عالیخانی: برای صنعتی شدن من و همکارانم باید میجنگیدیم
آیا برای صنعتیشدن، استراتژی نوشته بودید یا اینکه برنامهای در داخل وزارت اقتصاد تنظیم کردید؟
نه، برنامه کلی را با سازمان برنامه توافق کرده بودیم که چه مقدار رشد صنعتی برای کشور احتیاج داریم. این ایده کلی من و مهندس اصفیا بود. حالا اینکه چه مقدار از این برنامه را دولت باید انجام میداد و چه مقدار آن را بخش خصوصی برعهده میگرفت، بستگی به این داشت که چقدر میتوانستیم دولت را قانع کنیم.
به هر حال نیاز به کمک دولت داشتیم، به این دلیل که بخش خصوصی نیازهایی داشت که دولت و شرکت نفت باید تامین میکردند. در وزارت اقتصاد کل برنامه را در سطح کلان آنالیز کردیم و با سازمان برنامه مذاکره شد و ما به صراحت اعلام کردیم نیاز به منابع مالی داریم. راستش در سازمان برنامه در ابتدا این نگرش وجود نداشت که ممکن است این طرح به نتیجه برسد، اما سماجت کردیم و انجام دادیم.
خیلی از شرکتهای بزرگ که امروز هم مشغول فعالیت هستند، نتیجه برنامهای بود که دنبال کردیم. در نتیجه این سیاستها شرکتهای بزرگی مثل مجتمع ذوبآهن اصفهان، چند کارخانه ماشینسازی در اراک و تبریز، یک کارخانه آلومینیومسازی در اراک، یک کارخانه تراکتورسازی در تبریز و چند مجتمع دیگر با سرمایهگذاری مشترک ایرانی و خارجی ایجاد شد. در همین زمینه شرکتهای خرد و کلان دیگری در همه رشتهها توسط بخش خصوصی احداث شد و تا جایی که حافظهام یاری میکند، در پایان دهه ۴۰ چیزی حدود ۹۰ شرکت در اثر برنامهای که در پیش گرفتیم، ایجاد شد.
کار آسانی نبود، به این دلیل که فقط دغدغه منابع مالی نداشتیم. حتی پیدا کردن مهندس و کارگر متخصص سخت بود.
در عمل ناچار شدیم کشاورزان را تبدیل به کارگران صنعتی کنیم؛ چون راه دیگری نداشتیم. به همین دلیل در شهرهایی که کارخانه احداث شد، مدرسه حرفهای هم ایجاد کردیم. مثلا در اراک و تبریز مدرسه حرفهای دایر شد و چندین برابر نیاز صنعت، کارآموز گرفتیم. بعدها خیلی از این افراد کارآموخته، جذب صنایع شدند و خیلیها را بخش خصوصی جذب کرد. در طول مدتی که در وزارت اقتصاد بودم، چالشهای سنگینی را پیش رو داشتیم و متاسفانه بعدها کارها بر وفق مراد من پیش نرفت.
درکتاب خاطرات شما خواندم که در سالهای میانی دهه ۴۰ خصوصیسازی میکردید. به هر حال شما در این دوره هم به آزادسازی اهمیت میدادید و هم به بزرگ شدن بخش خصوصی. چنین نگاهی که حتی در آن دوره تاریخی در خیلی از کشورهای جهان بیسابقه بود، ناشی از دیدگاه شما بود یا حاکمیت هم به این موضوع توجه نشان میداد؟ شخص شاه در این مورد چگونه فکر میکرد؟
گرفتاری بزرگ من این بود که همه با اصل برنامه من برای صنعتیکردن ایران، آزادسازی و حتی خصوصیسازی موافق بودند. ولی وقتی بحث اجرا پیش میآمد، عقب مینشستند. آن روزها کمتر افرادی بودند که پای عواقب سیاسی و اجتماعی اصلاحات اقتصادی بایستند. مثلا زمانی که سعی کردم برای تربیت نیروی آموزشدیده و کارگر صنعتی سرمایهگذاری کنم، خیلیها عقب مینشستند، ولی همدلی و همیاری دوستان من در وزارت اقتصاد منجر به این شد که کارخانههای دولتی را واگذار کنیم. این برنامهای بود که من و مهندس اصفیا آن را قبول داشتیم و جالب است که چیزی حدود دو دهه زودتر از سایر کشورها برای واگذاریها اقدام کردیم. به خاطر دارم که چند کارخانه در زمینه مواد غذایی مثل کارخانههای کمپوتسازی و روغنکشی را واگذار کردیم و این دیدگاه را داشتم که هرگاه شرایط برای واگذاری کارخانهها مهیا شود، دولت را ترغیب به واگذاری کنم.
درباره آزادسازی هم اعتقاد جدی داشتم که در کنار احداث کارخانههای صنعتی توسط دولت، به بخش خصوصی هم این اجازه داده شود تا سرمایهگذاری کند. همه این مسائل به آسانی به دست نمیآمد و من و همکارانم باید میجنگیدیم. همان روزها با همکارانم بارها صحبت کردم که این راه ممکن است منجر به حاشیههایی شود، اما آنها هم همراه بودند. نتایج این رویکرد را امروز هم میبینیم و گاهی افسوس میخورم که چرا کار بیشتری نکردیم. گاهی مسائل آنقدر پیچیده و سیاسی میشد که شاه پادرمیانی میکرد اما در مجموع ایشان هم مدافع کارهای ما بود.
بارها نمایشگاههای صنعتی دایر کردیم و مردم و سیاستمداران و مسوولان حکومت و حتی خود شاه وقتی با دستاوردهای صنعتی مواجه میشدند، تعجب میکردند. خیلیها باورشان نمیشد که در ایران چقدر کالا تولید میشود. شاه آنقدر علاقه داشت که چند بار در یک نمایشگاه شرکت میکرد و چند ساعت میماند و با همه تولیدکنندگان صحبت میکرد. با تمام صاحبان صنایع صحبت میکرد و این خیلی مهم بود. البته باید یادآوری کنم که شاه دهه ۴۰ با شاه دهه ۵۰ خیلی متفاوت بود. او که در دهه ۴۰ اینقدر روی صنعت وقت میگذاشت و علاقه نشان میداد، در دهه ۵۰ همین صنعتگران را متهم به توطئه کرد. مثلا شاه فکر میکرد مقصر اصلی تورم در سالهای میانی دهه ۵۰ تولیدکنندگان هستند. بنابراین رفتاری متضاد و متفاوت با رفتار دهه ۴۰ در پیش گرفت.
نظر صریح شاه درباره واگذاریها و آزادسازیهای آن دوره چه بود؟
شاه در هر حال کاپیتالیست نبود و بیشتر به نظر میرسید عقاید سوسیالیستی دارد. مثلا درباره مشارکت بخش خصوصی در سرمایهگذاریهای جدید قائل به این بود که گام اول را دولت بردارد و بعد بخش خصوصی وارد شود. مثلا درباره ذوبآهن معتقد بود بخش خصوصی در فاز اول نباید حضور داشته باشد و درباره پتروشیمی هم چنین دیدگاهی داشت. مثلا معتقد بود تولید مواد پایه پتروشیمی باید دست دولت باشد و بخش خصوصی اگر قرار است وارد شود از این مرحله به بعد باشد.
منبع: بخشهایی از گفتوگو با علینقی عالیخانی، مهرنامه، شماره ۲۸، بهمن ۱۳۹۱، صفحات: ۱۲۳-۱۱۹