ساکنان دره سند از پیشگامان هنر بافندگی در جهان باستان بودند. شهرت منسوجات هند مسلمان متعلق به سده‌های یازدهم تا سیزدهم است.

در دوره سلاطین بزرگ بابری، بسیاری از اشکال هنر ایران ازجمله طرح‌ها و نقوش بافته‌های دوره صفوی تحت حمایت پادشاهان در هند رواج یافت. در این دوره، هنرهند شکوفا شد و صنعتگران هندی در حوزه‌های گوناگون هنری و فرهنگی از ایران پیروی کردند. آنها پادشاهانی ترک‌تبار و از نوادگان تیموریان بودند که حمایت گسترده‌‌ای از هنر و فرهنگ دوران خود کردند. پناه همایون به دربار ایران و تغییر مشی شاه طهماسب صفوی در حمایت از نگارگری ایرانی مقدر ساخت تا برگی دیگر از کتاب‌آرایی جهان اسلام این بار در هنر رقم خورد و یکی از اوج‌های درخشان نگارگری اسلامی با نظارت نگارگری ایرانی پایه‌ریزی شد. افزون بر شیوه‌های بافت منقوش، رنگ آمیزی پارچه در هند سابقه طولانی داشت.پ ارچه‌ها به دو طریق تزئین می شدند: قلمکاری و رنگرزی و نقاشی که این روش در زمان بابریان به بالاترین درجه ترقی خود رسید. در این دوره، صحنه‌های شکار، تصاویر حیوانات، باغ‌های بهشتی، درختان و پرندگان روی منسوجات ایرانی نقش می‌شد که این نقوش و تصاویر در دربار گورکانیان هند هم رواج یافته بود. هنرمندان نساجی برای طراحی روی پارچه از تصاویر درخت مقدس زندگی و تاک‌های پیچاپیچ و برگ‌ها و گل‌های زنده و شاداب و خطوط زیبا، رقصان و مجلل و اشکال ظریف و اندام جانوران و ترکیبات پرنقش ونگار یگانه و نمونه استفاده می‌کردند. هنر ایران از اواخر قرن شانزدهم میلادی، تحت تاثیر فرهنگ و هنر ایران و با حمایت امپراتوران هنردوست تیموری، به شکلی منسجم در هند تاثیر گذاشت. برای مثال، با استفاده از نقوش حیوانی در متن کار و استفاده از نقوش حیوانات در حاشیه می‌توان نتیجه گرفت که ارتباطات گسترده ایران و هند در انتقال رنگ و نقوش پارچه‌ها تاثیر بسزایی داشته است. استفاده از پارچه های زربفت در هند نیز سابقه‌ای طولانی دارد.

به باور برخی از محققان، صنعت بافتن پارچه‌های زری  توسط آریایی‌ها به هند عرضه شد؛ زیرا بافندگی پارچه احتمالا برای آنها اهمیت بسیاری داشت. مهاجرت هنرمندان به دربار گورکانی هند از سرنوشت‌سازترین عوامل پیوند میان سنت‌های هنری ایران و هند گورکانی است.

درنتیجه نگارگری در دوره گورکانی هند تاثیر بسزایی در طراحی نقوش پارچه‌ها داشته است. اکبرشاه که به علت تبعید پدرش همایون به ایران دوران نوجوانی خود را در دربار صفوی گذراند، پس از رسیدن به فرمانروایی، به توسعه کارگاه‌های سلطنتی پرداخت و دستگاه‌های پیچیده تری را که در ایران رایج بود، برای بافت ابریشم زربفت به همراه استادان این فن به هند آورد تا به‌عنوان مربی و ناظر، شیوه‌های جدید را به بافندگان هندی بیاموزند.

در منسوجات ایران و هند گورکانی نقوش تصویری مشترکی مشاهده می‌شود.بیشتر نقوش حیوانی که به منزله عناصر تزئینی در پارچه های ایران و هند استفاده شده‌اند، همان اشکال شیوه صفویه مانند شیر، بز کوهی، قوچ، اسب یا پرندگانی چون مرغابی، طاووس و عقاب هستند. نقش پرنده‌ها همچون طاووس و سیمرغ پرکاربردترین نقوش حیوانی در بافت پارچه‌های دوران قاجار و گورکانی است.

در این دو پارچه زربافت ابریشمی که تجزیه و تحلیل شده‌اند، ازآنجا که طاووس نماد آسمان و آزادی و به معنای چرخه زندگی و حیات است، هنرمند در ترسیم این تصویر سعی کرده برای القای خیر و برکت، خطوط نرم و منحنی را بیشتر به کار ببرد. از دیگر عناصر بصری به‌کاررفته در نقوش این پارچه‌ها، ترکیب‌بندی و تقارنی دلنشین و متضاد است که عامل مهمی در به‌وجودآوردن ترکیبی منسجم در کل پارچه‌ها شده که گفتنی است به مدد آن، معنای قوی‌تری در بیان احساس هنرمند دیده می‌شود. تاثیرگذارترین عنصر بصری رنگ است که در نمونه‌ها به‌صورت مکمل استفاده شده و یادآور نوعی رنگ‌بندی خالقانه و ماندگار است.

نقوش پارچه به حالت انتزاعی و تجریدی است که از اشکال هندسی و اسلیمی در بازنمایی، ترکیب‌بندی متقارن با قاب تزیینی و مضمون اسطوره‌ای‌ـنمادین استفاده شده است. به‌طور کلی طرح و نقش طاووس در این دو پارچه، از نظر ترکیب‌بندی و تکرار طرح، بسیار نزدیک به هم است و فقط در اثر ایرانی، نرمی و خطوط منحنی ـ که در هنر ایرانی بیشتر به چشم می خورد ـ به نسبت پارچه هندی قدری متمایز شده است. در پارچه هندی نوعی انتزاع و خطوط شکسته به چشم می خورد که برگرفته از هنر هند است.