میدان‌داری اصناف

صادرات مازاد تولید، به سبب تقسیم کار ناقص و قوانین نابرابر، اغلب سود اندکی را نصیب شاه، درباریان، بازرگانان و زمین‌داران می‌کرد و اکثریت توده‌های شهری و روستایی را دچار تنگدستی می‌کرد و به زوال اقتصاد و جامعه منجر شد. در چنین اقتصادی، زمین‌داران به ثروت هنگفت می‌رسیدند، دهقانان در شرایط اسفبار اجحاف و بی‌عدالتی  می‌زیستند و فشارهای مضاعف باعث شد که تعدادی از آنها به جنبش‌های سیاسی بپیوندند.

گیلان نیز از چنین مشکلاتی مستثنی نبود. این ایالت در آستانة انقلاب مشروطیت، تحت سلطه حکومت استبدادی قاجار از بی‌عدالتی، ویرانی و فقررنج می‌برد. علاوه برآن، نفوذ و سلطه روزافزون رژیم توسعه‌طلب روسیه تزاری، از میان رفتن کارگاه‌ها و صنایع بومی مانند ابریشم بافی در رقابت با کالا و سرمایه خارجی، ورشکستگی بازرگانان، کسبه و صاحبان حِرَف مختلف، چپاول کشاورزان گیلانی توسط مالکان و مهاجرت عده‌ای به خارج از گیلان برای پیدا کردن کار‌ و کسب روزی، موجب نابودی و تحلیل توان اقتصادی مردم منطقه شد. رسم پیشکش نیز از رسومی بودکه جور و فشار را بر مردم شهری و روستایی گیلان تشدید می‌کرد.

حکام ولایات، پیش از حرکت به سوی محل ماموریت خود، باید مبلغی به شاه به‌عنوان پیشکش هدیه کنند، سهم گیلان به روایت فخرائی در پرداخت این پیشکش صد هزار تومان بود. به این شکل مردم شهری و روستایی، انواع فشار و ناملایمات را بر دوش خود احساس می‌کردند. لذا هنگامی که در سال ۱۲۸۷ هـ . ق ناصرالدین شاه از گیلان دیداری به عمل آورد، وضع مردم به سبب شیوع بیماری کرم ابریشم نامناسب بود، به همین خاطر شاه دستور داد مالیات آنها را کاهش دادند. گیلان، از سال ۱۸۶۴م/  ۱۲۸۱ق تا پایان سال ۱۸۶۶م/ ۱۲۸۳ ق به دلیل بیماری کرم ابریشم، شاهد کاهش ۷۶ درصدی تولید ابریشم و ۷۲ درصدی درآمدهای حاصل از صدور ابریشم بود. این امر اثرات مخربی بر اقتصاد شهری گیلانی گذاشت.

علاوه بر این مسائل، بلایای طبیعی نیز در ضعف و فقر مردم در این دوران موثر بوده است. برای مثال، در تابستان ١٢٩٤ هـ . ق رشت با طاعون رو‌به‌رو شد و حدود چهار هزار نفر را کشت. طاعون نیز اثرات مخربی بر نیروی کار و امکانات تولید داشت. ابوت در گزارش سال ١٨٥٨ م/  ١٢٧٥ ق درباره اثرات طاعون می‌نویسد، دو سوم جمعیت گیلان در اثر این مصیبت از بین رفتند.

طاعون و قحطی سال‌های ۱۸۳۲-۱۸۳۰ م/  ۱۲۴۸-۱۲۴۶ق دهقانان ایران و به‌خصوص شمال کشور و از جمله گیلان را آسیب‌پذیر کرد. همچنین در تابستان ۱۳۰۹ هـ . ق بیماری وبا در گیلان حدود ۱۲ هزار نفر را به هلاکت رساند. علاوه بر این، در ربیع‌الثانی سال ۱۳۱۰ هـ . ق بلای وبا در همه جا اوضاع را دگرگون کرد، به طوری که دکتر فووریه (Fauvrier) در کتاب خود می‌نویسد: «ما در تمام طول این راه که دایرترین راه‌های ایران به شمار می‌رود، یک قافله ندیدیم، فقط به دویا سه دسته قاطر برخوردیم که مختصر باری بر پشت داشتند.» همو در جای دیگر می‌نویسد: «اوضاع مسافربری از طهران به گیلان به علت شیوع وبایی که از شمال و جنوب راه یافته بود، به کلی بی‌ترتیب شده است.» شیوع بیماری وبا در سال‌های ۱۳۱۰ و تابستان ۱۳۱۱ هـ . ق، آمار تلفات انسانی در شهر رشت و سایر نقاط گیلان را به ۱۲ هزار و ۸۲۰ نفر رساند. تداوم شیوع وبا، از جهات اقتصادی آثار منفی در گیلان داشت. زیرا تولید برنج را تا بدان حد کاهش داده بود که دولت ایران مجبور شد از صدور برنج گیلان ممانعت کند (۱۳۱۱هـ . ق) علاوه بر آن، آتش‌سوزی‌های مکرر رمقی برای ساکنان گیلان باقی نگذاشته بود.

