دکتر عبدالنبی قیم، مورخ و پژوهشگر در گفتوگو با «دنیایاقتصاد»:
شیخ خزعل حامی مشروطهخواهان بود
از آثار برجسته او میتوان به کتاب «پانصد سال تاریخ خوزستان» و « فراز و فرود شیخ خزعل» اشاره کرد. در گفتوگو با دکتر قیم به بررسی مناسبات قدرت و ساخت سیاسی، نقش شیخ خزعل در انقلاب مشروطه و تحلیل تاریخی شرایط آبادان بهعنوان کانون مدرنیته در ایران پرداختیم. در این گفتوگو روشن میشود که مدرنیته امری برساخته جریان استعمار بوده که آن را باید در «شبکه قدرت» به تعبیر میشل فوکو، پیگیری کرد.
جناب قیم، تحلیل شما از دوره مشروطه، تجددخواهی در خوزستان و نقش مناسبات اقتصادی و کشف نفت در این فرآیند چیست؟
انقلاب مشروطه و روح مشروطهخواهی در خوزستان و بهویژه در منطقه تحت حاکمیت شیخ خزعل مطرح نبوده و اگر بگوییم مردم این منطقه هیچگونه شناختی از مشروطه نداشتهاند، سخن گزافی نگفتهایم. با وجود این شیخ خزعل تحولات و حوادث مشروطه را با دقت دنبال میکرد و مسیر امور و جریانات آن را تحت نظر داشت. او که درس سیاست را در محضر پدرش حاج جابرخان آموخته بود، به خوبی میدانست که همواره مواضعی را اتخاذ کند که منافعش را تضمین کند، بر همین اساس شیخ در کوران انقلاب مشروطه به رغم پیامها و نامههای مظفرالدینشاه مبنی بر حمایت از او و ضدیت با مشروطهخواهان، هیچگاه از مظفرالدینشاه حمایت و جانبداری نکرد و حتی پس از وفات مظفرالدینشاه و روی کار آمدن محمدعلیشاه نیز با وجود پیامهای او به شیخ مبنی بر حمایت از او، باز هم شیخ خزعل از محمدعلیشاه حمایت نکرد.
علاوه بر این هنگامی که بختیاریها در ژوئن۱۹۰۹ میلادی درصدد برآمدند تا برای کمک و یاری به مشروطهخواهان، به سمت تهران حرکت کنند، از شیخ خزعل طلب یاری کردند و ازآنجاکه انجام این مهم بدون پشتوانه مالی ممکن نبود. از این رو از شیخ خزعل درخواست استقراض کردند و شیخ پنج هزار لیره عثمانی به آنها داد.
شیخ خزعل در تلگرافی به تاریخ ۲۸صفر۱۳۲۷ (۱۹۰۹ میلادی) به همراه حاج سیفالدوله و سردار اسعد خطاب به محمدعلی شاه از او خواست تا از راه تفضل و رعیتپروری عنایت به افتتاح پارلمان کند، چند ماه بعد طی تلگرافی دیگر به نجف قلیخان صمصامالسلطنه برادر سردار اسعد بختیاری حمایت خود ا از مشروطهخواهان اعلام کرد، باید توجه داشت که انگلیسیها مخالف انقلاب مشروطه بودند؛ اما شیخ خزعل، موضع مستقل خود را اتخاذ کرد و بالاخره کاری کرد که سرانجام انگلیس تصمیم گرفت از موضع او حمایت کند.
اما درخصوص بخش دوم سوال شما درباره تجددخواهی باید گفت در زمان شیخ خزعل، هیچگونه اثر و نشانی از تجددخواهی نبود. این امر نه تنها در خوزستان بلکه در کل منطقه خاورمیانه و از جمله در ایران دوره قاجار مطرح نبوده است و تجددخواهی حتی بعد از اکتشاف نفت و به ثمر رسیدن تلاشها برای دستیابی به نفت در سال۱۹۰۸ (۱۲۸۷ش) نیز وجود نداشت و حرکت به سوی تجدد پس از احداث پالایشگاه آبادان در شهرهای آبادان و تا حدودی در مسجد سلیمان آغاز شد.
