانیا و هلند برای یافتن راه تجاری تازه‌‌ای با چین و هند، گروه‌هایی به سیبری و ترکستان فرستادند.

استراگنف‌‌ها، خانواده تجاری روسی بودند که در سیبری کُلنی‌های ‌تجاری داشتند و با بریتانیایی‌‌ها همکاری می‌کردند. جنکین سون نیز در ۹۶۴ (۱۵۵۷م) با گروهی به نام «اتحادیه تجاری بازرگانان لندن و مسکو » به مسکو رفت. او اعتماد تزار گروزنی را به‌دست آورد و به خوارزم رفت و قراردادی پنهانی با تزار درباره ایران امضا کرد. این پیشرفت‌‌ها موجب باز ماندن راه دریایی شمال شد که از نگرنی ـ نووگراد و آرخانگلسک می‌گذشت؛ یعنی دگرگونی دیگری در راه انتقال کالا‌های ‌تجاری پدید آمد که از سرزمین‌های ‌عثمانی می‌گذشت؛ اما در جهان غرب، پس از پرتغال، اسپانیا، بریتانیا و هلند برای تجارت جهانی رقابت می‌‌کردند. افزون بر این، ایران که در کشمکش با عثمانی بود، در همه زمینه‌ها با پرتغال، انگلستان، اسپانیا و روسیه بر ضد عثمانی همکاری می‌کرد. از این‌‌رو، عثمانی در سنجش با نیمه نخست قرن شانزدهم ‌‌باید بیشتر می‌کوشید؛ زیرا اوضاع در این دوران، پیچیده‌‌تر و مشکل‌‌تر شده بود و موانع طبیعی مانند فلات ایران و قفقاز و رقیبانی سیاسی نیز وجود داشتند.

عثمانیان هنوز می‌‌پنداشتند که برای اجرای طرح‌های بزرگی نیرو دارند و می‌‌توانند جریان  تاریخ را دگرگون سازند.  یکی از این طرح‌ها، کانال سوئز بود که در مناقشه ضد پرتغالیان بسیار تاثیر می‌‌گذارد. آنان در ۹۷۵هجری (۱۵۶۸م)، بسیار کوشیدند که در این‌‌باره بحث کنند؛ یعنی به اجرای طرحی بپردازند که آن را نخست، خلیفه عمر و بعد‌‌ها هارون الرشید، خلیفه عباسی مطرح کرده بودند. حتی پیش از این، سلیم اول اندیشه حفر کانالی را برای رسیدن کشتی‌‌ها به ساحل هند مطرح کرده بود.  طرح کانال سوئز و حتی پیش‌‌تر از آن،  ولگا ـ  دن که در همان دوران مطرح شد، به‌علت نبود ابزار و فناوری سامان نیافت.  طرح ولگاـدن همزمان با یورش معروف آستاراخان (۹۷۶ه. ق/  ۱۵۶۹م) مطرح شد. عثمانی با این طرح قصد داشت کانالی میان رودخانه‌های دن و ولگا پدید بیاورد. دن به دریای آزاک می‌ریزد و ولگا به سوی دریای خزر می‌‌رود. از این‌‌رو، آنان می‌توانستند با کشتی به دریای خزر برسند و راه تجارت کریمه-آستراخان را تغییر دهند.

سلطان سلیم دوم، نامه‌‌ای به حاجم خان، حاکم خوارزم فرستاد و امتیازهای تجاری مسیر آستراخان را به او یادآوری کرد. غازان مرکز مهم دیگر در کنار ولگا و در این طرح بود. این طرح همچنین برای هجوم به آذربایجان و ایران سودمند می‌‌نمود. حفر کانال ولگا-دن، تصرف گرجستان و آذربایجان را آسان‌‌تر می‌‌کرد و آنان با برخورداری از پشتیبانی نظامی و حمل محموله‌ها با کشتی می‌توانستند سرزمین ایران و ترکستان را بگیرند و از این‌‌رو، سرزمین عثمانی به مرکز راه‌های ترانزیت بین‌‌المللی بدل می‌شد. کنسول وقت اتریش در گزارشی آورده است که سلطان می‌خواهد برای آوردن آسان‌‌تر کالا به استانبول، کانالی میان ولگا و دن باز کند.  حمله به آستراخان و طرح کانال، به‌دلیل کشمکش قدرت در دولت و نخواستن خان کریمه که از چیرگی مستقیم عثمانی بر منطقه نگران بود، به سرانجام نرسید.

افزون بر این، گزینش نادرست کسی به نام قاسم پاشا، حاکم کفه، برای اجرای این طرح و اوضاع جغرافیایی و اقلیمی، در سامان نیافتن حفر  کانال ولگا- دن تاثیر گذاردند.  پس از اینکه پادشاهان عثمانی کارهای خود را در دریای مدیترانه کامل کردند، در این اندیشه بودند که شرق را مهم‌تر بشمرند؛ زیرا شرق سرچشمه سرمایه برای آنان به شمار می‌‌آمد. این اندیشه را سوقلو درانداخت که از همکاری با ونیز پشتیبانی می‌کرد.  سلطان سلیم دوم، جز پیشنهاد فتح قبرس، دیگر نظرهای ‌سوقلو را پذیرفت. کوشش‌‌های آنان در مدیترانه، بخشی از هدف‌‌های اصلی عثمانی شمرده می‌‌شد که به تجارت جهانی ربط داشت. پس برای رسیدن به امنیت در شرق مدیترانه، قبرس باید فتح می‌شد و چنین شد. البته فتح قبرس، از شکست لپانتو در همان سال تاثیر پذیرفت.  عثمانیان در ۹۸۰هجری (۱۵۷۳م) قراردادی با ونیز امضا کردند و اتحادیه مقابل آن را از میان بردند. افزون بر این، ثبات در یمن تا ۹۸۵ (۱۵۷۸م) فراهم شد و فرمانروایی عثمانی بر تونس و مراکش گسترش یافت. نیرو‌های ‌عثمانی در آن سال پرتغالیان را در جنگ دریایی مراکش شکست دادند، سباستین  (پادشاه پرتغال) را کشتند و برتری آنان را در دریا آسیب‌‌پذیر ساختند.

 

* ممالیک گروهی از بردگان سفیدپوست بودند که بعدا در مصر و شام سلسله‌ای پادشاهی بنیان گذاشتند.

از مقاله‌‌ای به قلم عبدالله گندگدو