اهمیت استراتژیک نفت

در طول قرن نوزدهم، مداخلات روس و بریتانیا در امور داخلی ایران به‌صورت یک امر روزانه در تمام سطوح درآمده بود. تعداد آن دسته از سیاستمداران ایرانی که نه در کنترل بریتانیا بودند و نه آلت دست روسیه، بسیار اندک بودند؛ در نتیجه موفق‌ترین صدراعظم آن دوران شخصی بود که توازن عوامل روس و بریتانیا در هیات دولت را حفظ کند. پادشاهان ایران نیز برای جلوگیری از دست‌اندازی توام این قدرت‌ها، تنها وسیله‌ای را که در اختیار داشتند، آن بود که به بازی خطرناک برانگیختن یک قدرت بزرگ بر ضد قدرت بزرگ دیگر روی آورند یا سعی کنند که با یک قدرت ثالث دیگر روابط نزدیک برقرار کنند.  در دوره پادشاهی ناصرالدین‌شاه قاجار (۱۲۴۷ه‌ق / ۱۸۳۱م.- ۱۳۱۳هق / ۱۸۹۶م.) که روابط خارجی ایران با اروپا افزایش یافت، او به همراه رجال سیاسی برای حفظ تخت و تاج مستقل خویش از دستبرد روسیه و بریتانیا با سیاست ایجاد و تشدید تضاد سیاسی بین روسیه و بریتانیا و استفاده از این تضاد به نفع مصالح ملی ایران استفاده کرد؛ ولی وقتی رجال سیاسی ایران احساس کردند که این حربه به تنهایی برای دفع زورگویی‌های فزاینده حریف کافی نیست، این فکر در ذهنشان قوت گرفت که با کشیدن پای قدرت‌های مقتدر اما بی‌طرف آن روزگار (اتریش، آمریکا و آلمان) به حوزه سیاست و اقتصاد ایران، جلوی نفوذ روسیه و انگلستان را بگیرند. سیاستمداران ایرانی تلاش وسیع و روزافزون و محرمانه را برای کشاندن پای آلمان نوبنیاد به‌عنوان قدرت بی‌طرف سوم» به ایران آغاز کردند و به ‌صورت‌های گوناگون تلاش می‌کردند از رقابت و تضاد آلمان با روس و انگلیس در عرصه سیاست جهانی بهره جویند.

با شکست ناپلئون بناپارت (۱۸۲۱-۱۷۶۹م.) از قشون متفقین (اتریش، انگلیس، پروس و روسیه در سال ۱۳۳۰ ه‌ق /  ۱۸۱۵م. انگیزه‌های ناسیونالیستی در میان مردم آلمان قوت یافت و یکی از قدرتمندترین دولت‌های آلمانی به نام پروس درصدد تحقق وحدت آلمان برآمد. در سال ۱۲۷۷ه‌ق /  ۱۸۶۱م.«ویلهلم اول» (۱۸۸۸-۱۸۷۱م.)  اشراف‌زاده‌‌ای به نام بیسمارک (۱۸۹۵-۱۸۱۵م.) را به صدراعظمی انتخاب کرد. بیسمارک فردی صریح، سرسخت، مقاوم، فوق‌العاده سیاس و هوشمند بود و اجرای کارهای مهم را فقط با «خون و آهن» میسر می‌دانست. سرانجام با حسن تدبیر و تلاش جدی و مداوم خویش و پس از شکست دادن دانمارک، اتریش و فرانسه به وحدت سیاسی آلمان زیر لوای سلطنت ویلهلم اول تحقق بخشید. آلمان متحد و قدرتمند زمان صدارت بیسمارک هیچ‌گاه علاقه‌ای به بسط و گسترش نفوذ خود در خاورمیانه نشان نمی‌داد؛ ولی پس از کناره‌گیری بیسمارک در ۲۶رجب ۱۳۰۷ه‌ق /  ۱۸ مارس ۱۸۹۰م. آلمان به یک‌باره سیاست خود را متوجه خاورمیانه و خلیج‌فارس کرد.

آلمان که با صنعتی شدن به دنبال ایجاد سرزمین‌های مستعمراتی و مقابله با انگلستان در آسیا بود، درصدد ایجاد روابط با ایران و به تبع آن نفوذ در خلیج فارس برآمد. بازدید قیصر «ویلهلم دوم» امپراتور آلمان (۱۹۱۸-۱۸۸۸م.) از مستملکات عثمانی در سال ۱۳۱۵ه.ق /  ۱۸۹۸م. نشانه‌ای از تغییر سیاست آن دولت بود و بعد از آن امپراتور آلمان همیشه کوشش کرد تا جای پا و نقطه اتکایی برای خود در حوزه خلیج‌فارس جست‌وجو کند.

