نظاره‌گرِ گسست دولت  و ملت

د ر ۱۲۹۷ ق./  ۱۸۸۰م. با همراهانش که نخستین فرستادگان ژاپن به ایران در تاریخ جدید محسوب می‌شدند، به کشور ما آمد و تا ۱۲۹۷ق./  ۱۸۸۰م.کمی بیش از ۶ ماه در ایران به سیر و سفر پرداخت. (همان: ۸) وی «مردی بود با روح نقاد، حساس و نازک‌طبع» که پس از بازگشت از ایران به اروپا رفت، قوانین اساسی برخی از این کشورها را مطالعه کرد و در بازگشت از کار دولتی کناره گرفت و در خانه کوچک خود به مطالعه و نگارش کتاب دست زد.

«کتاب سفر به ایران» محصول همین دوره است که در ۱۳۱۱ ق./  ۱۸۹۴م. در ژاپن منتشر شد. درحالی‌که نفر دوم هیات ژاپنی، فوروکاوا پیش از روی کتابش را با نام «سفرنامه ایران» در ۱۳۰۷ ق./ ۱۸۹۰م.منتشر کرده بود و یوشیدا از این کتاب در تالیف اثر خود بهره گرفت.

نوشته او سرشار از نکته‌پردازی و دقت در احوال مردم و نظام حکومتی ایران اواخر عهد ناصری است که طبعا مانند هر اثر دیگری عاری از سهو و خطا نیست. اما این امتیاز را دارد که گزافه گویی نکرده و به ابهام، سخن نگفته است. این ژاپنی ۲۸ساله از کشوری دیدن می‌کرده است که برایش سرشار از شگفتی بود.

وی اندیشه ترقی خواهی میرزاحسین‌خان سپهسالار را ستوده و از دریافت‌های سطحی و ظاهری حکام و تجددخواهان ایرانی از تمدن جدید انتقاد می‌کند و از اینکه تمام تصمیم‌گیری‌های مهم کشور توسط سلطانی مستبد انجام می‌گیرد و احساسات و دریافت‌های شخصی وی هنگامی که با منفعت‌طلبی شخصی آلوده می‌شود، سرنوشت یک کشور را تغییر می‌دهد و آن را به ورطه سقوط و هلاک می‌کشاند، اظهار تحیر و اعلام خطر می‌کند و در جای‌جای کتابش از دخالت روسیه و انگلستان در امور داخلی ایران و تهدید استقلال آن کشور می هراسد.

در اینجا لازم است که بنا به ضرورت موضوع پژوهش، به‌طور اختصار به اوضاع ژاپن و محیطی که یوشیدا دست پرورده آن بود، اشاره کرد: عصر میجی و دوران تجددطلبی و ترقی خواهی آن امپراتور که این کشور را از ردیف ممالک عقب‌مانده آسیایی خارج کرد و در ابتدای سده ۲۰ در شمار کشورهای پیشرفته جهان در آورد.

ژاپن در نیمه‌های سده نوزده پس از دو قرن و نیم حاکمیت خاندان توکو گاوا که به نام امپراتور و به کام رزمندگان سامورایی قرار داشت، با وضع دشواری روبه رو بود: رکود، خمودگی، انزوا و نابسامانی‌های داخلی این کشور را از نظام کهن خود ناامید کرده بود و از سوی دیگر الزام ناوهای جنگی اروپایی و آمریکایی به گشایش بنادر ژاپن دست‌کم با خواست بخشی از حاکمان که شیفته صنعت پیشرفته غرب شده بودند، همراه شد و ناآرامی در داخل و فشار از خارج، این کشور را به تغییر و اصلاح واداشت. این تحولات به همراه منازعات قدرت میان خوانین سپهسالاران ژاپنی، با حمایت نیروهای غربی منجر به تاسیس حکومت مرکزی در این کشور و کنار گذاشتن شوگانها گشت، خاندان توکوگاوا به‌طور کامل از قدرت کنار گذاشته شدند و امپراتور متسوهیتو که بعدها میجی نام گرفت، از ۱۲۸۴ق./  ۱۸۶۸م.نظامی تازه و نظمی نوین در این کشور باستانی شرق آسیا ایجاد کرد.