در پی اکتشاف نفت، روابط و مبادلات جدید اقتصادی شکل میگیرد و چهره شهرها نیز تغییر میکند. همچنین برای نخستینبار در ایران شهرکها و سکونتگاههای کارگران دستاندرکار حفاری و استخراج نفت بهوجود میآید. برخی مورخان و تحلیلگران بر این باور هستند که شرکت نفت ایران و انگلیس در عین مدرنسازی فضای شهری و تحول ساختار اجتماعی، تنها به منافع خود را دنبال کرده و استعمار جای عمران را گرفته است. تحلیل شما چیست؟
همانطور که پیش از این گفته شد، پس از اکتشاف نفت و بهویژه پس از احداث پالایشگاه آبادان، تجدد و مدرنیته تدریجا در شهر آبادان شکل گرفت. تا پیش از سالهای ۱۹۰۹ میلادی، آبادان شهر چندان مطرحی نبوده است؛ با وجود قدمت تاریخی این شهر که به پیش از اسلام بازمیگردد و نام آن در شعر شاعران پارسیگوی چون ناصرخسرو، منوچهری دامغانی و سعدی تحتعنوان «عبادان» آمده و ناصرخسرو در سفر دور و دراز خویش در راه بازگشت به این شهر وارد شده و از آن نام برده و بعدها هم ابنبطوطه جهانگرد نامآور در قرن هشتم به این شهر وارد شده و در سفرنامه خود از آن یاد کرده و آورده است که ماهی که در عبادان خورده در هیچ جای دنیا نخورده است. در ادبیات عرب و حتی در ادبیات فارسی، عبادان را بهعنوان مکانی که بعد از آن شهری نیست یاد کردهاند، با وجود این احداث پالایشگاه سبب شد تا چهره این شهر بهطور کلی دگرگون شود و نه تنها بهعنوان مدرنترین شهر ایران باشد، بلکه بهعنوان یکی از مهمترین شهرهای خاورمیانه به حساب آید و اگر منوچهری دامغانی در قرن پنجم در یک بیت نامی از عبادان آورده بود، در قرن بیستم و در نتیجه مبارزات کارگری در آبادان، «توفیق زیاد» شاعر معروف فلسطینی قصیدهای با نام عبادان میسراید و آن را به مردم آبادان و گارگران آن هدیه میکند. قدر مسلم اینکه انگلیسیها به دنبال منافع خود بودهاند و اولویت اول آنها همین عامل بوده است؛ اما شاید از این نکته غافل بودهاند که آنها برای تامین منافع خود سلسله اقداماتی را در این شهر و تا حدودی در شهر مسجد سلیمان انجام دادند که امروز بعد از گذشت یک قرن اثرات آن را میتوان بهعینه مشاهده کرد.
احداث پالایشگاه در آبادان سبب شد تا ساختار اقتصادی شهر و حتی منطقه دگرگون شود؛ افرادی که تا پیش از این مشغول کشاورزی بودند و اینگونه روزگار میگذراندند، وارد عرصه ساخت پالایشگاه و خطوط لوله انتقال نفت از میدان نفتون مسجد سلیمان تا بندر آبادان شدند، پس از پایان عملیات ساخت پالایشگاه و آغاز بهرهبرداری از آن، همان کارگران یا کارگران دیگر بهعنوان کارگران پالایشگاه مشغول به کار شدند.
علاوه بر این افرادی که سواد داشتند در سمتهای کارمندی بهکار گرفته شدند؛ هرچند در آن مرحله پستهای کلیدی و سمتهای بالا در اختیار انگلیسیها بود و به هرحال طبقه کارگر صنعتی در آبادان شکل گرفت. این طبقه کارگر نقش مهمی در مبارزات مردم ایران در جریان ملی شدن صنعت نفت در زمان دکتر مصدق ایفا کرد.
همینها در انقلاب۵۷ نقش بسیار مهمی در رهبری اعتصابات کارگری داشتند و حتی اگر با بدبینی به انگلیسی بنگریم و آنها را استعمار پیر بنامیم، بدون شک احداث پالایشگاه آبادان اقدامی در جهت تغییر مناسبات اقتصادی، تغییر ساختار شهر آبادان و همچنین گشودن دروازههای مدرنتیه و تجدد به این شهر به حساب میآید.
