هیچ‌کس نمى‌گوید این انحصار و مونوپول بانک را کى امضا کرده و به دولت چه مى‌دهد؟ کجا دولت قرارنامه داده است که زغال سنگ را او بفروشد و حال آنکه اگر بیاورند خروارى پنج هزار قیمت خواهد داشت. آن قدر این معدن در ایران خصوصا اطراف تهران زیاد است که حد و حصر ندارد. هیزم معمولى خروارى سه تومان و سه تومان و نیم است. برنج، روغن، گوشت، نان همه گران [است]. گوشت خیلى کم است، نظمى ندارد، رئیسى نیست، هر که، هر که [است ] و چندى بعد بدتر خواهد بود، کار زندگانى خیلى سخت شده، انسان [با] این پول‌هاى کم و این مخارج زیاد از عهده نان و گوشت برنمى‌آید...».

خاطرات قهرمان میرزا سالور (عین‌السلطنه)