بررسی مسائل صرافی در دوره قاجار
منبع شیرین سوددهی
علاوهبر کار شرکت، حاجی لطفعلی و برادرش حاجی علیاکبر که در تبریز اقامت داشت، به معاملات خصوصی و صرافی نیز میپرداختند. حاجی علیاکبر هفتهای سه بار برای حاجی لطفعلی نامه مینوشت و از آن مکاتبات مفصل، بیش از ۱۵۰ نامه، مربوط به سالهای ۱۳۱۲، ۱۳۱۳، ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ هـق باقی مانده است. یک نامه از سال ۱۳۱۱ هـق در دست است و از سال ۱۳۱۴ هـق نامهای در دست نیست. نامههای موجود نیز کامل نیستند و از بعضی ماهها نامهای پیدا نشده است. انشای نامهها بسیار ضعیف و توام با اغلاط بسیار است. خط آنها نیز چنان پیچیده و درهم است که گاه خواندن را مشکل میکند. نامه با چاپار، تقریبا ۱۰ روز یا بیشتر در راه بود. گاه تلگراف نیز میکردند، ولی تلگراف را ممکن بود اشخاص غریبه بخوانند و غیر از آن، هزینهاش نیز گران بود.
مطالب این نامهها مربوط است به معاملات شخصی و مسائل صرافی این دو برادر که با دقت تمام و با مشروح جزئیات نگاشته شده است. ظاهرا حاجی علیاکبر صراف از اعضای شرکت اتحادیه نبود. از این رو مسائل مربوط به این شرکت در این نامهها کم است یا به اختصار به آنها اشاره شده است. مسائل خصوصی و خانوادگی نیز در این نامهها بسیار کم است، مثلا میخوانیم که بنا به توصیه حاجی لطفعلی، علیاکبر درصدد بود دکان کوچک خود را به یک حجره معتبر تبدیل کند یا پی میبریم رحیم در تهران با دختر حاج عبدالرزاق اسکویی ازدواج میکند و حاج علیاکبر به آن مناسبت یک مهمانی برای 24 نفر در تبریز ترتیب میدهد، رحیم به تجارت محقری در تهران میپردازد و حاج علیاکبر مرتبا برای او بعضی اجناس، از قبیل لوازم خرازی، نوار و کاغذ سیگارت میفرستد. در 1315 هـق حاجی علیاکبر از طریق بادکوبه به زیارت مشهد میرود و مقداری سکه رایج با خود میبرد تا در آنجا به اسکناس تبدیل کند.
نامههای یادشده فاقد مسائل سیاسی روز هستند؛ زیرا ممکن بود که نامه در عرض راه باز شود و به دست غیر بیفتد، چنانکه در غره ربیعالاول 1313 در جواب نامه حاجی لطفعلی که از اغتشاشات ولایت سوال کرده بود، حاجی علیاکبر نوشت: «صلاح نیست چیزی در کاغذ بنویسید.» در عین حال بهنظر میرسد حاجی علیاکبر چندان علاقهای به مسائل سیاسی نداشت و وقت او بیشتر مصروف مشکلات صرافی و «پنج شاهی سود» میشد. بعضی نامهها متضمن مطالبی درباره مسائل روز است؛ مانند غارت منزل نظامالعلما در تبریز که حاجعلیاکبر آن را با هیجان و احساسات بسیار تعریف میکند. ولی بهطور کلی مطالب نامهها مربوط است به مسائل مختلف مالی.