در همین سال نمایندگان ولایات برای تشکیل مجلس مشورتی فراخوانده شدند و «میثاق‌نامه» که نیات و فلسفه بنیادی حکومت جدید بود، طی فرمانی از سوی امپراتور اعلان شد که اصول مهم آن عبارت بودند از:

١. سیاست دولت بر مبنای مشورت گسترده خواهد بود. ۲. مردم در خواسته‌های خود آزادند. ۳. منافع ملی بالاتر از هر امری خواهد بود. ۴. عادات پست گذشته باید منسوخ شود و شیوه‌های مترقی اخذشده از غرب جایگزین آن شود.

از مفاد این پیمان مشخص است که امپراتور ژاپن، برخلاف شاه ایران، روح و جوهره نظام جدید را دریافته و آن را با همه الزاماتش پذیرفته است و می‌توان آن را در کلمات زیر خلاصه کرد: مردم سالاری، آزادی، منافع ملی و تغییر و اصلاح؛ اصل چهارم که وجود «عادات پست گذشته» را قبول و ضرورت اخذ «شیوه های مترقی» را مورد تاکید قرار داده بود از مهم‌ترین پیش‌شرط‌های توسعه و ترقی است که در آن پذیرش انحطاط به‌عنوان نخستین گام در راه شناخت اسباب و علل آن و تلاش برای نوسازی و مدرنیسم محسوب می‌شود. پذیرشی که در حاکم معاصر قاجاری، ناصرالدین‌شاه محقق نشد و لاجرم نوسازی و ترقی خواهی هم به سامان نرسید و سرنوشتی متفاوت برای جنبش اصلاح‌گرایانه ایران فراهم آورد. تفاوت دیگر این دو کشور در آن بود که ژاپن از پارادوکسی مناسب و پویا برای پیشبرد مقاصد عالی توسعه و ترقی خود بهره‌مند شد؛ یعنی گرایش به تجدد در عین وفاداری به آیین باستانی شینتو و میراث‌ها و فضایل ملی. درحالی‌که در ایران بیشتر تجددگرایان باشیفتگی و تحیر به سویی رفتند که با فرو افتادن در بند رویه ظاهری تمدن جدید، دچار یأس و ناامیدی شدند و به آمال خود دست نیافتند و کمتر به پیش‌شرط‌ها، زمینه‌ها و الزامات تمدن جدید توجه و اهتمام داشتند.

همین اصول، پایه و مایه پیشرفت و ترقی شگفت‌انگیز و سریع ژاپن را در سده بیستم فراهم کرد و برخلاف ناصرالدین شاه که از مظاهر تجدد و نوجویی، تنها مظاهر مادی آن مانند ماشین دودی را به تهران آورده بود، موتسوهیتو در ۱۲۸۸ ق./  ۱۸۷۲م.همزمان با توسعه راه آهن، آزادی تجارت و دیگر وجوه صنعتی شدن بر اهمیت آگاهی عمومی، آموزش همگانی و آزادی مطبوعات تاکید داشت.

کمی بعد، فرمان مشروطیت در ۱۲۹۸ق./  ۱۸۸۱م. صادر شد و با دوراندیشی و برای آماده‌سازی مقدمات نظام پارلمانی اعلام شد که نخستین مجلس ملی این کشور پس از مطالعه در قانون اساسی کشورهای پیشرفته اروپایی و آشنایی با مجالس آنها، ۹ سال بعد افتتاح خواهد شد. به این منظور هیاتی از این کشور به اروپا اعزام شد که یوشیدا هم عضو آن بود و سرانجام در ۱۳۰۶ ق./  ۱۸۸۹م. با افتتاح مجلس، روزی فرارسید که در تاریخ آن کشور به‌عنوان «روز بنیاد امپراتوری ژاپن» شناخته می‌‌شود. اما در مدل ایرانی و در یک تفاوت آشکار، تنها در عرض چند ماه فرمان مشروطیت صادر شد و مجلس شورای ملی افتتاح شد.