تاکنون درباره موضوع روابط اقتصادی ایران و آلمان در حوزه خلیج‌فارس در قرن ۱۹ و ۲۰ مطالعاتی صورت نگرفته است و اگر هم مقالات و کتاب‌هایی در این مورد وجود دارد، بیشتر به‌صورت مطالب پراکنده و بسیار محدود و در لابه‌لای مطالعات دیگری است که به بررسی کلیت روابط اقتصادی ایران و آلمان می‌پردازد و صرفا به موضوع اقتصادی در خلیج‌فارس و بنادر کرانه‌های شمالی آن نپرداخته‌اند و بیشتر به روابط سیاسی ایران و آلمان به‌ویژه در جنگ جهانی اول می‌پردازند. پژوهشگرانی که به بررسی روابط اقتصادی ایران در دوره حکومت قاجار پرداخته‌اند، ناگزیر به روابط اقتصادی ایران و آلمان به‌صورت کلی و گذرا و محدود توجه کرده‌اند. مقاله « تجارت و سیاست در خلیج‌فارس، ماجرای شرکت ونکهاوس» استیلی، فقط به بررسی چگونگی تشکیل شرکت ونکهاوس و فعالیت‌های آن در خلیج‌فارس پرداخته است. وثوقی در کتاب تاریخ خلیج‌فارس و ممالک همجوار درباره مسائل عمومی خلیج‌فارس و رقابت اروپاییان از جمله آلمان‌ها در این منطقه اطلاعاتی به‌دست می‌دهد که بیشتر سطحی و گذرا است. در کتاب خلیج‌فارس در آستانه قرن بیستم، از پاپ و کوپربوش فقط به ورود نیروی جدیدی در معادلات سیاسی خلیج‌فارس به نام آلمان پرداخته که این امر باعث رقابت شدید آلمان و انگلستان شده و به موضوع اقتصادی نپرداخته است. جمال‌زاده در کتاب گنج شایگان نیز به اهمیت روابط اقتصادی ایران با آلمان در مقابله با دو رقیب دیگر روسیه و انگلستان پرداخته و میزان تجارت خارجی ایران و آلمان را به‌طور کلی بررسی کرده است. وادالا در کتاب خلیج‌فارس در عصر استعمار فقط به حجم تجارت در خلیج‌فارس در یک سال آخر منتهی به جنگ جهانی اول توسط آلمان، انگلستان و روسیه پرداخته است و دیگرانی که به این موضوع پرداخته‌اند.

اما آنچه این مقاله را نسبت به کارهای فوق متفاوت کرده، تلاش برای شرح و توصیف و سپس تحلیل تکاپوهای آلمان‌ها برای ایجاد روابط اقتصادی با ایران بر پایه حجم صادرات و واردات در بنادر کرانه‌های شمالی خلیج‌فارس است. این مقاله بر آن است تا با مقایسه روابط اقتصادی آلمان با ایران در رقابت با رقبای دیگر اروپایی چون انگلستان، روسیه و فرانسه در خلیج‌فارس به طرح برخی سوالات بپردازد و تا جای ممکن پاسخی برای آنها بیابد؛ سوالاتی همچون: خلیج‌فارس چه اهمیتی در روابط اقتصادی آلمان‌ها با ایران داشته است؟ چه ضرورت‌هایی موجب شد ناصرالدین‌شاه قاجار درصدد روابط اقتصادی با آلمان برآید؟ تجارت‌خانه‌های آلمانی و به‌ویژه تجارت‌خانه ونکهاوس چه نقشی در روابط اقتصادی ایران و آلمان داشتند؟ حجم تجارت خارجی آلمان در خلیج‌فارس در مقایسه با رقیب اصلی‌اش انگلستان چگونه بود؟

 اهمیت خلیج‌فارس در قرن بیستم

خلیج‌فارس در طول تاریخ از دوران باستان تاکنون به عنوان آبراه بین شرق و غرب اهمیت ویژه‌ای در سیاست بین‌المللی و منطقه‌ای داشته است. این اهمیت در طول زمان متفاوت بوده، ولی از محدوده سیاسی و نظامی خارج نشده است. مهم‌ترین ویژگی‌هایی که موجب اهمیت خلیج‌فارس شده است، عبارتند از: موقعیت مهم سیاسی خلیج‌فارس به‌عنوان حلقه ارتباطی بین شرق و غرب؛ تنگه استراتژیک هرمز و جزایر مهم آن؛ داشتن بنادر متعدد؛ اهمیت تاریخی کرانه‌های شمالی و جنوبی آن (که مهد بسیاری از تمدن‌ها همچون تمدن ایرانی و اسلامی است) و داشتن منابع زیرزمینی.