حاج علیاکبر شخصی است عامی، ساده، بسیار باایمان، مطیع برادر بزرگتر و آنطور که خود میگوید در کار، کم جرات. میزان ثروت این دو برادر را نمیدانیم، ولی بهنظر میرسد حاجی علیاکبر از صرافهای متوسط تبریز بوده، در حالی که حاجی لطفعلی ثروتمندتر بود. در سال 1316 هـق حاجی لطفعلی درصدد خرید دهی در مشکینشهر بود که بنا به قول حاجی علیاکبر، همکارانش از آن کار «درد شکم» گرفته بودند. در همان سال درصدد اجازه ضرابخانه نیز بود. حاجی علیاکبر در هر نامه درباره معاملات خصوصی و نیز درباره بازار تبریز و معاملات سایر صرافها و مظنه پول و مسائل فنی مربوط به صرافی، اطلاعاتی به برادر میداد و در این زمینه بحث میکرد. ظاهرا حاجی لطفعلی هم اطلاعات مشابهی از تهران برای او مینوشت، چون حاجی علیاکبر وضع بازار تهران را با تبریز به کرات مقایسه میکرد. به نظرش مظنه تهران، از تبریز باصرفهتر بود. یک بار نوشت: «باری به قراری که مرقوم فرموده بودید، 10 هزار منات برات عدسه (اودسا) در تهران، به قرار 186 (کوپک) نیم خریدهاید، به بانک روس دادهاید، در حکم امروز مظنهاش از مظنه تبریز بهتر است. هر وقت مظنهجات تبریز از تهران باصرفهتر بوده باشد، مرقوم فرمایید حقیر هم به قدر امکان، برات عدسه یا تفلیس خریده باشم. الحال که در تهران خریدن باصرفهتر است، دادوستد نمیگذارد مظنهجات تبریز تنزل نماید.» (3 شوال 1315). در ضمن، این دو یک دفتر محاسبه مشترک هم داشتند.
در این مقاله، در مورد سه موضوع مختلف که در این نامهها منعکس است گفتوگو میشود: به چند مطلب کلی درباره صرافی و نحوه کار و موقعیت صرافها در صحنه اقتصادی کشور اشاره میشود. از وضع بازار تبریز، که حاجی علیاکبر به تفصیل در هر نامه درباره آن توضیح میداد، بحث خواهد شد. درباره ماهیت طبقه تاجر که صرافها قشری از آن طبقه بودند و تاکنون درباره ایشان تحقیق کافی نشده است، بحثی به میان خواهد آمد و اکنون درباره مسائل خصوصی و فنی صرافی صحبت نمیکنیم.
صرافی در ایران از مشاغل قدیمی بود و صرافها به علت آشنایی به رموز کار، از قبیل اطلاع بر اوزان و ارزش فلزات و نحوه تبدیل مسکوکات خارجی و داخلی که در ایران رایج بود، در بازار، اهمیت بسیار داشتند و یک راسته بازار به آنها تخصیص داده میشد. قبل از ۱۳۰۵ در ایران بانک نبود و امور بانکی را که به تناسب بسط روابط کشور با خارج اهمیت پیدا کرده بود، صرافها انجام میدادند.
صرافها به دولت و تجار وام میدادند، پولهای مختلف را تبدیل و برات صادر میکردند یا حواله میدادند. یکی از کارهای عمده صرافها که در این نامهها به خوبی منعکس است، خرید و فروش مسکوکات است که گاه منبع درآمد خوبی به شمار میآمد یا به قول حاجی علیاکبر، «قدری شیرین» بود. این کار بیشباهت به کار «بورس» امروزی نبود، بهطوریکه به آن قمار بازی میگفتند. در نامهای حاجی علیاکبر مینویسد: «صرافان پاگرد در میان بازار جمع میشوند، مثل خان فونسولوت. یکی میگوید فلان قدر به فلان قیمت الی سه روز میخرم، یکی میگوید الی یک هفته، یکی میگوید الی یک ماه به فلان قیمت میخرم... مثل قماربازی شده. الحال همین شهر لیاقت آن دارد که زیر و زبر شود.» (۱۰ رجب ۱۳۱۳). البته رقابت بین صرافها در خرید و فروش و تغییر مظنه موثر بود. در همان سال حاجی علیاکبر نوشت: «اسکناس کم است. یک نفر که مشتری میشود، همان ساعت ترقی میکند. (۲۲ رجب ۱۳۱۲). یا الحال همه کس در فروش عجله میکند که بلکه یک ساعت اول، یک شاهی بالا بفروشد. (۱۳ رجب ۱۳۱۲).
