استقلال عراق از نفوذ بریتانیا
به این ترتیب که در سال۱۹۲۰ از به هم پیوستن سه ایالت منطقه میان رودان، یعنی ایالتهای بصره، بغداد و موصل و با حمایت بریتانیا و سایر متفقین کشور عراق تشکیل شد. وجه تسمیه آن نیز وجود سنگهای صخرهای و سخت است که در بعضی نقاط این کشور دیده میشود. یک سال بعد از تشکیل کشور عراق، فیصل اول با حمایت بریتانیا و با رایگیری عمومی به پادشاهی عراق انتخاب شد. در سال۱۹۳۰، شیعیان عراق تصمیم گرفتند علیه حکومت دستنشانده انگلستان قیام کرده تا بتوانند خود کشوری مستقل برپا کنند که به علت همراهی نکردن قبایل سنی که غالبا مورد کمک بریتانیا قرار داشتند، این قیام شکست خورد. از این پس بود که در فشار قرار دادن و فقر شیعیان عراق توسط حکومت آغاز شد. در سال۱۹۳۲ قیمومیت انگلستان به پایان رسید و این کشور رسما به استقلال دست یافت.
در همان سال عراق به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. پس از گذشت یکسال غازی اول فرزند فیصل به پادشاهی عراق رسید. وی تا زمان مرگش در سال۱۳۱۸(۱۹۳۹) پادشاه عراق بود. بعد از غازی، پسر نابالغش به نام فیصل دوم جانشین شد و به همین دلیل نیابت سلطنت بر عهده پسرعموی غازی به نام عبدالله گذاشته شد. رشید عالی گیلانی به همراه اعضای مربع طلایی در یکآوریل۱۹۴۱ کودتایی علیه عبدالله انجام داد و دولت او را ساقط کرد. بریتانیا که همچنان پایگاههای هوایی خود در عراق را در اختیار داشت از ترس اینکه دولت رشید عالی بهدلیل ارتباطاتش با دول محور، جریان نفت را به سوی غرب قطع کند به عراق حمله کرد. جنگ در ۲مه۱۹۴۱ توسط نیروهای بریتانیایی و مزدوران آشوری آغاز شد و در نتیجه نیروهای گیلانی شکستخورده و در ۳۱مه مجبور به ترک مخاصمه شدند. عراق اشغال نظامی شد تا قدرت به دولت پیش از کودتا تحت دودمان هاشمی بازگردد. در ۲۶اکتبر۱۹۴۷ اشغال به پایان رسید؛ اما بریتانیا پادگانهای خود را تا سال۱۹۵۴ بر پا نگه داشت و پس از آن نیروی مزدوران را منحل اعلام کرد.
در دوران جنگ سرد عراق به یکی از متحدان نزدیک اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شده بود و شوروی از طریق این کشور نفوذ خود را در خاورمیانه فراهم میکرد. در این دوران، شوروی سعی میکرد از وحدت و یکپارچگی عراق حمایت کند تا بتواند با کمک یک حکومت قوی و با قدرت، اهداف خود را عملی سازد. از این رو بود که حکومتهای مرکزی عراق با پشتوانه شوروی، همه جنبشهای آزادیخواهانه و استقلالطلبانه را بهشدت سرکوب میکردند. در سال۱۹۵۷ شیعیان معترض عراقی توانستند پس از سالها فعالیت سیاسی نظاممند، حزب الدعوه عراق را تشکیل دهند و اعلام موجودیت سیاسی کنند. در این زمان بود که با کودتای ضد سلطنتی ۱۴ژوئیه۱۹۵۸ توسط تیمسار عبدالکریم قاسم که تمایلات چپگرایانه حکومت پادشاهی عراق به پایان رسید و حکومت جمهوری برقرار شد.
در سال۱۹۶۳ بعد از اینکه عبدالسلام عارف به کمک حزب بعث عراق طی کودتایی خونین قاسم را به قتل رساند حکومت عراق را به دست گرفت؛ ولی بعد از مدتی خود به مخالفت با این حزب پرداخت. پس از مرگ عبدالسلام در سانحه سقوط هلیکوپتر، برادرش عبدالرحمن عارف زمام قدرت را در دست گرفت. سرانجام در سال۱۹۶۸ حزب بعث در دومین کودتا اما بدون خونریزی، دولت عارف را سرنگون کرد و حسنالبکر با تشکیل شورای فرماندهی انقلاب، قدرت را بهدست گرفت. حسن البکر در سال ۱۹۷۹ بر اثر فشار معاونش صدام حسین مجبور به استعفا شد و صدام به ریاستجمهوری عراق رسید.