شرکت نفت ایران و انگلیس برای رفاه حال نیروی انسانی اعم از کارمند و کارگر مبادرت به ساخت خانههای مسکونی کرد. این خانهها بر خلاف شهرکسازیهای جدید که خارج از محدوده شهر بنا میشدند، در محدوده شهر احداث شدند و پس از گذشت یکی دو دهه جزئی از شهر شدند.
خانههایی برای کارگران و خانههایی برای کارمندان با امکانات کامل از قبیل آب تصفیه، شبکه برق، فضای سبز مورد نیاز برای هر واحد مسکونی اعم از کارگری و کارمندی. خیابانهایی که این خانهها در آن احداث شده بودند بر اساس آخرین و جدیدترین مدلهای شهرسازی در اروپا بود.
مراکز آموزشی از قبیل دبستان و دبیرستان احداث شدند و برای تامین کادر فنی آموزشدیده و ماهر، هنرستان فنی یا تکنیکال تاسیس شد. برای مدارج بالاتر و تربیت مهندسان، دانشکدهای به نام دانشکده نفت راهاندازی شد تا نیازهای آموزشی را برطرف و نیروی انسانی مورد نیاز برای اداره امور متعلق به نفت را تربیت کند و مراکز ورزشی از قبیل استادیوم ورزشی فوتبال، سالنهای ورزشی، استخر، زمین گلف، زمین تنیس، باشگاه قایقرانی احداث شد و باشگاههای مختلف ساخته شد.
برخی از این باشگاهها برای کارمندان و برخی برای کارگران بودند و در این باشگاهها سالن اجتماعات برای جشن، برنامههای موسیقی، سینما، صرف غذا، استخر، زمین بازی و کلیه لوازم تفریحی وجود داشت و علاوه بر اینها هر باشگاهی، کتابخانهای نیز داشت. یک ایستگاه رادیویی تاسیس شد که بعد از ملی شدن نفت، رادیو نفت ملی نامیده شد و برای سهولت نقل و انتقال به اروپا و به تهران و سایر نقاط جهان، فرودگاه آبادان راهاندازی شد که تقریبا همه خطوط هوایی بینالمللی در آن دفتر داشتند و از همان ابتدا فرودگاه آبادان یک فرودگاه بینالمللی بود. درحالیکه بسیاری از شهرهای بزرگ خودرو به چشم خود ندیده بودند، در آبادان خودروهای مختلف جولان میدادند و همچنین خط آهن درون شهری برای جابهجایی کالا و مواد در سطح شهر و در مناطق شرکتی احداث کردند.
خاندان خزعل در آن دوره چه نقشی در فروش و معامله نفت داشتهاند، روابط انگلیسیها با این خاندان و بهطور مشخص شیخ خزعل چگونه بوده و چرا سرانجام دست از حمایت از او برداشتند؟
تا آنجا که اسناد و مدارک نشان میدهد شیخ خزعل هیچگونه نقشی در فروش و معامله نفت نداشت و این امر طبیعی مینمود؛ چون میادین نفتی در قلمرو تحت حاکمیت شیخ نبودهاند و نفت از میدان نفتون مسجد سلیمان با خطوط لوله به آبادان منتقل میشد، بخشی از آن در پالایشگاه تصفیه میشد و بخش دیگر آن به صورت نفتخام صادر میشد و انگلیسیها برای احداث پالایشگاه آبادان با شیخ خزعل وارد مذاکره شدند تا زمینی را به این منظور از او اجاره کنند؛ مذاکرات سندیکای امتیازات (شرکت مشترک ویلیام فاکس دارسی با شرکت نفت برمه) چند ماه به درازا کشید و در نهایت با وساطت سرگرد کاکس، نماینده مقیم انگلیس در بوشهر و سر آرنولد ویلسون و با رهنمودهای وزارت امورخارجه انگلیس و با هدف اقناع شیخ به پایان رسید؛ نتیجه این مذاکرات، پیروزی و موفقیتی برای شیخ خزعل بود. این توافق علاوه بر جنبههای اقتصادی از نظر سیاسی نیز حائز اهمیت بود و از این نظر برای شیخ نیز یک دستاورد محسوب میشد.