قشرهای پیشه‌ور، تجار و تحصیل‌کردگان شهری به‌خصوص در شهرهای رشت و انزلی، از گروه‌های پیشرو جنبش شهری بودند که از طریق باکو با اروپا ارتباط برقرار می‌کردند و از تحولات مشروطه‌خواهی آنجا آگاه بودند. این امر در خیزش جنبش مشروطه‌خواه گیلان تاثیرگذار بوده است. برای مثال در سال ۱۳۲۱ هـ . ق، ۲/ ۲۲ درصد کارگران نفتی باکو را ایرانیان تشکیل می‌دادند که در ایجاد فرقه اجتماعیون عامیون باکو نقش فعالی داشتند و تجربیات زیادی در انقلاب روسیه کسب کردند. همچنین در سال ۱۳۲۶ هـ . ق نزدیک به هفت هزار کارگر، بازرگان و پیشه‌ور آذربایجانی و گیلانی در باکو اقامت داشتند و درگیر انقلاب روسیه بودند. تمامی اینها به دلیل شرایط مناسب جغرافیایی گیلان با محافل انقلابی برون منطقه‌ای ارتباط داشتند و از شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی کشور، ناراضی بودند.

وضعیت اداره عدلیه و مالی گیلان به‌خصوص شهر رشت نیز نامساعد بود. روزنامه جنوب گزارشی در تاریخ هشتم بهمن ۱۲۸۹ هـ . ق در این زمینه ارائه می‌دهد که بیانگر اوضاع نامساعد ادارات مذکور است. در مورد عدلیه می‌‌نویسد: «... عدلیه بالمره کلمه عدالت را لکه‌دار کرده است، خاصه ریاست آن‌،که داماد حاجی خمامی است. در هر سه ماه، دو ماه و بیست و نه روز عدلیه را در محاق تعطیل انداخته است...» در مورد اداره مالیه می‌نویسد: «... اداره مالیه هرچه وصول می‌کند فوری باید به حواله مساعده مرکز بپردازد...» این گزارش‌ها، حاکی از اوضاع نامناسب اقتصادی و اجتماعی گیلان بود و حتی بعد از اعلان مشروطیت و ایجاد عدالتخانه از طرف مظفرالدین شاه (در سال ۱۳۲۴هـ . ق)، باز هم گیلان و رعایای فقیر آن از مزایای آزادی، عدالت و قانون برخوردار نبودند. در نتیجه با بلایای طبیعی و فشار مالیاتی و سوء‌مدیریت حکام محلی شرایط بر تولیدکننده شهری و روستایی، بسیار سخت شد. بنابراین در آستانه مشروطیت، اکثریت اقشار شهری و روستایی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی خود ناراضی بودند، به همین جهت مشارکت فعالی در جریان مشروطه‌خواهی داشتند.

 تاثیر مسائل اقتصادی گیلان بر انجمن‌های صنفی و سیاسی گیلان در آستانه مشروطه

نارضایتی اقتصادی و اجتماعی جامعه گیلان، تاثیر مستقیمی بر شکل‌گیری انجمن‌های سیاسی شهری گیلان داشت. انجمن ابوالفضل یا عباسی در واقع شاخه‌ای از فرقه مجاهدین رشت بود که تعداد آنان را پانصد تن ذکر کرده‌اند. بیشتر آنها را پیشه‌وران، کسبه، دکان‌داران، واعظان و دهقانان تشکیل می‌دادند. هدف این انجمن حفظ منافع مردم در برابر زورگویی‌های دولتمردان و کمک به بهبود وضع شهر و ارزان ساختن مایحتاج زندگی مردم بود. بنابراین بیشتر بر مبنای اهداف اقتصادی فعالیت داشتند. از انجمن‌های بزرگ دیگر گیلان، انجمن مجاهدین انزلی از شعبه اجتماعیون عامیون بود که نقش برجسته‌ای در قیام ماهیگیران انزلی علیه امتیازنامه لیانازوف روسی داشت. در آستانه شکل‌گیری مشروطه، تاثیر مسائل اقتصادی بر اصناف شهری چشمگیر بود. در انزلی اصناف ماهیگیران وکارگران آن، بزرگ‌ترین گروه‌های ناراضی در گیلان را تشکیل می‌دادند. با افزایش فعالیت ناوگان بزرگ ماهیگیری روسیه در گیلان، فعالیت ماهیگیران گیلانی محدود شد و ماهیگیران شرکت شیلات شمال به یک کارمند صرف تبدیل شدند. در نتیجه اعتراضات گسترده آنها را در پی داشته است. در بندرانزلی بیش از سه هزار ماهیگیر اعتراض کردند و خواستار کنترل کامل بر صنعت ماهیگیری شدند. در ادامه با افزایش استبداد و ضعف حکام منطقه و شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی، توان اقتصادشهری گیلان بین سال‌های ۱۳۲۷-۱۳۲۵ هـ . ق ضعیف‌تر شد و این امر علت اصلی خیزش جنبش‌های شهری گیلان بود، زیرا هدف عمده شورش‌های اصناف شهری و پیشه‌وری در گیلان آستانه مشروطه، مخالفت با مالیات‌های اضافی و بهره مالکانه بود.

