ملّت، دولت و حکومت قانون
آنگاه که ناچار گذارم به بیمارستان میافتاد و پی بردم که کار درمان طولانی خواهد بود و عاقبت نامعلوم، ناچار خود را به اندیشه فراهم آوردن خلاصهای ناقص از آنچه قرار بود در حجمی نزدیک به ۱۰ برابر این جستار عرضه شود خرسند کردم تا هم روزگار به بطالت نگذرد و هم شاید سودی از این اوراق پراکنده به خواننده برسد. آن دو دفتر میبایست سیر تاریخ اندیشه در ایران در فاصله پیروزی مشروطیت تا انقلاب اسلامی را دنبال میکرد. به ویژه قصد آن داشتم تا در بخش بزرگی از دفتر نخست تفسیری حقوقی از مشروطیت عرضه و اهمیت آن در تاریخ معاصر ایران را برجسته کنم. پژوهشهایی طولانی برای یافتن مواد کرده و طرحی از یک نظریه عمومی را برای مشروطیت ایران در پیوند آن با نظریههای مشروطهخواهی در دیگر کشورها فراهم کرده بودم. جابهجایی چندین و چند باره کتابها و یادداشتها در سفرهای ناخواسته بسیار ممکن نمیشد و با سستی گرفتن قوای ذهنی و جسمانی نیز به این نتیجه رسیدم که ادامه کار به نیرویی بسی بیشتر از توان من نیاز دارد. آن دفتر، اگر فراهم میآمد، میبایست همچون کوششی برای بررسی زوایای ناشناختهای از دگرگونیهای اندیشیدن ایرانی باشد. در یکی از فصلهای نوشته شده آن دفتر به ویژه کوشش کرده بودم نظریهای برای نص مفقود چهارمین رکن سنت در ایران عرضه کنم که به مناسبتی در «مرکز مطالعات عالی» پاریس نیز در جمع کوچکتری که اعضای آن در ناحیههایی نزدیک به آن مطالعه میکردند عرضه و درباره آن گفتوگو کرده بودم. کار تدوین آن بحث به فرانسه و فارسی، به دلایل ناهمواریهایی که شرح آن سودی برای خواننده ندارد، پیش رفت اما این امر مانع از آن نشد که اجمالی از آن را در این جستار بیاورم. بحث دیگری که در این جستار آمده و باید اندک توضیحی درباره آن بدهم، اهمیت تفسیر حقوقی مشروطیت است که تاکنون توجه چندانی به آن نشده است. اندک تاریخنویسان اندیشه مشروطهخواهی نیز اهل حقوق نبوده و به اهمیت وجه حقوقی مشروطیت ایران پی نبردهاند. بحث درباره وجه حقوقی مشروطیت، افزون بر اینکه میتواند پرتوی بر یکی از ناشناختهترین زوایای اندیشه مشروطهخواهی بیفکند، ربطی نیز به نظریه اصلاح دینی در اسلام دارد که در متن اشارهای به این وجه جنبش مشروطهخواهی خواهم آورد. اما، به مناسبت، اینجا باید اشارهای گذرا به دفترهایی بکنم که از تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا باقی مانده است و ربطی به موضوع این جستار دارد. از آن مجموعه یک دفتر دیگر در حال آماده شدن است که به فلسفه حقوق اختصاص یافته است. حقوق یکی از نخستین دانشهایی است که در سدههای میانه متاخر در حدود سده دوازدهم میلادی در اروپا بهعنوان شاخهای مستقل و روشمند در الهیات مسیحی پدیدار و به یکی از مهمترین ستونهای تمدن اروپایی تبدیل شد. در زبان فارسی، نوشتهای که از اهمیت برخوردار باشد در این باره وجود ندارد. تاریخ پدیدار شدن حقوق، بهعنوان دانش روشمند و نظریههای فلسفی درباره حقوق، یا فلسفه حقوق، یکی از جنبههای پراهمیت تاریخ فلسفه و تاریخ اندیشه سیاسی نیز هست، اما در ترجمهها و نوشتههای موجود در زبان فارسی تحقیق جالب توجهی در این مباحث وجود ندارد. در آغاز من آن دفتر را بهعنوان دیباچهای برای فهم تفسیر حقوقی اندیشه مشروطهخواهی در ایران فراهم کرده بودم، اما وقتی که در تدوین این دفتر اخیر پیش آمد، ناچار، رساله درباره «فلسفه حقوق» در دفتری جداگانه منتشر خواهد شد. اشارهای اجمالی در این جستار به آن مباحث ناظر بر آن نوشته است که امیدوارم در زمان نزدیک در دسترس خواننده قرار گیرد.
موضوع اصلی این جستار پژوهشی درباره مشکل ایران و همچون خلاصهای از بحثهایی است که پیشتر در دیگر دفترها و به ویژه مقالهها آوردهام. بحث من تنها به تاریخ و تاریخ اندیشیدن ایران سیاسی کنونی اختصاص ندارد، بلکه ایران، بهعنوان ایرانشهر، ناظر بر وضع ایران بزرگ فرهنگی در تاریخ طولانی آن است. چنانکه در جاهای دیگری نیز توضیح دادهام ایران بزرگ فرهنگی کشوری با پیچیدگیها و خلافآمدِ عادتهای بسیار است. برای فهم این پیچیدگیها و خلافآمد عادتها نیاز به نظریهای عام وجود دارد تا بتوان ویژگیهای آن را توضیح داد. بدیهی است که معنای این حرف آن نیست که ایران تافتهای جدا بافته است، بلکه منظور این است که برای تبیین قانونمندیهای تاریخ ایران نمیتوان از نظریههای جهانشمول، بهعنوان مثال، از نوع نظریه تاریخ مارکسیسم و فرآوردههای فرعی جدید آن، بهره گرفت که نظریهپردازان تاریخ از پیش تدوین کرده باشند تا بتوان مواد تاریخ ایران را با آن توضیح داد. بنابراین توضیح قانونمندیهای تاریخ ایران و تدوین نظریهای برای آن، امری جدید در پژوهشهای ایرانی است و خاستگاه آگاهی از ضرورت چنین پژوهشهایی بحرانی در تمدن ایرانی است که در این واپسین دههها ژرفای بیشتری نیز پیدا کرده است. تاریخنویسان ناحیههای متنوعی از اندیشیدن ایرانی توضیح دادهاند که این تاریخ و اندیشیدن ایران نیاز به نظریهای دارد، چنانکه تاریخنویس «هنر اسلامی» الگ گرابار، به درستی، توضیح داده که تاریخ هنر ایران نیازمند نظریهای متفاوت از هنر اسلامی است و آن را نمیتوان با مفاهیم و مقولات تاریخنویسی هنر اسلامی توضیح داد. او مینویسد که ایران در فرهنگ و هنر اسلامی چنان جایگاه بلندی پیدا کرد که «کمابیش نیاز به فرضیه داریم تا بدانیم در نخستین سدههای دوره اسلامی چه اتفاقی افتاده است». من گمان میکنم این گفته را میتوان کم و بیش به همه ناحیههای اندیشیدن ایرانی تعمیم داد. از اینرو، در این جستار، چنانکه گذشت، بخشی را به ملاحظاتی در تفسیر حقوقی مشروطیت در ایران اختصاص دادهام تا توضیحی از شرایط امکان آن عرضه کنم.
از مقدمه دکتر سید جواد طباطبایی بر کتاب در حال چاپ «ملّت، دولت و حکومت قانون: جستار در بیان نصّ و سنّت»