دولت‌های قرن هجدهمی، هرگاه به مضیقه مالی دچار می‌‌شدند، فکر می‌‌کردند تنها چیزی که به آن نیاز دارند این است که بانکداری زیرک را بر مدیریت امور مالی خود بگمارند تا آنان را از مشکلات خلاص کند.  چند سالی قبل از انقلاب فرانسه، دربار فرانسه با مشکلات مالی روبه‌رو شد و پادشاه فرانسه چنین بانکدار زیرکی را یافت و او را بر منصب بلندپایه نشاند. این مرد از همه جهت در نقطه مقابل کسانی بود که تا آن روز بر فرانسه حکم رانده بودند. اول از همه اینکه فرانسوی نبود، بلکه خارجی بود، یک سوئیسی اهل ژنو به نام ژاک نِکِر. دوم اینکه در زمره اشراف نبود، بلکه فردی عامی بود و مهم‌تر اینکه کاتولیک نبود، بلکه پروتستان بود و در فرانسه قرن هجدهم این کم چیزی نبود. به این ترتیب بود که مسیو نکر، پدر مادام دو استالِ نامدار، وزیر مالیه فرانسه شد و برای حل مشکلات مالی فرانسه، همه چشم‌ها به او دوخته شد. اما برخلاف امیدی که فرانسویان به مسیو نکر بسته بودند، خزانه پادشاهی فرانسه خالی شد. بزرگ‌ترین خطای نکر این بود که بدون افزایش مالیات‌‌ها، درصدد کمک به مستعمره‌‌نشینان آمریکا برآمد که برای کسب استقلال، با انگلستان می‌‌جنگیدند.

قطعا این راه خطایی برای حل مشکلات مالی فرانسه بود. مشکلات مالی دولت‌ها هیچ راه چاره محرمانه‌‌ای ندارد؛ اگر این مشکلات با پول برطرف می‌‌شوند، راه چاره این است که با وضع مالیات، از شهروندان پول گرفته شود (یا در اوضاع و احوالی خاص، از کسانی که پول دارند، قرض گرفته شود). اما بسیاری از دولت‌ها، یا می‌‌توان گفت بیشتر دولت‌ها، گمان می‌‌کنند راه دیگری هم برای به‌دست آوردن پول مورد نیازشان وجود دارد که همانا چاپ پول است.  اگر دولت بخواهد کار عام‌‌المنفعه هم بکند - مثلا بیمارستانی بسازد- راه به‌دست آوردن پول برای اجرای این طرح، اخذ مالیات از شهروندان و ساختن بیمارستان با درآمدهای مالیاتی است. در چنین حالتی ابدا «انقلاب قیمت» رخ نمی‌‌دهد؛ زیرا آن‌گاه که دولت برای ساخت این بیمارستان، پول‌‌های مردم را جمع کند، شهروندانی که مالیات پرداخته‌‌اند، ناگزیرند هزینه‌های خود را کاهش دهند. کسی که مالیات می‌‌پردازد، ناچار است مصرف و سرمایه‌‌گذاری و پس‌‌اندازش را کاهش دهد.

دولت در اینجا به‌عنوان خریدار وارد بازار می‌‌شود و جای خالی شهروندان را پر می‌‌کند: شهروندان کمتر خرید می‌‌کنند و دولت بیشتر. البته دولت همیشه خریدار همان اجناسی نیست که شهروندان با آن پولی که بابت مالیات پرداخته‌‌اند، ممکن بود بخرند. اما در کل، ساخت چنین بیمارستانی توسط دولت، قیمت‌‌ها را بالا نمی‌‌برد. این مثال را به آن دلیل انتخاب کردم که گاهی کسانی می‌‌گویند: «فرق است بین اینکه دولت پولش را صرف هدف‌‌های خوب بکند یا هدف‌‌های بد.» اصلا من فرض را بر این می‌‌گذارم که دولت همیشه پولی را که از راه چاپ اسکناس به‌دست می‌‌آورد، صرف بهترین کارها، یعنی همان کارهایی می‌‌کند که ما قبول داریم؛ زیرا اینکه پول به چه طریقی مصرف می‌‌شود، مهم نیست، بلکه طریقه‌‌ای که دولت پول را به‌دست می‌‌آورد، مهم است.

آن چیزی که تورم می‌‌نامیم و بیشتر مردم جهان آن را مفید نمی‌‌دانند، حاصلِ طریقه‌‌ای است که دولت پول به‌دست می‌‌آورد. مثلا، دولت می‌‌تواند با استفاده از پولی که از راه مالیات به دست آورده و بدون ایجاد تورم، کارمندان جدید استخدام کند یا حقوق کارمندان موجود خود را افزایش دهد. آن‌گاه این کارمندان که حقوقشان افزایش یافته است، در وضعی قرار می‌‌گیرند که می‌‌توانند بیشتر خرید کنند. وقتی دولت از شهروندان مالیات می‌‌گیرد و عایدی این مالیات را صرف افزایش حقوق کارمندانش می‌‌کند، مالیات‌‌دهندگان پول کمتری برای هزینه کردن دارند؛ اما کارمندان دولت پول بیشتری برای هزینه کردن دارند. در چنین وضعی، قیمت‌‌ها افزایش نخواهد یافت.