اما خلیج‌فارس در قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی دارای اهمیت سیاسی و همچنین اقتصادی شد. دلیل آن حضور و رقابت اروپاییان به‌ویژه بریتانیا در خلیج‌فارس بود که در این زمان، حفظ هند، برای آن دولت نقش اساسی داشت. در قرن بیستم با کشف نفت در حوزه خلیج‌فارس اهمیت اقتصادی این منطقه مضاعف شد. از این رو حضور قدرت‌های بزرگ در خلیج‌فارس را می‌توان معلول عوامل سیاسی، اقتصادی و نظامی خلیج‌فارس و کشورهای اطراف آن دانست.

آلفرد ماهان، نظریه‌پرداز آمریکایی در نظریه تفوق دریایی خود در سال۱۹۰۰م، به دولتمردان آمریکایی توصیه کرد که برای به‌دست گرفتن دریاهای آزاد و تنگه‌های استراتژیک، نیروی دریایی خود را تقویت کنند؛ ولی اولین شرط برای کسب قدرت جهانی را کنترل گذرگاه‌های دریایی و تنگه‌های استراتژیک عنوان کرد. از نظر وی مهم‌ترین عوامل برای تبدیل شدن به قدرت برتر عبارت است از:

۱- موقعیت جغرافیایی مناسب برای کنترل مسیرهای دریایی، ۲- وضع خطوط ساحلی مناسب برای ایجاد بندرگاه و پناهگاه، ۳- طول سواحل و وسعت زمین و درجه سهولت دفاع از آن هالفورد مکیندر در نظریه هارتلند خود که در سال ۱۹۰۴م. ارائه کرد، قاره‌های اروپا، آسیا و آفریقا را به‌عنوان «جزیره جهانی» می‌شناخت که کلید این جزیره جهانی در ناحیه محور یا هارتلند است. وی هارتلند را منطقه وسیعی می‌دانست که از غرب به رودخانه ولگا، از شرق به سیبری غربی، از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از جنوب به ارتقاعات هیمالیا، مغولستان، افغانستان و ایران محدود می‌شد. براساس این نظریه هر دولتی که بر قلب زمین یا هارتلند حاکم باشد، می‌تواند بر جهان مسلط شود. مکیندر در این نظریه خلیج‌فارس را به‌عنوان یک راه دریایی قابل دسترسی هم برای تهدید و هم دفاع برای از هارتلند می‌دانست.

خلیج‌فارس به‌عنوان مرز آبی کشور ایران، همواره یکی از مناطق مهم سوق‌الجیشی محسوب می‌شود؛ به‌طوری‌که در طول زمان، ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران به نوعی تحت تاثیر ویژگی‌های استراتژیکی و اقتصادی آن قرار گرفته است. این منطقه که در یکی از مهم‌ترین مسیرهای دریایی جهان واقع شده است، از اوایل قرن ۱۶م. به دنبال اوج‌گیری عثمانی و مسدود شدن راه‌های تجاری بین آسیا و اروپا مورد توجه دولت‌های اروپایی قرار گرفت و پس از اندک زمانی به‌عنوان محلی برای رقابت شرکت‌های تجاری دولت‌هایی چون پرتغال، هلند، فرانسه، آلمان، روسیه و انگلستان درآمد.

در اوایل قرن بیستم اهمیت سوق‌الجیشی خلیج‌فارس اولین عامل توجه و تجاوز استعمارگران به این منطقه به‌شمار می‌رفت. انگلستان از این منطقه به‌عنوان کمربند امنیتی و راه ارتباطی سریع به هندوستان بهره گرفت. در این زمان خلیج‌فارس تنها از اهمیت نظامی و استراتژیک در فتح جنوب و شرق آسیا برخوردار نبود، بلکه بازاری برای رونق اقتصاد اروپا محسوب می‌شد؛ به‌صورتی‌که هر ناوگانی که از غرب می‌آمد، در عرشه خود نمایندگان اقتصادی را نیز به همراه داشت. اهمیت استراتژیک خلیج‌فارس به‌گونه‌ای بود که سرآرنولد ویلسون معتقد است: «هیچ دریای دیگری نیست که بیش از خلیج‌فارس توجه علمای معرفت‌الارض، باستان‌شناسان، مورخان، جغرافی‌نویسان، تجار، سیاستمداران و جنگجویان را مشترکا به خود معطوف ساخته باشد.»