 مداخله روس‌ها در اقتصاد منطقه و تاثیر آن در برپایی جنبش

مداخلة روس‌ها در گیلان، از نکات قابل تامل در تضعیف اقتصاد منطقه بود، زیرا بعد از معاهده ترکمانچای (۱۲۴۳ هـ . ق) نفوذ روس‌ها در منطقه شمال افزایش یافت و آنها به غارت منابع طبیعی و صنعتی گیلان دست زدند، این امر در افزایش نارضایتی مردم منطقه تاثیرگذار بوده است. برای نمونه، از اوایل قرن چهاردهم هجری/  بیستم میلادی سرمایه‌داران روسی به جنگل‌های گیلان روی آوردند و به غارت منابع طبیعی پرداختند. تجارتخانه کوسیس و تئوفیلاکتوس  (Kosis and Taofeilakatos) یونانی تحت حمایت دولت روس در سال ۱۳۰۷ هـ . ق، همزمان با دریافت امتیاز زیتون گیلان، امتیاز بهره‌برداری از جنگل‌های گیلان و مازندران را گرفتند. این شرکت دست به غارت منابع جنگلی شمال زد و توانست سرمایه خود را حدود سال ۱۳۲۰ هـ . ق به ۵۰۰ هزار روبل افزایش دهد. امتیاز بهره‌برداری از شیلات شمال در سال ۱۲۹۳هـ . ق به لیانازوف (Lianozov) روسی داده شد. وی با تاسیس شرکت شیلات، به غارت ماهی شمال پرداخت و در حق ماهیگیران بومی اجحاف زیادی کرد. همچنین سرمایه‌داران روسی در زمینه تجارت قند و فروش نفت تصفیه شده در گیلان سود زیادی بردند و به مردم اجحاف می‌کردند.

احداث راه شوسه انزلی- قزوین توسط روس‌ها، نارضایتی‌هایی را در بین مردم منطقه ایجاد کرد. مسوولیت این پروژه با کمپانی بیمه و حمل و نقل روسی بود. کار احداث راه توسط کمپانی روسی با استقبال اهالی همراه نشد و مخالفت علنی آنها را در پی داشت. ملاکین و کشاورزانی که اراضی آنها در مسیر راه قرار داشتند، با کار شرکت مخالفت می‌کردند. تجار نیز به خاطر عوارض حق‌ا‌لعبور، از احداث راه ناراضی بودند. در نتیجه مداخلات روس‌ها در منطقه به‌خصوص در بخش اقتصادی، نارضایتی بسیاری را به همراه آورد و مردم را در مخالفت علیه آنها و دولت قاجار، مصمم‌تر کرد. همچنین با رشد مالکیت خصوصی و تجاری شدن کشاورزی، کشاورزان گیلانی از سوی روس‌ها مورد استثمار قرار می‌گرفتند. ازجمله، پیش خرید محصولات کشاورزان توسط تجار ایرانی و روسی، آنها را مجبور می‌کرد محصولات خود را به نرخ کمتری از قیمت واقعی بفروشند، در نتیجه کشاورزان فقیرتر می‌شدند.

قزاق‌های روس گاهی اوقات به پشتوانه حکام محلی مانند امیر مکرم، از کشاورزان مالیات زیادی طلب و حتی محصولات آنها را تخریب می‌کردند. در نتیجه به علت نظارت نکردن دولت مرکزی و عدم دخالت حکام محلی، روس‌ها حتی در امور روستاییان دخالت می‌کردند که  این امر بر وخامت اوضاع زندگی کشاورزان و نارضایتی آنها می‌افزود. فرجام سخن اینکه بعد از قرارداد ترکمانچای و اخذ امتیاز کاپیتولاسیون و افزایش نفوذ روس در ایران، بسیاری از دولتمردان و اشراف زمین‌دار گیلانی به روسیه متمایل شدند و تحت لوای دولت روسیه قرار گرفتند. اینها با حمایت روس‌ها از آزادی عمل بیشتری برخوردار شدند و این امر بر اجحاف زمین‌داران بر روستاییان بومی می‌افزود و سبب نارضایتی بیشتر از دولت و حکام قاجار شد.

از مقاله‌ای به قلم محمد شورمیج