شکوه و افول «هنرِ بافت»

در زمان فتحعلی شاه قاجار استاد محمد تقی نقشبند (جد استاد حبیب الله طریقی استاد نامی) زریبافی در قرن حاضر در یزد که در شهر کاشان می‌زیست و این هنر را از اجداد خود آموخته بود، بار دیگر به احیای پارچه‌های زربفت و گرانبها اهتمام ورزید و رفته‌رفته این هنر مجددا اعتبار خود را بازیافت. در دورة محمد شاه ایران از هند و اروپا انواع منسوجات آبی و سفید و پارچه‌های ابریشمی و پنبه‌ای و ململ و سایر کالاها وارد می‌کرد. براساس قرارداد بین سرجان ملکم وایران (شعبان ۱۲۱۵) ورود محصولات نساجی به ایران سرعت زیادی گرفت. در دوره ناصرالدین شاه نساجان اصفهان به مجلس برای واردات بی‌رویه منسوجات شکایت کردند و مجلس به ادارات داخلی دستور داد که تمام ادارات داخلی از منسوجات داخلی خریداری کنند. در این زمان، انحصار واردات نوغان به دانیالیان واگذار شد. در زمان ناصرالدین شاه، فرهنگ اروپایی مورد استقبال مردم قرار گرفت که به دنبال آن پوشاک ایرانیان نیز تغییرات زیادی کرد؛ اما مهم‌ترین اقدامات در برابر واردات پارچه‌های اروپایی، از سوی علما و تجار انجام شد. تعدادی از بازرگانان، شرکتی تاسیس کردند که هدف موسسان این بود که از طریق وعظ و خطابه در منابر، مردم را به استفاده از کالای ساخت کشور ترغیب کنند. حاج آقا نورالله اصفهانی در اعلامیه‌ای تاکید کردند که از خرید و مصرف منسوجات غیر‌ایرانی خودداری کنند و بر امواتی که پارچه کفن آنان غیر‌ایرانی باشد، نماز نخواهند خواند و برای مبارزه با سلطه تجاری اروپاییان، شرکت اسلامیه را در اصفهان دایر کردند که تولیداتش به سراسر ایران فرستاده می‌شد.

ورود پارچه‌های نخی اروپایی به ایران با بهای ارزان‌تر، صنایع بافندگی ایران را با خطر جدی روبه‌رو کرد. اگرچه شاه با تشویق بافندگان، دستور داد پارچه‌هایی مانند چلوارهای مدرس تولید شود تا از خروج مسکوکات از کشور جلوگیری شود، اما این اقدامات موفقیت‌آمیز نبود. در زمان مظفرالدین شاه «امتعه» داخلی می‌توانست خیلی از احتیاج‌های مردم را برآورد، از قبیل برک و آستری و شال و ترمه و سلسله و شال و پوستین و عبا و چوخا و الجه و چادر شب و قلمکار و قدک و زری و مخمل و تافته و خارا و امثال آن. در دوره احمدشاه در مجموع ۲۰ کارخانه صابون پزی، چرم‌سازی و نساجی در کشور به وجود آمد. در نهایت در سال ۱۳۰۱ قانون منع واردات منسوجات خارجی تصویب شد.  در حالی که هر روز بر تعداد کارخانه‌های نساجی اروپا و به تدریج آمریکا و موسسات گوناگون مد لباس افزوده می‌شد، صنایع نساجی ایران رو به کسادی و اضمحلال می‌رفت.

در یزد، پارچه، زربفت و شال مخصوصی به نام «شال ابریشم» بافته می‌شد که رنگ آن از روناس، گل زعفران، نیل، پوست انار و زاج کبود تهیه می‌شد در یزد، زنان چرخ‌های نخریسی و ماسوره‌پیچی را به حرکت در می‌آوردند.

پارچه قدک در اصفهان، یزد و کاشان و تا حدودی هم در بوشهر تولید می‌شد. مهم‌ترین کارخانه‌های ابریشم‌بافی در کاشان، یزد، اصفهان، تبریز و مشهد فعال بودند، بافتن کرباس در میان زنان روستایی رواج داشت. پارچه چهارخانه برای مصرف ملحفه در یزد و اصفهان و نیز پارچه دارایی (ایکات) در یزد بافته می‌شد.

مهم‌ترین مراکز تولید و پرورش ابریشم گیلان، مازندران، یزد و کاشان بودند. در یزد ۴۰ تا ۵۰ مغازه فروش اجناس خارجی و ۳۰۰ تا ۳۵۰ کارگاه ابریشم بافی و ۱۳۰۰ کارگاه پنبه بافی مشغول فعالیت بودند.