یوشیدا که سفر را وسیله‌ای برای آموزش پدیده‌های نوین و آشنایی با فرهنگ‌های جدید می‌‌دانست، همراه فوروکاوا، افسر ارتش و پنج بازرگان عازم ایران شد.ایرانی که برای وی شگفت‌تر از هر رویداد خیال‌انگیز بود. وی از یک هندی به نام رام چندار به‌عنوان مترجم استفاده کرد. هرچند کم اطلاعی این مترجم هندی و دخالت‌های بیجای او مشکلاتی برای یوشیدا فراهم کرد که بارها از آن شکوه می‌کند. یوشیدا به صراحت اعلام می‌کند که در این سفر بیشتر به دنبال «معرفی شیوه حکومت، نظام قانونی، مالیات‌ها، جمعیت و فرآورده‌های ایران و زبان و ادب این کشور است.»  هرچند بیشتر حجم کتاب وی به توصیف شهرها، کاخ‌ها، راه‌ها و باغ های ایران اختصاص یافت؛ اما همین امعان نظر ویژه به نظام حکومتی ایران ولو با عبارات کوتاه، نشانگر اهمیت این موضوعات، دست کم در حیطه تئوری و نظر، برای این آزادی‌خواه ژاپنی است. وی به یک تفاوت اساسی میان ایران و ژاپن توجه می‌کند و آن تنوع نژادی، زبانی و آیینی مردم ایران و یکدست بودن ژاپن از این منظر است(همان: ۳۵) که نکته مهمی در ایجاد گسست مدنی و دشواری اجرای اصلاحات بود. زیرا این تنوع و تکثر موجب تقسیم جامعه به گروه‌های متفاوت با خواست‌ها و منافع مغایر و رقابت و ستیز می‌شد و نیروهای گریز از مرکز را به مقاومت در برابر اقدامات اصلاحی دولت مرکزی وامی‌داشت. سفرنامه‌ها و کتاب‌های تاریخی این زمان سرشار از بیان اختلافات حیدری - نعمتی و قومی - نژادی است که بی‌گمان فرساینده نیروهای درگیر است که به جای اشتراک در تولید و نوسازی کشور به نزاع با یکدیگر و از بین بردن منابع انسانی و طبیعی پرداخته‌اند.

تلاش برای ایجاد روابط بازرگانی

نخستین هدف سفارت یوشیدا ایجاد روابط بازرگانی میان ایران و ژاپن بود. چنانچه در ملاقات با ناصرالدین‌شاه و در پاسخ به این پرسش که آیا همه شما برای بررسی وضع بازار ایران به اینجا آمده‌اید، تصریح می‌کند: «بله البته دولت امپراتوری ژاپن مارا مامور ساخته است که درباره رابطه بازرگانی مذاکره کنیم.» ماموریتی که دشواری آن از گذر از کوره راه های خطرناک و بی آب و علف ایران هم سخت‌تر به نظر می‌آمد و درحالی‌که به نوشته ماساهارو از ژاپن تا بوشهر را می‌شد با کشتی‌های تندرو ۴۵روزه و با امنیت آمد.

از بوشهر تا تهران در بهترین وضعیت و با استفاده از چاپار دولتی که کمتر بازرگانی می‌توانست از آن بهره ببرد، ۴۲ روز راه بود، راهی پرخطر و سهمناک که دزدان و راهزنان و عوامل طبیعی آن را چنان ناامن کرده بودند که مسافران و بازرگانان ترجیح می‌‌دادند بیشتر شب‌ها و با نیروهای محافظ چنین ریسکی را پذیرا شوند.

