سبک و سیاق زندگی ایرانیان از نگاههانری دالمانی، سفرنامهنویس فرانسوی
میهماننوازان بی میهمانخانه!
ایرانیان ذاتا به سنن و عادات و رسوم قدیمى خود علاقه تامى دارند و در تمام انقلاباتى که در این سرزمین روى داده، ایرانى همیشه ساعى بوده است که از سنن و عادات نیاکان خود دست نکشد و به جاى اینکه از آداب و رسوم فاتحان تقلید کند، همیشه کوشش داشته است که آنها را به آداب و اخلاق خود آشنا سازند از این حیث بر آنها مسلط شود. بهطور کلى میتوان گفت که اگر ایرانى به واسطه استعمال تریاک فاسد نشود، بسیار باهوش است و نیروى فهم و ادراکش قوى است، ایرانى به سهولت متجانس میشود؛ اما قوه ابتکارش کم است. ایرانیان عموما متجسس و داراى افکار معنوى و فلسفى هستند؛ ولى اغلب رویایى و خیالباف هستند و به ندرت به کارهاى سودمند میپردازند. ایرانى علاوه بر خیالبافى بسیار جاهطلب است و تصور میکند که از حیث هوش و فطانت بر سایر ملل بسى برترى دارد و تنها موجودى است که از هرحیث بینظیر است.
ادبا و نویسندگان داراى حافظه قابل ملاحظهاى هستند و در میان آنها عده زیادى دیده میشوند که اشعار بزرگترین شعراى کشور خود را در خاطر محفوظ داشته و در موقع مناسب ایراد میکنند. ایرانى بالطبع موقر و سنگین است و غالبا هم خود را خشن و عبوس نشان میدهد و به ندرت تبسمى بر لبان او ظاهر میشود. هرگاه چهره او تصادفا تغییر پیدا کند این تغییر را علامت حقارت خود میپندارد و فورا براى حفظ متانت خود که از دستورات برنامه عادى اوست، این تغییر صورت را برطرف میکند و گاهى براى حفظ تشخص خود در پاسخ سوالکننده به کلمات ساده یکنواخت اکتفا میکند تا از بزرگى و ابهت او کاسته نشود، برعکس گاهى هم جملات مصنوعى بسیار بهکار میبرد و فرمولهاى مختلف ادبى براى خوشآمد طرف بهزبان میآورد که هیچ صداقت و واقعیت ندارند.
میهماننوازى ایرانى
میهماننوازى ایرانى بهحد کمال است و معروفیت جهانى دارد. در کشورى که هیچگونه میهمانخانه و مسافرخانه وجود ندارد و کاروانسراهاى طول راه هم فاصله زیادى از هم دارند، این صفت میهماننوازى بسى قابل تمجید و شایان تقدیر است. مالکانى که در کنار شاهراهها زندگانى میکنند با کمال مهربانى و با چهره گشاده از مسافران پذیرایى میکنند. میهماندارى آنها همیشه مجانى است؛ ولى رسم است که مسافر قبل از جدا شدن از میزبان انعامى به مستخدمان او میدهد.
برنامه ملاقاتها
چینىها در مراعات ادب و احترام نسبت به میهمان معروف هستند؛ ولى اگر جهانیان ایرانیان را بهطوریکه باید شناخته بودند، مسلما آنها را در صفت میهماننوازى بر چینىها ترجیح میدادند؛ زیرا اینها براى ملاقات برنامه مخصوصى دارند و به هرکس به اندازه لیاقت و شخصیت او احترام میگذارند و در این موارد بسیار دقیق هستند و معتقدند که اگر شخص وارد را بیش از لیاقت او احترام کنند، مثل این است که او را استهزا کرده باشند. ایرانى در هرطبقه اجتماعى که باشد باید از طفولیت مطابق برنامه مخصوص همان طبقه به تمرین وظایف معاشرت بپردازد و تکلیف خود را بداند که با هرکس چگونه رفتار کند.
نوکران ایرانى
وضع نوکران ایرانى با وضع مستخدمان ما تفاوت کلى دارد. مخارج خوراک و پوشاک آنها به عهده ارباب است و در معاملات و خرید و فروش هم حقالعملى برمیدارند. کسانی که در ایران مسافرت کردهاند، میدانند که نوکران حقالعملى از تجار و دلالانى که فرش یا ظروف چینى و سایر لوازم منزل را به ارباب میفروشند، مطالبه میکنند و غالبا این نوع معاملات بدون اشکال خاتمه پیدا نمیکنند. رسم دیگری که در نظر ما تعجبآور جلوه میکند این است که اگر کسى توسط نوکر هدیهاى براى دوست خود بفرستد، گیرنده مجبور است که مبلغى به رسم انعام به نوکر بدهد و گاهى میشود که مبلغ انعام به مراتب بیش از بهاى هدیه میشود.