وقتی حاجی علیاکبر از صرافها صحبت میکند، دقیقا مشخص است که منظورش صرافهای کوچکاند یا صرافهای بزرگ و نیز از تجار و صرافها بهعنوان دو دسته مشخص صحبت میکند که منافعشان گاه مغایر با یکدیگر است؛ مثلا وقتی حاجی علیاکبر از کسادی بازار مینویسد، تکرار میکند که حتی صرافهای بزرگ هم برای صد تومان معطل ماندهاند یا وقتی درباره بیپولی مینویسد، توضیح میدهد وضع چنان است که از بانک گرفته تا صرافهای کوچک، همه بیپولاند، ضمنا به نظر میرسد گاه صرافهای بزرگ و کوچک با هم تضاد منافع دارند، مثلا نوشته است: در بازار هوهو بیاندازه نمودند، به اسکناس ترقی دادند. هرگاه خیال کنید که یک نفر خریدار بزرگ دارد، نیست. خرده صرافان هوهو نمودند. (۱۰ جمادیالثانی ۱۳۱۳). یا مینویسد: آنچه صرافهای کوچک پاگرد میباشند کم و بیش باز هم منفعت میکنند. جهت این است که در وقت ضرر میگویند چیزی نداریم، در وقت منفعت نفع را میخورند. لکن صرافان دیگر ابدا جسارت به داد و ستد نمیتوانند نمود. هم از منفعت باز ماندهاند، هم از ضرر (۲۵ جمادیالثانی ۱۳۱۲).
البته این گونه تضادها تا حدی ناشی از آن بود که صرافها رفته رفته در بعضی امور تخصص یافته بودند. بعضیها در اصل به مبادله پول میپرداختند، بعضیها وام میدادند و بعضی از صرافهای بزرگ به خرید و فروش و تنزیل بروات و سایر معاملات میپرداختند. استفاده صرافها منوط به این بود که بتوانند پول مورد نیاز را ارزان بخرند و مدتی نگه دارند تا قیمتش بالا برود و آنگاه بفروشند یا با بهره بیشتر قرض بدهند، مثلا یک بار نوشت: قبله گاها! تا به رسیدن همین عریضه هرگاه ۲۰۰ عدد اشرفی را فرستادهاید مجددا ۲۰۰ عدد بفرستید، هرگاه نفرستاده باشید، با دو چاپار ۴۰۰ عدد بفرستید، انشاءالله تعالی اهمالی نخواهید فرمود. به قدر یکصد عدد هم پنج هزاری بفرستید، شب عید است؛ بلکه انشاءالله تعالی پنج شاهی نفع عاید شود بعد از ماه رمضان در تهران هم گران میشود، بدان جهت حالا میخواهم بفرستید و دیگر در خصوص پنج هزار منات برات عدسه مرقوم فرموده بودید، همان برات را از بانک به قرار ۱۸۴ قپه خریده بودم که وجه را در تهران، قران جدید بدهم. دیگر صرف قران جدید، دخل به حقیر ندارد؛ نهایت به شما ۱۸۳ قپه هم محسوب نمودهام، نیم قپه نفع حقیر شده، آنچه الباقی نوشتهام، از ۲۶ رجب به حساب حقیر مرقوم فرمایید. جهت اطلاع عرض شد. (۲۳ شعبان ۱۳۱۵) بار دیگر حاجی علیاکبر به برادرش نوشت: درخصوص تنزل و کسادی برات علّیه (عثمانی) مرقوم فرموده بودید، قبلهگاها حال که مظنه ارزان است، عجله در فروش برات علّیه نفرمایید، احتمال دارد چند روزه ترقی نماید. بار دیگر نوشت: «سابقا عرض شده که مجددا هزار لیره از اتحادیه حاجی علی کوزهکنانی خریدهام، به خدمت جناب عالی میفرستم، به جهت نگه داشتن خریدهام، بلکه انشاءالله تعالى قدری بازار شیرین شود، ترقی نماید بفروشم. (۲۶ جمادیالثانی ۱۳۱۶). البته بین تجار رقابت بود و اطلاع داشتن از کار یکدیگر الزامی مینمود. و دیگر: قبلهگاها در خصوص کار و بار حاجی میر محمد على قوینانلو، سوال فرموده بودید، قبلهگاها حالیه زیاده معتبرند، از قراری که معلوم میشود، در عرض دو ماه، به قدر صد و پنجاه یا دویست هزار منات برات عدسه خریده که ترقی خواهد نمود و منفعت کلی خواهد شد، حال تفاوتی نکرده، یعنی منفعت نمیکند، در عوض بلکه یک چیز هم ضرر میشود. بدان جهت قدری تنگی میکشد، عیب ندارد. بعد از ماه مبارک لابد است به هر قیمت باشد میفروشد که از تنگی خلاص شود. شب عید است، جهت اطلاع عرض شد، دیگر زیاده چه عرض شود. والسلام صحیح است اقل الحاج علیاکبر صراف. (۲۹ رمضان ۱۳۱۵).