کشف نفت در منطقه خلیج‌فارس (ایران) سرنوشت اقتصاد جهانی را رقم زد. این موضوع باعث توجه بیشتر اروپاییان به این منطقه شد، در بین اروپاییان، بریتانیا پیش از جنگ اول جهانی به اهمیت استراتژیک نفت پی برد. این ذخایر آن‌قدر برای بریتانیا اهمیت داشت که مسائل سیاسی داخلی کشورهای حوزه خلیج‌فارس را مورد توجه قرار داد.

بریتانیا پس از درک موقعیت نفت در آینده تصمیم گرفت که قوای محرکه کشتی‌ها را از زغال سنگ به نفت تبدیل کند؛ به‌طوری‌که جنگ اول جهانی، جنگ قابلیت‌های نفت در مقایسه با زغال‌سنگ تعبیر می‌شد. کلماتسو، نخست‌وزیر فرانسه در سال ۱۳۳۵ه.ق /  ۱۹۱۷م.از نفت به‌عنوان «خون جبهه جنگ، برای رسیدن به پیروزی» یاد می‌کند.

توجه آلمان‌ها به خلیج‌فارس به اواخر قرن ۱۹م. برمی‌گردد. رشد و توسعه قدرت اقتصادی آلمان در اروپا، تمایل این قدرت بزرگ را برای دستیابی به منابع جدید اقتصادی و مسیرهای دسترسی به آن بیشتر می‌کرد.

 سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار و آغاز روابط ایران و آلمان

ایران در زمان سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار، برای ایجاد نیروی سوم متوجه آلمان‌ها شد تا از فشارهای شدید دو قدرت روسیه و انگلستان در ایران بکاهد.  توجه ایران به دولت‌های اروپای مرکزی و غربی و آمریکای شمالی برای کشاندن نیروی سوم به ایران، بر این مبنا بود که دولت‌هایی برگزیده شوند که فاقد پیشینه استعماری، لااقل درباره ایران، باشند. رویکرد به دولت‌هایی مانند اتریش، سوئد، بلژیک، آمریکا و آلمان بر این اساس بود. جمال‌زاده در کتاب گنج شایگان درباره اهمیت روابط خارجی با قدرت سوم (آلمان) معتقد است: «تجارت ایران با آلمان روز به روز ترقی نموده و به‌صورت بسیار منظمی هر ساله کسب اهمیت می‌نماید، چنان‌که در عرض ده‌سال اخیر، تقریبا هشت‌برابر شده است. هویدا است که اگر میان این دو مملکت راهی پیدا شود که حمل‌ونقل مال‌التجاره را آسان و ارزان نماید، پایه تجارت آلمان در ایران به کجاها خواهید کشید و منافعش برای ایران و استقلال ایران به چه اندازه است. چه مال‌التجاره آلمان ما را از روس و انگلیس بی‌نیاز خواهد نمود و بی‌نیازی اولین قدم در راه استقلال هر مملکت است. افسوس که جنگ اول جهانی مانع از پیشرفت خط آهن بغداد و خانقین شد والا این راه، راه نجات حقیقی ایران می‌شد.»

نخستین تماس دیپلماتیک میان ایران و آلمان در سال ۱۲۷۳ه.ق/  ۱۸۵۷م.رخ داد. در ۲۵ ژوئن این سال پیمان بازرگانی و مودت در پاریس توسط فرخ‌خان امین‌الملک (۱۲۲۹هق / ۱۸۱۳م.- ۱۲۸۸هق / ۱۸۷۱م.) سفیر ایران و کنت «کارل فرانس فن هاتسفلد ویلدنبورگ» به نمایندگی از پروس و اتحادیه گمرکی آلمان به امضا رسید. ناصرالدین‌شاه طی سفرهای اول و دوم خود به اروپا در سال‌های ۱۲۹۰ه.ق/  ۱۸۷۳م.و ۱۲۹۵ه.ق /  ۱۸۷۸م. از کشور آلمان دیدار کرد و مذاکراتی با «ویلهلم اول» و «بیسمارک » صدراعظم آلمان انجام داد و ضمن این مذاکرات علاقه خود را نسبت به گسترش و تقویت روابط دو کشور ابراز کرد.