اما اگر دولت به‌‌جای این پولی که از راه مالیات به‌دست آمده، از پولی استفاده کند که با چاپ پول فراهم آمده، به این معناست که اکنون کسانی نسبت به گذشته پول بیشتری دارند، اما مجموع پول دیگران با گذشته فرقی نکرده است. بنابراین، کسانی که پول‌‌های تازه چاپ‌‌شده به دستشان رسیده، به رقابت با کسانی برمی‌‌خیزند که قبلا خریدار بوده‌‌اند و از آنجا که مقدار کالاها بیش از گذشته نیست، اما پول بیشتری در بازار هست - و از آنجا که امروز کسانی هستند که می‌‌توانند بیش از دیروز خرید کنند- برای همان مقدار کالاهای موجود تقاضای بیشتری وجود دارد. بنابراین قیمت‌‌ها رو به افزایش می‌‌گذارند. چنین رخدادی، فارغ از اینکه پولِ تازه چاپ‌‌شده صرف چه کاری شود، گریزناپذیر است.

 افزایش گام به گام قیمت‌‌ها

نکته مهم‌تر اینکه، این افزایش قیمت به‌‌صورت گام‌‌به‌‌گام خواهد بود؛ این افزایش به‌طور فراگیر و در آن چیزی که «سطح قیمت‌‌» گفته می‌‌شود، رخ نمی‌‌دهد. این اصطلاح استعاره‌‌ای «سطح قیمت» را اصلا نباید به‌کار برد. مردم هنگامی‌‌که از «سطح قیمت» سخن می‌‌گویند، تصویری که در ذهن دارند مانند مایعی است که با افزایش و کاهش مقدار آن، بالا و پایین می‌‌رود و این بالا و پایین رفتن، مانند آب درون یک منبع، به‌‌صورت هم‌‌سطح است. اما قیمت‌‌ها، اصلا چنین سطحی ندارند. قیمت‌‌ها همزمان و هم‌‌اندازه تغییر نمی‌‌کنند. قیمت‌‌هایی سریع‌‌تر تغییر می‌‌کنند و بالا یا پایین می‌‌روند و قیمت‌‌هایی دیگر کندتر؛ این کار علتی دارد.

همان کارمندان دولت را در نظر بگیرید که گفتم پول بیشتری به دستشان می‌‌رسد و عرضه پول افزایش می‌‌یابد. افراد امروز دقیقا همان کالاهایی را که دیروز خریده‌‌اند و به همان مقدار نمی‌‌خرند. پول اضافه‌‌ای که دولت چاپ و روانه بازار کرده است، صرف خرید همه کالاها و خدمات نمی‌‌شود. این پول اضافی صرف خرید برخی کالاها می‌‌شود و قیمت همین کالاها بالا می‌‌رود، اما قیمت کالاهای دیگر همان است که قبل از ورود این پول جدید بوده است.بنابراین، وقتی‌‌که تورم آغاز می‌‌شود، هر یک از گروه‌های جامعه به شکلی متفاوت با دیگران، از آن تاثیر می‌‌پذیرند. کسانی که به پول جدید دست یافته‌‌اند، موقتا منتفع می‌‌شوند.

حالا این گروه دوم که فروشنده کالا به کارگران مهمات‌‌سازی هستند، گروه دومی هستند که از تورم به‌‌خوبی بهره‌‌مند می‌‌شوند. چراکه نه؟ مگر فروش بیشتر چیز بدی است؟ مثلا رستوران‌‌داری که در همسایگی کارخانه مهمات‌‌سازی است، می‌‌گوید: «واقعا جالب شده است! وضع کارگران مهمات‌‌سازی از گذشته بهتر شده است و تعداد بیشتری از آنها مشتری وفادار ما شده‌‌اند؛ از این وضع خیلی خوشحالم.» دلیلی هم ندارد که چنین کسی خوشحال نباشد. وضع از این قرار است: کسانی که قبل از همه به این پول اضافی رسیده‌‌اند، درآمد بیشتری دارند و هنوز می‌‌توانند بسیاری از کالاها و خدمات را با قیمت‌‌های قبلی و در وضعی که بازار در آستانه تورم قرار دارد، بخرند. پس اینها در وضع بسیار مطلوبی قرار دارند و بدین‌‌سان، تورم گام‌‌به‌‌گام و از بخشی از جمعیت به بخش دیگر آن ادامه می‌‌یابد.

همه کسانی که در مراحل اولیه تورم، پول اضافی به دستشان می‌‌رسد و می‌‌توانند چیزهایی را که می‌‌خواهند با قیمت‌‌های مربوط به مرحله‌‌ قبلیِ نسبتِ مبادله میان پول و کالاها بخرند، از این وضع سود می‌‌برند.  اما گروه‌هایی هم هستند که این پول اضافی بسیار دیر به دستشان می‌‌رسد. این دسته وضع نامطلوب دارند. افراد این دسته، پیش از آنکه این پول اضافی به دستشان برسد، ناچار بوده‌‌اند برای برخی کالاها - و در واقع برای همه کالاها- پولی بیش از گذشته بپردازند و در عین‌‌حال درآمدشان هم بیش از گذشته نبوده یا پابه‌‌پای افزایش قیمت‌‌ها، افزایش نیافته است.

 

سیاست اقتصادی  (شش گفتار درباره سوسیالیسم، کاپیتالیسم، اقتصاد و سیاست) نویسنده  لودویگ فون میزس، مترجم محمود صدری، انتشارات دنیای‌اقتصاد