در هر نامه حاجی علیاکبر مظنه تبریز را به اطلاع حاجی لطفعلی میرساند، ولی هر بار اضافه میکند مظنه روز است و فردا را خدا میداند.
البته صرافها، بهخصوص صرافهای بزرگ، قادر بودند در صورت نوسان بازار، به قصد ممانعت از ضرر، پول خود را به سرعت تبدیل کنند. برای این کار باید از وضع سایر بازارهای خارج و داخل مطلع باشند. به این دلیل صرافهای بزرگ و شرکتها، نمایندگانی در مراکز مهم تجاری ایران و بعضی از کشورهای مجاور یا کشورهایی که با ایران دادوستد داشتند، تعیین میکردند تا هم از اوضاع مالی به آنها اطلاعاتی بدهند و هم طرف معامله باشند. حاجی علیاکبر و حاجی لطفعلی، یکی در تبریز و یکی در تهران، به امور مشترک خود میرسیدند، ولی شرکت اتحادیه در شهرهای کرمان، هرات، رشت، مراغه، خمسه، بوکان، عرفات، شیراز، همدان، مدینه، نجف، بغداد، لندن، مصر، زنجان، مشهد، مسکو، مکاره و بوشهر، نمایندگانی داشت (۲۲ ربیعالاول ۱۳۱۶) و با آنها پیوسته در تماس بود و نشانی تلگرافیشان را داشت.
یکی از کارهای این دو برادر، ارسال پول به نام همدیگر بود تا به قیمت بهتر با مشتریان معامله کنند. مثلا یک بار حاجی علیاکبر از برادرش خواست که هر روز ۲۰۰ لیره برات علیه به مظنه روز برای او در تهران بفروشد و اضافه کرد که اگر ببیند به مظنه تبریز صرف نمیکند، خبر میدهد که دست نگه دارد (۱۳ ذیقعده ۱۳۱۲). در غره (اول) شوال نوشت که قدری مجدیه طلا با چاپار به تهران فرستاده و اگر مظنه آنجا ترقی کند، باز هم میفرستند (غره شوال ۱۳۱۲). در رجب همان سال حاجی لطفعلی سه هزار منات برات روسیه از قرار ۷۰ قپه (کوپک) خرید و حاجی علیاکبر به او نوشت که انشاءالله از مسکو رسید میآید، خوب منفعت میکند.» (۱۰ رجب ۱۳۱۳)
در ۱۳۱۶ حاجی علیاکبر به حاجی لطفعلی نوشت که دیگر قران نفرستد چون چندان صرف ندارد و خواست اشرفی بفرستد و بهخصوص پنج هزاری با عکس شاه؛ با عکس شیر و خورشید چندان مرغوب نیست.» (۱۷ جمادیالثانی ۱۳۱۶)
با رشد و توسعه تجارت خارجی ایران، امور مالی کشور نیز به وضع خارج بستگی پیدا میکرد، حاجی علیاکبر نوشت: «مظنه بادکوبه برات تهران را شیرین نموده، ترقی داده، بلکه انشاءالله تعالی با مظنه تبریز یا مظنه بادکوبه یک جوری میشد (که) برات تهران تنزل نماید.» (۲۸ رجب ۱۳۳۵) یا نوشت که: «در خصوص برات علیه مرقوم فرموده بودید که دوباره در تبریز ترقی نموده، قبلهگاها ترقی نکرده، باعث شیرینی تنزل قیمت است که در برات علیه نموده. هر گاه نقره تنزل نماید، برات علیه فرقی نمیکند، به این زودی، جهت این است که الحال در اطراف یواش یواش تنزل نمیکند. مثلا در بغداد، در همدان، در کرمانشاه، برات علیه 45 قران شده بود. باعث این مظنه اطراف است... هر گاه نقره تنزل نکند احتمال دارد که برات علیه باز هم تنزل نماید. (۱۵ محرم ۱۳۱۳).
منبع: از کتاب«اینجا طهران است...»/ مجموعه مقالاتی درباره طهران (1344-1269ه.ق)/ به قلم منصوره اتحادیه (نظام مافی)