خوراک و پوشاک مردم نواحی خلیج‌فارس در دوره قاجار

درخصوص وضع لباس مردم بندر بوشهر در این دوره دیالافوا در سفرنامه خود که مربوط به اواسط قرن نوزدهم میلادی است توصیفی جالب و در عین حال با نگاه مغرضانه ارائه داده است. «وضع لباس مردم این شهر هم لباس عربی است. نظر به اینکه با عرب‌ها مجاور هستند مانند آنها پیراهن پشمی سفید می‌پوشند و کمربند رنگینی به کمرشان بسته شده است، عبایی هم بر دوش دارند و عمامه‌ای از پارچه هندی که خطوط قرمزی دارد بر سر می‌‌گذارند. زنان با چادر بیرون می‌‌آیند و به جای روبند خفه‌کننده نقابی که از موهای سیاه یال اسب بافته شده است بر صورت می‌‌زنند و کفش آنها به شکل نیم‌چکمه‌‌ای است که دهان قیف‌مانندی دارد...».

هنری پاتینجر توصیف دقیقی از نوع پوشش مردان و زنان بلوچ و بر حسب طبقات و سطح زندگی آنان که حاصل مشاهدات و مطالعات میدانی او در سال‌های ۱۸۱۰-۱۸۰۹م است، ارائه می‌‌کند. وی در سفرنامه سند و بلوچستان خود می‌‌نویسد که «لباس عمده بلوچ‌‌ها پیراهنی است بلند تا زیر زانو و از جنس چلوار درشت باف به رنگ سفید یا آبی... شلوار نیز از همین نوع پارچه دوخته‌شده یا از پارچه‌‌ای است راه‌راه به نام سوسی، شلوارها گشاد و چین خورده بوده، در دور قوزک پا باریک شده و جمع می‌‌شود. به ندرت سر را می‌‌پوشانند، مگر با کلاه لایی‌دوزی‌شده از پنبه یا ابریشم و آن‌طوری ساخته شده که قالب جمجمه است. هرگاه لباس کامل بپوشند، روی عرقچین عمامه‎‌‌ای از پارچه شطرنجی یا آبی می‌‌بندند و یک کمربندی نیز از همان رنگ به دور کمر می‌‌پیچند.

روسا و خویشاوندان ایشان در زمستان ارخالق یا عبایی از پارچه گلدار که با پنبه لایه‌‌دوزی‌شده روی البسه قبلی می‌پوشند و طبقات فقیرتر وقتی در خارج از بنا به سرمی‌‌برند، خود را در روجامه‌‌ای بلند که از نوعی پارچه مخصوص ساخته شده است، می‌‌پیچند. پوشاک زنان خیلی شبیه مردان است و معمولا از پارچه‌های پنبه‌ای به رنگ قرمز یا قهوه‌‌ای است و بسیار بلند تا پاشنه پا... شلوار زنان به‌طور غیرطبیعی گشاد و جنسش از پارچه‌‌ای است ابریشمی یا مخلوطی از نخ ابریشم و پنبه. زنان سالخورده دستمالی به دور سر گره می‌‌زنند و آن را با پارچه پشمی یا ابریشمی گلدار زینت می‌دهند.

زنان چه پیر و چه جوان وقتی از منزل بیرون می‌‌روند صورت خود را می‌‌پوشانند تا دیده نشوند؛ اما در منزل آزاد هستند.» درخصوص نوع خوراک مردم و اهالی ساکن شهرهای حاشیه خلیج‌فارس و جزایر آن اطلاعات جمع‌‌آوری‌شده از میان نگاشته‌های سیاحان ایرانی و اروپایی حکایت از آن دارد که خوراک معمول مردم شهرهایی چون بوشهر، برنج، خربزه و گوشت گوسفند بوده است.  ماساهارو درخصوص آداب غذاخوردن مردم این منطقه آورده است که ایرانیان خوراک را با انگشتان دست راست خود به دهان می‌‌برند و می‌‌خورند.

وی در ادامه خاطرنشان می‌‌سازد که این نوع غذا خوردن برای غیر ایرانی‌‌ها چندان راحت نبوده است. گزارشی دیگر از شهر بندرعباس در اواخر دوره قاجاریه حکایت از آن دارد که غذای طبقات متوسط و پایین جامعه آرد گندم، آرد جو، برنج هندوستان و ماهی تازه بوده و در شرایط بد اقتصادی خوراک آنان ماهی شور، ماهی سوراخ و چای کلکلته به همراه شکر بوده است.  ثروتمندان این منطقه نیز علاوه بر اقلام غذایی فوق-  البته با کیفیت متوسط - گوشت بز و قند مصرف می‌‌کردند.

 بهداشت و بیماری‌‌ها

سیاحان در بازدید از شهرها و جزایر ساحلی خلیج‌فارس به وضعیت بهداشتی این شهرها و نیز وجود امراض و بیماری‌‌های مختلف که اتفاقا زندگی اجتماعی مردم این مناطق به‌شدت با آنها درگیر بوده است، توجه ویژه‌‌ای نشان داده‌‌اند. گزارش‌های دقیق آنان که در سفرنامه‌هایشان مکتوب است، موید این امر است. در رابطه با وضعیت بهداشتی شهرهای خلیج‌فارس و حتی مهم‌ترین شهر آن یعنی بوشهر نوشته‌های سیاحان حکایت از نابسامانی، آشفتگی و خرابی اوضاع شهری دارد. به‌طور مثال گزارش فوروکاوا از بوشهر که حاصل مشاهدات دقیق اوست، بر این ادعا صحه می‌‌گذارد: «کوی و گذر انباشته از خاکروبه و مدفوع حیوان و اینجا و آنجا هم استخوان چارپایان مرده و لاشه سگ و گربه دیده می‌‌شود. آلودگی محیط و زندگی این منظره به اندازه‌‌ای است که به وصف درنمی‌‌آید. جایی هم بود که برای ادامه راه باید از میانه قبرستان و روی گورها عبور کرد. همچنین در خیابان‌‌های این شهر از جوی و مجرای آب و مانند اینها [که از اجزای ساخت و‌سازشهر است] اثری نمی‌‌دیدیم.»

بخشی از نوشته‌های سفرنامه‌های این دوره علاوه بر بحث بهداشت محیط شهری، به انواع بیماری‌‌ها و امراض شایع در بین مردم سواحل و جزایر خلیج فارس اختصاص یافته است. به‌طور مثال «آفتاب‌زدگی» به‌عنوان یکی از عوامل مرگ و میر مورد توجه سیاحانی چون فوروکاوا بوده است: «تابستان عوارض آفتاب‌زدگی بسیار وخیم و هولناک است. ولی اگر مراقبت کافی شود و زیر آفتاب نروند و به سایه پناه برند مرگ و میر زیاد نخواهد بود. از این رو است که فرنگی‌‌های مقیم بوشهر شب‌ها با پشه‌بند روی بام می‌خوابند. با این حال چون در این ناحیه رطوبت هوا زیاد است، کسانی که عادت به هوای نمناک نداشته باشند، نمی‌توانند آن را تحمل کنند؛ حتی مردمی که به این هوا عادت دارند اگر با سر زدن آفتاب برنخیزند ممکن است دچار سردرد ناگهانی و خون دماغ شوند و به رنجوری و ناراحتی بیفتند و عوارض این حال برای تازه آمدگان و مسافران که به هوای اینجا خو نکرده‌‌اند، بسیار وخیم‌‌تر است.»

 

‌ بخشی از مقاله‌ای به قلم دکتر امامعلی شعبانی و مریم جلالی‌مشایخی