وی به هنگام حرکت از بوشهر همراهان خود را چنین آماده این سفر می‌کند: «ما سفری دراز در پیش داریم، ناگزیریم که بر اسب بنشینیم و چاپار برانیم، تفنگ و شمشیرمان را برای دفاع همراه داشته باشیم، برای مقابله با هر پیشامدی آماده باشیم، در روز مبادا باید برای حفظ خودمان بجنگیم، هرجا که به آب دسترسی نباشد باید با بی‌آبی‌ و تشنگی بسازیم، اگر جای خوابیدن و آسودن پیدا نکردیم باید بی آن سر کنیم، روزها باید بیاساییم و شب‌ها در تاریکی راه بپیماییم.»  بازرگانان ژاپنی با شنیدن این مقدمات چنان دچار حیرت و ترس شدند که خواستار بازگشت به کشور خود شدند؛ اما با اصرار و الزام یوشیدا با بی میلی و اجبار به سفر ادامه دادند.

تجارت و بازرگانی از نخستین پیش‌شرط‌های توسعه و نوسازی هر کشوری است که البته در گرو عوامل اساسی‌تر دیگری مانند امنیت قرار دارد و طبیعی است که با اوضاع آن روز ایران ناسازگار و غیرممکن می‌نمود. ناامنی فعالیت‌های بازرگانی تا آن حد بود که به نوشته یوشیدا: هرگاه می‌خواستم از وضع تجارت و صنعت ایران اطلاعاتی به‌دست آورم، حضور ماموران دولتی در کنارم باعث می‌شد تجار و صنعتگران ایرانی از ترس ایشان حرفی نزنند و برخلاف دولت‌های جدید اروپایی که برآمده از نظام بازرگانی و خدمتگزار بورژوازی بودند و منافع ملی خود را در حمایت از بازرگانان و توسعه تجارت و صنعت می‌دیدند، در ایران این دوره، ماموران دولتی شأنی بالاتر از تجار و بازرگانان داشتند و به نوشته این ژاپنی نکته‌سنج، حتی اگر کار شرم‌آوری هم با تجار و کسبه می‌کردند باز آزمندانه از آنها توقع داشتند و می‌خواستند سرکیسه‌شان کنند. وی در جای دیگری از کتاب خود می‌نویسد: «پایه و مقام ماموران دولت بالاتر از اهل کسب است و دیوانسالاران به کار و شغل خودشان می‌بالند، حتی بازرگان‌های ثروتمند هم در برابر ماموران دولت متواضع هستند.»

اما در نظام جدید غرب، دولت زاییده بورژوازی و حافظ منافع آن است که به شکل بی‌سابقه‌ای با مصالح ملی این دولت‌ها انطباق دارد. بی‌دلیل نیست که در همه پیمان‌هایی که قدرت‌های بزرگی چون روسیه و انگلستان در ایران عصر قاجاری به این کشور تحمیل می‌کردند، تجارت و بازرگانی و حمایت از بازرگانان خودشان، از مهم‌ترین مواد آن عهدنامه‌ها از جمله عهدنامه گلستان و ترکمنچای با روسیه و عهدنامه مجمل و مفصل با بریتانیا بود.

نکته دیگر آن بود که بازرگانان ایرانی به‌رغم تمول، نمی‌توانستند ثروتمند باشند، باید حکام دولتی را در سرمایه خود شریک سازند و در چنین وضعی، دولت سربار مردم بود و تجارت آزاد از آنها حمایت نمی‌کرد و چون حرص و ولع سیری‌ناپذیر مقام‌های دولتی ایشان را وامی‌داشت که تنها منافع خود را ببینند، نمی‌توانستند کارها را به حسن اداره و صلاح حکومت انجام دهند. در چنین بازار غیررقابتی به نوشته ماساهارو، بازاریان اجناس خود را به ۱۰برابر قیمت می‌فروختند و برای ارزان بودن آن قسم دروغ می‌‌خوردند.