در سفر اول ناصرالدین‌شاه قاجار به اروپا و در زمان اقامت در سن‌پترزبورگ، عهدنامه «مودت و تجارت» توسط میرزا عبدالرحیم‌خان سعیدالملک، نماینده سیاسی دربار ایران در سن پترزبورگ و شاهزاده رویس، سفیر آلمان در روسیه بین ایران و آلمان در ۱۴ ربیع‌الثانی ۱۲۹۰ ه.ق /  ۱۱ ژوئن ۱۸۷۳م. به امضا رسید. مهم‌ترین موضوع این معاهده، ماده هجدهم آن بود که: در صورت بروزر جنگ میان یکی از طرفین معظم، این پیمان با یک قدرت ثالث، حسن تفاهم و دوستی خالصانه میان طرفین معظم برقرار خواهد ماند و چنانچه ایران با قدرت دیگری درگیر مخاصمه شود، در صورت تقاضای شاه، دولت آلمان آماده است که مساعی خود را بر حل مخاصمه به‌کار برد.»

در سال ۱۳۰۰ ه.ق/  ۱۸۸۳ م.علیقلی‌خان مخبرالدوله از طرف ناصرالدین‌شاه عازم برلین شد. وی حامل نامه‌هایی از طرف شاه ایران برای ولیعهد آلمان و بیسمارک بود. موضوع این نامه‌ها جلب دوستی و حمایت آلمان، درخواست ناصرالدین‌شاه به تاسیس سفارتخانه‌ها در پایتخت‌های دو کشور، اظهار تمایل به ساخت راه‌آهن شمال ایران توسط کمپانی‌های آلمانی و استخراج معادن ایران تحت نظر مهندسین آلمانی بود. میرزا رضاخان (مویدالسلطنه) در سال ۱۳۰۲ه.ق /  ۱۸۸۵م. از طرف ناصرالدین‌شاه به‌عنوان اولین سفیر ایران عازم برلین شد. همچنین «گراف فن برانشویک» نیز به‌عنوان اولین ایلچی مخصوص و وزیر ممتاز امپراتوری آلمان به ایران آمد و سفارت‌خانه آلمان را در تهران تاسیس کرد.‌ناصرالدین‌شاه در زمان سلطنت خود تصمیم گرفت برای تجارت دریایی ایران در بندر بوشهر، اقتدار ایران در خلیج‌فارس و جلوگیری از دست‌درازی شیوخ عرب به جزایر ایرانی، از آلمان کشتی خریداری کند. وی در سال ۱۳۰۰ه.ق /  ۱۸۸۳م. مرتضی قلی‌خان صنیع الدوله را مامور انجام این خدمت کرد.

او کشتی تجاری پرسپولیس را خرید. کشتی مزبور در سال۱۳۰۱ه.ق /  ۱۸۸۴م. از بندر کشتی‌سازی «بر فرهاون» همراه با ناوبان‌های آلمانی به سوی خلیج‌فارس حرکت کرد. از آن پس تا سال ۱۳۲۹ه.ق/  ۱۹۱۱م. ایران در خلیج‌فارس هفت کشتی بخار داشت که زیر نظر گمرکات بودند.

کشتی پرسپولیس که مجهز به سه دستگاه توپ سر پر ۷۰میلی‌متری و مقداری فشنگ و باروت بود، ماموریت مهمی انجام نداد.

 مخارج هرساله این کشتی برای دولت ایران ۳هزار و ۵۰۰لیره انگلیسی تمام می‌‌شد. فرماندهی کشتی پرسپولیس در ابتدا به عهده احمدخان دریابیگی، حکمران جزایر و بنادر خلیج‌فارس بود. مدتی نیز عبدالحمیدخان متین‌السلطنه فرماندهی آن را به عهده داشت. چهار ناوبان آلمانی و چهل کارگر ایرانی و عرب در آن کار می‌کردند. ناخدا عباس دریانورد و ناخدا ابراهیم از ناخدایان مشهور بوشهری نیز به ترتیب هدایت کشتی پرسپولیس را به‌عهده داشتند. کشتی پرسپولیس و سایر کشتی‌های خریداری‌شده افزون بر جابه‌جا کردن مسافران، کارمندان گمرکات جنوب و کارگزاران ایرانی، از قاچاق اسلحه نیز جلوگیری می‌کردند. ایرانیان با جابه‌جا کردن نیرو و مهمات با کشتی پرسپولیس، توانستند لنگه را فتح کنند و شیوخ جواسم را شکست دهند.

