مصیبتهای طاعون و سل در ایران
گزارش مورخ نامی «محمد بن خاوند شاه معروف به میرخواند» مربوط به سال ۷۸۰ه.ق که بیان میکند: «در تابستان آن سال، بیماری طاعون در کلات ظاهر شده و بسیاری از مردم آنجا به هلاکت رسیدند»، حاکی از آن است که در کلات مشهد، بیماری طاعون سبب تلفات سنگین شده است. در منابع دوره تیموری مانند روضة الصفا، روضات الجنات، حبیبالسیر، احسنالتواریخ و مطلع سعدین، به کرات به وقوع طاعون در شهرهای هرات، شیراز و تبریز اشاره شده است. علاوه بر ناامنی و وقوع جنگها در داخل ایران که همواره سبب بروز قحطی و بیماری میشدند، واقع شدن بخش قابلتوجهی از جاده ابریشم در خاک ایران گاه سبب میشد تا بیماریهای واگیردار از سایر نقاط حتی شرق دور و اروپا به کشور ما ایران منتقل شوند. گزارشهای مربوط به طاعون جهانگیر (پاندمیک) در سالهای ۸۷۷- ۷۴۷ه.ق / ۱۴۷۳-۱۳۴۶م که آسیا و اروپا را در بر گرفت، حاملان آن موشهای صحرایی و هیاتهای تجاری، سیاسی و مذهبی بودهاند. در دورههای بعدی تا زمان قاجار به سبب کشف راههای دریایی و زیاده خواهی سیاسی و اقتصادی دول اروپایی رفت و آمد خارجیها به ایران بالا گرفت. در زمان حکومت دودمان صفوی ایران چندینبار گرفتار طاعون شد. در یک مورد استان گیلان، شهرهای تبریز، قزوین و اردبیل را در برگرفت و در قزوین و اردبیل حدود ۳۰ هزار کشته بر جای گذاشت. در دوران حکومت شاه عباس، شیوع همزمان وبا و طاعون از قزوین آغاز و به شهرهای ابهر، طارم، خلخال، زنجان، آذربایجان و گیلان، تسری یافت. در قزوین ۲۰ هزار نفر مردند. بعد از اشغال اصفهان و سقوط صفویان به دست افغانها درسال ۱۷۲۷ م طاعون در گیلان شیوع یافت. در ۱۷۳۱م نیز این بیماری جان حدود ۲۰ هزار نفر را در همدان و مناطق غرب ایران گرفت. آقا محمدخان قاجار طی درگیریهای شدید با رقبا توانست دودمان قاجار را در ایران به قدرت برساند، کمی بعد وقوع جنگهای ایران و روس و آسیب دیدن ارتش و مردم ایران در این جنگها جملگی سبب بروز بیماریهای واگیردار در جامعه شدند. وقوع حادثه مهلک و مرگبار طاعون از اواخر ۱۲۴۶ تا اواسط ۱۲۴۷ه.ق طیف جغرافیایی وسیعی از ایران و عراق را در بر گرفت و سبب کشتار مردم شد. به نظر میآید بروز بیماری واگیردار اعم از وبا، طاعون، سل و غیره به سبب ناکارآمدیهای طب سنتی و نبود امکان دفن اجساد رواج و گسترش مییافتند. «یاسنت لویی رابینو» نماینده سیاسی انگلستان در استان گیلان در کتاب ولایات دارالمرز گیلان مینویسد:«در حدود ۱۸۳۰ -۱۸۳۱م طاعون در گیلان شیوع یافت و طی چند هفته نصف جمعیت رشت که بالغ بر چهل هزار نفر میشدند هلاک شدند و بقیه به هر طرف که پیش آمد گریختند. در مدت کوتاهی جز تعدادی از اجساد مردگان در رشت چیزی نماند و این شهر بهصورت شهری مرده درآمد. دیگر کسی در آنجا دیده نمیشد.آنهایی که دچار طاعون بودند تنها میماندند و خویشان و دوستانشان آنها را رها میکردند و بالاخره در فقدان وسیله از دنیا میرفتند. هنگامی که ساکنان رشت نزد آنها بازگشتند، این بیماری دامنگیرشان شد و به این ترتیب جمعیت رشت به هشت هزار نفر تقلیل یافت.» همینطور در ادامه به تاثیر بیماری واگیردار طاعون در جابهجاییهای اجتماعی و اقتصادی پرداخته و میگوید:«پول صاحبان تازهای پیدا کرد. بعضی که ثروتمند بودند گرفتار فقر شدند. ثروت و تجملات و اثاثه آنها را همسایگان برداشتند و بعضی که اقوام ثروتمندی را از دست داده بودند به ثروت رسیدند.» درسال ۱۲۴۶ در تبریز وبا و طاعون و در سال ۱۲۸۷ ه.ق در سقز و بانه کردستان طاعون جان بسیاری را گرفت. این گزارشها بیانگر نبود درمان و تدابیر جامع کفن و دفن در تاریخ اجتماعی ایران است که با وقوع این وقایع موقعیت مالی بسیاری از افراد و خانوادهها دگرگون میشد. چه بسا این حوادث سبب شکلگیری دغدغههای قشر روشنفکر ایرانی در دوره قاجار مبنی بر ترقی علمی در بخش درمان و طبابت شد.