بیشترین تولیدات منسوجات یزد در این دوران پارچه‌های پنبه‌ای و ابریشمی بود محصول ابریشم یزد، کرمان و کاشان مصرف محلی داشت؛ اما در نواحی گیلان و آذربایجان به روسیه صادر می‌شد. ابریشم به عنوان یک کالای ارزشمند، از قدیم مشهورترین مال‌التجاره ایران بوده و کالای پول‌ساز تاریخ ایران قبل از نفت بود و عمده‌ترین کالای صادراتی ایران در سال ۱۸۵۰م (۱۲۲۹) که ۲۸ تا ۳۱ ‌درصد کل صادرات کشور را تشکیل می‌داد. زمان ناصرالدین شاه شال‌های ابریشمی که طول آن به ۴ متر می‌رسید، بافته می‌شد. زمینه این شال‌ها دارای یک نوع نقش و حواشی آن زردوزی شده و دارای نقوش گیاهی است. انواع پارچه و دوخت لباس زنان در این دوره علاوه بر زیبایی و مهارت بافندگان، معرف ذوق و سلیقه دوزندگان نیز هست. در اواخر قاجار امتیاز نوغان به شرکت‌های فرانسوی و ایتالیایی واگذار  شد. با وجود بیماری به نام «پیبرین» دولت مجبور شد نوغان را از کشورهایی مثل عثمانی و ژاپن وارد کند.

به دلیل حرام بودن منسوجات ابریشمی برای مردان از دید اسلام آن را با پنبه آمیخته می‌‌‌کردند. به دلیل بیماری و کم شدن تخم نوغان دولت به کارگزاری‌های خود در گیلان و سبزوار دستوری مبنی بر ممنوع بودن صادرات نوغان داد و به دنبال آن دولت قراردادی با گریگورا (تبعه عثمانی) و محمودخان ناصرالملک بست مبنی بر تاسیس کارخانه ابریشم‌کشی در گیلان و به دنبال آن با دیگر اتباع عثمانی و حتى اتباع روسی نیز قرارداد بسته شد. دولت دستور جلوگیری از صادرات نوغان را داد و در اواخر قاجار امتیاز نوغان به شرکت‌های فرانسوی و ایتالیایی واگذار  شد. در سال بعد با نارضایتی عثمانی‌ها، دولت اجازه تجارت را به برادران باسفالدی داد، به شرطی که پرچم ایران بالای خانه‌شان آویزان باشد.

دولت بلافاصله اعلام کرد قراردادهای تجارت از هر دو طرف ممهور به مهر دولتی باشد. سرانجام هم امتیاز کامل تجارت نوغان به محتشم‌السلطنه داده شد. رشد و صنعتی شدن نساجی مقارن با صدارت امیرکبیر بود. منسوجات اصفهان در اثر ارزانی و فراوانی پارچه‌ها و کالاهای خارجی خسارت فراوان دیدند. او در سال ۱۲۸۲ ه ق به واسطه آفت پیبرین ابریشم در صفحات جنوبی ایران و عدم‌بازدهی مطلوب، پرورش کرم ابریشم در یزد کنار گذاشته شد. شهر یزد که سومین شهر عمده صنعتی در ایران محسوب می‌شد، خسارت زیادی دیده و کشت تریاک و صدور آن، جای پرورش کرم ابریشم را گرفت.

یزد در سال ۱۸۶۵ م به همراه کاشان با تولید ۳۲ تن ابریشم، مقام دوم را پس از گیلان با ۲۲۰ تن داشته است؛ لیکن این میزان در سال‌های ۱۸۸۷ و ۱۸۹۰ میلادی به ترتیب به ۶ و ۸ تن کاهش یافت. امروزه پارسیان ثروتمند در هند و حدود ۹هزار باقی مانده آنان در یزد و کرمان و... اقامت دارند، شمار زیادی از آنها در یزد، در استخدام بخش صنایع ابریشم هستند.

در یزد‌ هزار دستگاه ابریشم‌بافی وجود دارد که بیشتر زنان با آنها کار می‌کنند. مرغوب‌ترین ابریشم (شعر‌بافی) برای نساجان یزد و کاشان و اصفهان فرستاده می‌شد.

کاپیتان کریستی که در سال ۱۸۱۰ از یزد عبور کرده، عنوان می‌کند: «در ابتدای قرن ۱۹م. یزد شهری بزرگ و پرجمعیت و در بین بازرگانان به داشتن امنیت مشهور بود و تجارت ابریشم، فرش، نمد، شال و لباس نخی ضخیم در آن رونق داشت.»  بازار بزرگی بین هندوستان، خراسان، بغداد و ایران وجود داشت و گفته می‌شد که تجارت در شهر یزد گسترده‌تر از سایر شهرهای امپراتوری پیشین بود.