همزمان با کشف نفت، برخی مستشرقان به کشف تاریخ نیز در خوزستان علاقهمند میشوند. در واقع بهدنبال گزارش ژاک دو مورگان از شوش و چغازنبیل و احتمال وجود نفت در آن نواحی است که هویتمندی تاریخی این منطقه مورد توجه مهندسان انگلیسی قرار میگیرد. جالب اینجاست که چغازنبیل را شخصی به نام براون که کارشناس شرکت نفت ایران و انگلیس است، کشف میکند که بعدها توسط رومن گیرشمن حفاری و ثبت میشود. فهم این مناسبات و دلالتهای تاریخی- اقتصادی آن به فهم وقایع اجتماعی و سیاسی دوران معاصر کمک میکند. در این زمینه چه نظری دارید؟
پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، سیاست انگلیس درخصوص ایران از بنیان تغییر کرد تا پیش از این تاریخ، انگلیسیها به هیچ وجه در اندیشه حکومت مرکزی قوی نبودند؛ به همین دلیل آنها از حکومتهای مناطق مختلف که بهصورت نیمهمستقل بودند و ارتباط ضعیفی با تهران داشتند، حمایت میکردند. با سران این قدرتها مستقیما وارد مذاکره میشدند و حتی با آنها عهد و پیمان منعقد میکردند. انقلاب اکتبر۱۹۱۷ ترس و وحشت بیش از حدی در دل انگلیسیها ایجاد کرد.
انگلیسیها همیشه این سخن پتر کبیر را که گفته بود باید روسها به آبهای گرم دسترسی پیدا کنند مدنظر داشتند و بیم آن را داشتند که کمونیستهای روس که از جنوب با ایران هممرز بودند، بهسوی ایران حرکت کنند یا افکار خود را در ایران منتشر کنند و روسها به آبهای گرم برسند.
برای انگلیسیها در آن دوره، حفظ هندوستان بهعنوان گنج پایانناپذیر، اهمیتی فوقالعاده داشت، آنها میترسیدند که با رسیدن روسها به آبهای گرم، هندوستان در چنگ دشمن دیرینهشان باشد و آن را از دست بدهند.
آنچه هول و ولع انگلیسیها را دوچندان کرده بود، این بود که رهبران انقلاب روسیه، ایدئولوژی و انقلاب خود را جهانی میدانستند و معتقد بودند که به تدریج کل جهان، همانند آنها میشود و انقلاب روسیه باید به یاری زحمتکشان و کارگران بشتابد و آنها را از چنگال بورژوازی و فئودالیسم رهایی بخشد.
انتشار افکار اشتراکی در مناطق شمالی ایران که از قفقاز به این نواحی رخنه کرده بود و پیدایش جنبشهایی مثل جنبش جنگل یا جنبش حیدر عمواوغلی و جنبش محمد خیابانی، بیم و هراس انگلیسیها را بیش از پیش کرد؛ به همین دلیل انگلیسیها در اندیشه ایجاد حکومت مرکزی قوی و مقتدر برآمدند تا به مثابه سدی قوی، دیوار حائلی باشد تا از نفوذ روسیه و کمونیسم جلوگیری کند و مانع رسیدن روسها به آبهای گرم شود.
انجام چنین کاری نیز فقط با یک دیکتاتوری نظامی میسر میشد و از این رو اردشیر جی ریپورتر از پارسیان هند که جاسوس ارشد انگلیسیها بود ماموریت یافت تا چنین کسی را شناسایی و به مقامات انگلیسی معرفی کند. او نیز در میان افراد بریگاد قزاق دنبال کسی بود که اهداف بریتانیا را به نحو احسن اجرا کند.
اردشیر جی ریپورتر، رضای میرپنج را برای این کار انتخاب کرد و او را به آیرون ساید معرفی کرد.
بعد دستگاه عریض و طویل انگلیس، تمامقد پشت سر رضاخان ایستاد و با تمام توان او را در سرکوب رقبا و مخالفان یاری کرد. یکی از این افراد و اتفاقا قویترین آنها شیخ خزعل بود. به همین دلیل از زمان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ (فوریه ۱۹۲۱) تا زمان اسارت شیخخزعل و انتقال او به تهران در تاریخ ۱۹ آوریل ۱۹۲۵ بیش از چهار سال طول کشید.