لرد کرزن معتقد است که این کشتی بیشتر نقش مسافربری دارد تا نظامی و درباره وظایف کشتی پرسپولیس می‌نویسد: وظایفی که به عهده آن محول شده، از این قرار است: اولا حاجی‌ها را برای زیارت مکه حمل‌ونقل کند. ثانیا در عید و جشن‌ها باروت زیادی مصرف  و شب و روز شلیک کند. ثالثا فرمانداران دولت شاهنشاهی را از این بندر به آن بندر انتقال دهد. پرسپولیس سالن‌های زیبای مجللی دارد و بیشتر از هر چیز به یک کشتی زیبای مسافربر  شبیه است تا یک رزم‌ناو.»

دولت ایران به کمک این کشتی‌ها همچنین توانست قدرت خود را در بنادری چون لنگه بندرعباس و بوشهر پایدار سازد و به همه نقاط مرزی خود در جنوب سرکشی کند و بر اوضاع بنادر و حکومت نواحی جنوب مسلط شود. در همین زمان روسیه و انگلستان به‌شدت با نفوذ آلمان در خلیج‌فارس به مخالفت برخاستند. دولت انگلستان به هیچ وجه نمی‌توانست شاهد باشد کشتی‌های ایرانی با ملوانان آلمانی در خلیج‌فارس رفت و آمد کنند. از این رو رونالد تامسون، وزیر مختار انگلستان در تهران، در این قضیه مداخله کرد و خاتمه خدمت ملوانان آلمانی و لغو سفارش و خرید کشتی‌های دیگر را خواستار شد. از سوی دیگر روس‌ها هم که از شنیدن خبر تاسیس راه‌آهن در شمال ایران به‌وسیله آلمان‌ها شدید ناراحت شده بودند، رسما به‌وسیله سفیر خود در تهران، به این کار دولت ایران اعتراض کردند و لغو این عملیات را خواستار شدند. مشکلات سیاسی و اقتصادی ایران و ضعف مالی دولت‌های پس از مشروطه گریبانگیر بنادر جنوب شده بود. کشتی‌هایی را که ناصرالدین‌شاه قاجار و مظفرالدین‌شاه قاجار خریده بودند، کم‌کم فرسوده شدند و ایرانیان نمی‌توانستند هزینه‌های تعمیر آنها را بپردازند، هرگز مورد استفاده دولت ایران برای اعمال حاکمیت در خلیج‌فارس قرار نگرفت.

تا آنجا که پس از یک سال شاه که از صرف هزینه‌های گزاف برای نگهداری از کشتی به ستوه آمده بود، از امین‌السلطان خواست تا درباره آن تصمیم‌گیری کند. همچنین ناخدا ابراهیم، ناخدای کشتی پرسپولیس به روزنامه مظفری گلایه کرد: «چهل پنجاه هزار روپیه خرج تعمیر پرسپولیس است که سود ندارد... از بوشهر به تهران تلگراف شده که مجلس بودجه‌ای برای تعمیر این کشتی‌ها در نظر نگیرد؛ زیرا فرسوده‌اند و بهتر است اینها فروخته شود و کشتی نو بخرند.»

 اوج فعالیت آلمان‌ها در خلیج‌فارس

اوج فعالیت‌های آلمان برای نفوذ در ایران به سال‌های قبل از جنگ اول جهانی برمی‌گردد. اهمیت خاورمیانه موجب شد که آلمان‌ها در اواخر قرن نوزدهم درصدد ایجاد پایگاه‌های تجاری و بازرگانی در خلیج‌فارس برآیند تا در منطقه‌ای که انگلیسی‌ها بدون رقیب بودند، برای خود پایگاهی به‌دست آورند. آلمان‌ها از سلطه بر خلیج‌فارس، چند هدف عمده را دنبال می‌کردند: الف) کنترل و نظارت بر خلیج‌فارس. ب) اتصال آلمان به خلیج‌فارس از طریق بندر هامبورگ. ج) از بین بردن نفوذ بریتانیا و برقرار کردن نفوذ آلمان در خلیج‌فارس.

 بخشی از مقاله‌‌ای به قلم حمید حاجیان‌‌پور و حیدر امیری