تاریخنویسی عقلانی مسکویه رازی
او در عصر زرین فرهنگ ایران، سنت عقلانی ایرانشهری-یونانی را جانشین سنت کلامی برآمده از اسلام اهل سنت و جماعت و دریافت آنان از شرع کرد و در درون این دو وجه، سنت با جابهجایی مهمی در درون نظام سنت توانست تاریخی بر پایه تاریخ عقلانی بنویسد که تبیین دگرگونیهای تاریخی بخش مربوط به شاهنشاهی آلبویه، تجاربالامم، نمونه درخشانی از آن است. دولت این دوره از تاریخ فرهنگی ایران مستعجل بود و با ضربهای کاری که در سدههای آتی بر پیکر نظام عقلانی این دوره فرود آمد، تاریخنویسی نیز مانند بسیاری از دیگر شئون و پدیدارهای فرهنگی به قهقهرا رفت.
تا زمان نوشته شدن مقدمه ابنخلدون این وضع انحطاط مورد توجه اهل نظر قرار نگرفت. در زمانه ابنخلدون، به دنبال زوال همه سویههای اندیشه در دوره اسلامی، بهویژه به دلیل سیطره خردستیزی، طرح مساله تاریخ غیرممکن شده بود. ابنخلدون به این نکته التفات کرده بود که بدون تجدید اندیشه تاریخی و در شرایطی که شالوده اندیشه خردمندانه تاریخ از میان رفته است، اندیشیدن نوآئین در سرشت دوره اسلامی جز بر مبنای طرحی نو امکانپذیر نخواهد شد. آنچه ابنخلدون را از دیگر نویسندگان دوره اسلامی متمایز میکند، آگاهی اجمالی او از این نکته اساسی است که طرح پرسشهای زمانه، در شرایطی که سرشت زمانه از بنیاد دگرگون شده باشد، تنها از مجرای طرحی نو در اندیشه و تدوین عقلانیتی نو ممکن میشود. از سوی دیگر، در شرایط دگرگونی اوضاع عالم که به تعبیر ابنخلدون خلق جدیدی است، تقلید از پیشینیان را آفت بزرگ زمانه میداند.
ابن خلدون و علوم اجتماعی، گفتار در شرایط امتناع، جواد طباطبایی، انتشارات مینوی خرد