از مهم‌ترین اسباب عدم شکوفایی تجارت در ایران فقدان راه‌های مناسب و امن بود. در همین سفرنامه گفته شده است که هیات ژاپنی در سر راه خود از بوشهر به برازجان چیزی نمانده بود که در زیر توفان شن زنده به گور شوند. وی می‌افزاید برای رسیدن به شیراز از گردنه‌های وحشتناک دالکی در حالی عبور کردیم که یقین داشتم اگر از قاطر به آن دره مخوف سقوط کنیم «استخوان‌هایمان ریزریز خواهد شد از این خیال موی تنمان از ترس راست ایستاد.» نکته دیگر در اینجا مالیات‌ها است. یوشیدا در جایی از کتاب خود نوشته است که در ایران انواع مالیات‌ها وجود دارد که همگی در نهایت از جیب مردم بینوا می‌رود و به خزانه شاه واریز می‌شود که میزان آن سالانه ۴۰میلیون قران است. اما با تعجب می نویسد که: این مالیات صرف آبادی کشور نمی‌شود و صرفا برای مخارج شاه و دربار هزینه می‌شود. وی می‌گوید در پرتگاه‌های دالکی (بین بوشهر و کازرون) پلی ساخته بودند به طول ۱۰۶۲کیلومتر که تنها راه عبور کاروانیان بود و عجیب آنکه «همه با پول مردم نیکوکار ساخته شده و هیچ ربطی به دولت ایران ندارد. ماموران دولت تنها همشان بیشتر گرفتن مالیات از رعایاست و مالیات را غنیمت آسمانی می‌دانند» که این نشان آشکاری از گسست دولت و ملت است؛ گسستی که از مهم‌ترین عوامل عقب‌ماندگی و انحطاط است. حتی هنگامی که از استبداد شاه سخن می‌گوید، با تمجید از راه تهران - قزوین می‌افزاید: «نمی‌توانم بگویم که استبداد فایده‌ای به حال مردم ندارد؛ زیرا این راه را پادشاه مستبد ایران ساخته بود و به نعمت وجود این راه مسافرانی چون من می‌توانستند راحت سفر کنند و در منزلگاه‌های خوب بیاسایند» و این ذم شبیه به مدح می‌رساند که تنها فایده استبداد برای مردم ایران، با آن درآمد ۴۰میلیون قرانی کشیدن همین قطعه راه ۴۰کیلومتری از مسیر ۱۴۰ کیلومتری تهران - قزوین بوده است.  توصیفات دیگر ماساهارو از راه‌های ایران نیز بیان سختی و طاقت فرسا بودن سفر است، می‌گوید یافتن آب در راه‌های ایران شبیه به‌دست آوردن «کانرو» است. در شرح اوضاع نابسامان چاپارخانه ایران می‌نویسد: چون حکام پول لازم را برای احیا، نگاهداری و توسعه کاروانسراها به کار نمی‌برند چاپارخانه‌دارها هم با استناد به شیوه ایشان نسبت به رسیدگی به اسبان و چاپارخانه کوتاهی می‌کنند «یک ضرب المثل ژاپنی می‌گوید زیردستان زود شیوه بالادستان را در پیش می‌گیرند».

نوشته‌های ماساهارو در این بخش به خوبی اوضاع نابسامان ایران در امر تجارت را بیان می‌کند و از خلال آن می‌توان به چرایی عدم شکل‌گیری بازرگانی گسترده در ایران آن عصر رسید. دلایلی مانند فقدان امنیت مالی و جانی، فقدان راه‌های مناسب، مالیات‌های بی حساب و کتاب - که صرف آبادانی کشور نمی‌شود و به جیب شاه و حکام می‌رود - و نهایتا گسست دولت و ملت از آن جمله است.

بخشی از مقاله‌‌ای به قلم محمد سلماسی‌‌زاده