 او خاطرنشان می‌کند که در شهر یزد بیش از ۵۰۰هزار شتر وجود داشت که نشانگر وسعت تجارت آن بود. جی. بی. فراسر از سیاحانی بود که از یزد، در اوایل قرن ۱۹ عبور کرده است، او می‌گوید: «یزد یکی از شکوفاترین شهرهای ایران و یکی از مراکز بزرگ بازرگانی بین شرق و غرب است. کاروان‌هایی از کابل، کشمیر، بخارا، هرات، مشهد و کرمان به واسطه بازرگانانی از اصفهان، شیراز، کاشان و تهران یکدیگر را در یزد ملاقات می‌کردند و به این ترتیب تبادل کالایی گسترده‌ای شکل می‌گرفت. تولیدات ابریشم و انواع پارچه، نمد، نیشکر و شیرینی‌ها در یزد بازاری مهیا را در سرتاسر ایران هدایت می‌کرد.

   صدارت  امیر کبیر و صنعتی شدن  نساجی  یزد

امیرکبیر گرچه از آوردن اجناس خارجی به ایران به دلیل معاهده‌های تجاری که با آنها بسته شده بود، ممانعت نمی‌کرد؛ ولی در رفتار و عادات خود عملا جنس خارجی را مردود می‌دانست و غالبا لباس‌های خود را از پارچه‌های ایرانی انتخاب می‌کرد تا مردم او را الگو قرار دهند. شال‌های دستبافت کرمانی در زمان امیرکبیر و بنا به تشویق او به قدری عالی بافته می‌شد که با شال‌های کشمیری رقابت می‌کرد و بنابراین معروف به شال امیری شد. قبل از امیر لباس سربازها از ماهوت انگلیسی تهیه می‌شد. امیر در سال ۱۲۶۷ ه ق هنگامی که مسیوجان برای استخدام تعدادی معلم به اتریش رفته بود، در جهت وارد کردن صنعت مدرن نساجی به کشور، به وی نوشت و متذکر شد: «آن جناب می‌داند که ماهوت زیاد به مصرف ملبوس ایران می‌رسد و بسیار لازم است که ماهوت‌سازی را اهالی اینجا یاد بگیرند.»

امیرکبیر معتقد بود که «تاسیس کارخانه داخلی دست‌کم این فایده را دارد که هر پولی که صرف آن شود، در خود مملکت می‌ماند و بیرون نمی‌رود. در صورتی که حالا برای تهیه پارچه باید شمش طلا داد»؛ بنابراین امیر دستور داد که لباس نظامیان از شال چوقای پشمین مازندران تهیه شود. در آن زمان سردوشی‌های نظامیان را از اتریش می‌آوردند. روزی یک سردوش زیبا توسط یک خانم به نام بانو خورشید دوخته شد، به قصر امیر رسید و ایشان آن را پسندیدند و مورد تشویق قرار دادند و اعلام کردند که امتیاز تهیه سردوش را به مدت ۵ سال به این خانم واگذار کنند. وی دستور داد برای او کارگاه و ابزار کار ایجاد شود و شاگردان زیاد در خدمت او بگمارند تا سردوشی‌های موردنیاز ارتش را تهیه کند. در زمینه نساجی یک کارخانه بزرگ نخریسی و یک کارخانه بزرگ چلواربافی در تهران و چند کارخانه حریربافی در کاشان و یک کارخانه ریسندگی در ساری راه‌اندازی شد. زمانی که سر داوود جان برای استخدام تعدادی معلم به اتریش رفته بود، خطاب به وی نامه‌ای نوشت: «ماهوت زیاد به مصرف لباس‌های ایرانی می‌رسد و لازم است که ماهوت‌سازی را از اهالی اینجا یاد بگیرند تا این صنعت در ایران نیز مستحکم شود و جایگاه خودش را پیدا کند؛ بنابراین، دو نفر ماهوت‌ساز بسیار ماهر که ماهوت بسیار خوب می‌سازند، معرفی شوند و نمونه‌ای نیز از اسباب و آلات کارخانه ماهوت‌سازی را با خود بیاورند که اینجا ساخته شود و مشغول ماهوت‌سازی شوند.» امیر دستور داد به جای شال کشمیری که سود حاصله به جیب دیگران عاید می‌شد، شالی ببافند که منصوب به امیر نمایند و اهل کرمان شالی بافتند که قیمت آن به طاقه‌ای ۱۶۰تومان رسید و طاقه شال معمول و متداول چیزی حدود ۳۰ یا ۴۰ تومان قیمت داشت. بعد از رحلت امیرکبیر دیگر به آن ترتیب کار نمی‌کردند. بافتن پارچه‌های زری تا زمان سلطنت ناصرالدین شاه در ایران معمول بود و پس از آن متروک شد که علت آن، واردات پارچه‌های ابریشمی روسیه به ایران بود. تا قبل از سال ۱۲۸۲ ه ق کشت پنبه بومی که الیاف کوتاه دارد، به طور محدود و پراکنده در نواحی خاصی از کشور مرسوم بوده است. پنبه‌های جدید در زمان امیر کبیر توسط یک کشیش آمریکایی به نام استالینگ به ایران وارد شد و زراعت آن در سال ۱۳۰۲ ه ش همزمان با تشکیل شرکت مختلط (Perse Kho popack) ایران و روس در جویبار و کیاکلای مازندران با کشت انواع بذر و پنبه مصری و آمریکایی رسما آغاز به کار کرد. این مرد زیرک و توانا در مدت صدارت کوتاه خود در سال‌های ۱۲۶۷-۱۲۶۴ ه ق کارخانه‌هایی جهت بافت چلوار و حریر در تهران و کاشان دایر کرد و چند نفر از هنرمندان ایرانی را برای آموختن صنایع به خارج از کشور فرستاد. کارخانه ابریشم تابی در برکاده نزدیک رشت با سرمایه روسی و به کمک محمد حسن رشتی ساخته شد ولی به دلیل ملاحظات سیاسی و سوء اداره، چندی بعد تعطیل شد.