لباس مستخدمان مقرب نیز مانند لباس ارباب است؛ بهطوریکه براى یکنفر بیگانه تشخیص آن دو از یکدیگر مشکل است و فقط از رفتار و گفتار آنها باید فهمید که ارباب کدام و نوکر کدام است. مستخدمان اغلب مودب و دست به سینه در مقابل ارباب میایستند و دستها را در آستین لباس خود مخفى میکنند.
مستخدمان تقریبا از اعضای لاینفک خانه محسوب میشوند و غالبا در صحبتهاى ارباب با میهمان مداخله میکنند و صاحبخانه توسط همین نوکران از اخبار و وقایع بازار آگاه میشود. بزرگان و اعیان کشور، خود را در اذیت کردن و حتى کشتن نوکران ذیحق میدانند؛ ولى کمتر اتفاق میافتد که آزارى به آنها برسانند، بلکه اغلب با رأفت و مهربانى با آنها رفتار میکنند و اطفال آنها را با اطفال خود به تحصیل وامیدارند. بزرگان ایرانى علاوه بر مستخدمان، غلامان و کنیزانى هم دارند و آنها سیاهان آفریقایى هستند که حکم مالالتجاره و املاک را دارند و به معرض خرید و فروش درمیآیند. اتفاقا این سیاهان علاقه مخصوصى به اربابان خود دارند و با اینکه میتوانند پول زیادى ذخیره کنند و آزادى خود را بخرند، راضى نمیشوند خانهاى را که چندین سال در آن زندگانى کردهاند ترک کنند. خواجههایی که در اندرونهاى شاه و شاهزادگان و اعیان زندگانى میکنند اغلب از همین طبقه سیاهان هستند.
هرگاه کنیز سیاهى از ارباب خود طفلى پیدا کند، آزاد میشود و طفلش هم با سایر اطفال ارباب تربیت میشود و مانند آنها از ارث پدرى بهرهمند میشود و اگر این طفل پسر باشد، میتواند پس از بلوغ با زن ایرانى سفیدپوستى ازدواج کند؛ زیرا اختلاط خون سیاه و سفید در نزد آنان از جمله معایب به شمار نمیرود.
خواص احجار گرانبها
ایران داراى معادن احجار گرانبها و ممتازى است که در سایر کشورها نظیر آنها یافت نمیشود و داراى آب و رنگ بسیار عالى و درخشانى هستند. ایرانیان هم عشق و علاقه مفرطى به این سنگریزههاى گرانبها دارند و براى آنها خواصى قائلند. مسیو رینو Reinaud مینویسد: خاوریان نظر به خواصى که براى احجار قائلند، در انتخاب آنها براى تهیه مُهر یا انگشترى دقت به عمل میآورند. آنها عقیده دارند که یاقوت قلب را تقویت میکند و انسان را از طاعون و صاعقه حفظ میکند و اگر آن را در زیر زبان نگاه دارند، عطش را مرتفع میسازد. زمرد براى علاج گزیدگى افعى اثر مخصوصى دارد و اگر آن را تبدیل به گرد کنند و با آب مخلوط کنند و بیاشامند از هرگونه زخم مهلکى که به واسطه سم تولید شده باشد، رهایى مىیابند و چون آن را به افعى نشان دهند چشمان این حیوان موذى را میترکاند.
الماس را اگر در زیر شکم ببندند، قولنج و دردهاى معده و امعا را تسکین میدهد و همچنین براى علاج مرض صرع بسیار نافع است. فیروزه قوه باصره را تقویت مىکند و براى درد چشم بسیار مفید است و گزش عقرب را هم معالجه مىکند. عقیق سلیمانى یا یمنى برحسب رنگ خواص نافعى دارد، عقیق قرمز آثار خشم و غضب را زایل مىکند و اگر رنگ آن صورتى و داراى خطوط سفیدى باشد، براى خونریزى مفید است و قسم دیگرى هم هست که چون گرد آن را پاى دندان بریزند، درد آن را رفع مىکند. آهنى که رنگ آن به سرخى یا قهوهاى مایل باشد، مرض نقرس را معالجه مىکند و عمل زایمان را آسان میکند و چون گرد آن را با آب یا شیر مخلوط کنند و بخورند براى دفع هرگونه سمى نافع است. سنگ یشم و بلور دافع خوابهاى بد و موحش است.