بر اساس پژوهش «ویلم فلور» بیماری سل در تهران و سایر شهرهای دوره قاجار شایع بوده، به گونهای که در دهه ۱۳۰۰ه.ش یکی از علل مهم مرگ و میر به شمار میرفت. «یاکوب ادوارد پولاک» نخستین استاد پزشکی مدرسه دارالفنون در سفرنامهاش مینویسد:«سل ریوی را نمیتوان در مورد ایرانیان بومی و در شمار بیماریهای موجود محسوب داشت. ۹ موردی که طی ۹ سال طبابت در میاننژاد سفید با آن مرض برخورد کردم، تقریبا همه از زنان بودند که چند هفته پس از وضع حمل، این مرض در آنها ظاهر شد و بهسرعت چشمگیری به مرگشان انجامید.» ادامه گزارشهای پولاک حاکی هستند که بیماری سل در آذربایجان و مناطق ساحلی دریای مازندران نسبت به سایر مناطق ایران شیوع بیشتری داشته و حتی یک فرانسوی به سبب سرایت سل در ایران از دنیا رفته است. بعد از وقوع انقلاب مشروطیت اقدامهای ارزشمندی در اواخر دوره قاجار به منظور بهینهسازی بخش پیشگیری و درمان صورت گرفت، به گونهای که انستیتو پاستور ایران به سال ۱۲۹۹ ه.ش برپا شد. با روی کار آمدن پهلوی اول رئیس صحیه مملکتی که زیر نظر وزارت داخله فعالیت داشت، به سال ۱۳۱۱ه.ش پیشنهادهایی برای مهار سل مطرح و اعلام کرد که تنها راه پیشگیری از این بیماری تزریق واکسن ب.ث.ژ در دهمین روز تولد نوزاد است و تزریق آن باید در یک سالگی و دو سالگی تکرار شود، حتی توصیه کرد در انستیتو پاستور ایران بخش تهیه واکسن ب.ث.ژ تاسیس شود. درباره اجرای سراسری چنین پیشنهادهایی در آن زمان سند و مدرکی در دسترس نیست. اما پس از ورود مفاهیم نوین علمی به پزشکی ایران، بهتدریج پزشکان ایرانی در صدد مبارزه با سل برآمدند که دکتر سیاوش شقاقی، دکتر مسیح دانشوری، دکتر صادق پیروز عزیزی، دکتر محمدعلی نشرودی و دکتر مهدی قدسی از پیشاهنگان مبارزه با بیماریهای واگیردار از جمله سل در ایران هستند.
ورود فنون پزشکی نوین به ایران و تکامل آن و همینطور بهینهسازی تدریجی محیطهای زندگی شهری و روستایی در دوره پهلوی دوم و تداوم آن بعد از انقلاب اسلامی سبب تقلیل بروز بیماریهای واگیرداری مانند وبا، طاعون و سل شد.
- از مقالهای به قلم دکتر سولماز قلیزاده، تاریخ پژوه و مدرس دانشگاه