صنیع‌الدوله ابتدا توانست یکی از رجال پولدار زمان خود؛ یعنی محمد تقی شاهرودی را به سرمایه‌گذاری تشویق کند. روز ۱۳ نوروز ناصرالدین شاه به بازدید کارخانه آمد، او در جریان این بازدید مقرر کرد: لقبی که ما به او داده‌ایم یعنی «صنیع‌الدوله»‌ برازنده مرتضی‌قلی‌خان است و مدتی نگذشت که محصول آن نیز وارد بازار شد.

در سال ۱۲۸۱ ه ق کارخانه نساجی ریسندگی خصوصی به دست صنیع الدوله در تهران تاسیس شد و پس از آن در سال ۱۲۸۸ ه ق کارخانه‌ها ریسندگی حاج رحیم و حاج یوسف قزوینی در تبریز آغاز به کار کرد.

اولین کارخانه ریسندگی و بافندگی پشمی در سال ۱۲۹۴ به نام کارخانه وطن (کازرونی) در اصفهان با حمایت دولت و بخش خصوصی به همت عطاء الله ملک شیرازی تاسیس شد و در سال ۱۳۰۴ ه ش به بهره‌برداری رسید و متعاقب آن شهرهای یزد، کرمان، کاشان و استان‌های خراسان، گیلان، مازندران و آذربایجان دارای کارخانه‌ها مختلف نساجی شدند.  در سال ۱۳۱۲ ه ق و در اواخر دوره ناصری یک کارخانه ریسمان ریسی توسط قلی‌خان‌صنیع‌الدوله با ماشین‌های بسیار گران ایجاد شد و در ابتدا محصول آن اعلا بود و با مال‌التجاره خارجه از حیث قیمت می‌توانست رقابت کند و اندکی بعد بسته شد. در حوالی سال ۱۳۲۶ ه ق یک کارخانه ریسمان‌ریسی در تبریز به همت حاج رحیم آقای قزوینی پسر فتحعلی احداث شد.

به دلیل عدم‌علاقه پادشاهان قاجار به رشد و توسعه صنایع داخلی، هیچگونه تحول و جنبشی در زمینه پارچه‌بافی در این دوره وجود نداشت. از سوی دیگر ماشین‌های بافندگی دستی ایران توانایی رقابت با دستگاه‌های بافندگی ماشینی اروپایی را نداشت، به همین دلیل استقبال داخلی از پارچه‌های کشورهای اروپایی بسیار زیاد بود. با گسترش این روحیه مصرف منسوجات پنبه ای، پارچه‌های پشمی، بافته‌های پشم و پنبه مخلوط به صورت عمده‌ترین واردات ایران در آمد و به این ترتیب مقدمات سقوط دستبافی ایران فراهم شد. امیر اول کسی بود که به فکر کارخانه‌ها و تشویق صنایع داخلی و فلاحت افتاد. او با سیاست‌های عالی و در مدت کوتاهی شال‌های امیری و پارچه‌های قلمکار و ایره و قدک‌ها و زری‌ها و اطلس‌های امیری اصفهان و یزد را به بازار سرازیر کرد و البسه خارجی را بی‌مشتری کرد و از رونق انداخت.

از مقاله‌‌‌ای  به‌قلم  دکتر سیدعلیرضا   ابطحی و  سید منصور  امامی میبدی