تاریخنگاری صنایع نوین در ایران
در این زمینه اشاره به دو اثری که اخیرا در دسترس قرار گرفته ضروری است. اول خاطرات کاظم خسروشاهی، یکی از سرمایهداران موفق و از صاحبان و مدیران گروه صنعتی البرز و وزیر بازرگانی در دولت آموزگار است که تحت عنوان «یادداشتهای کارآفرینی: بر ما چه گذشته است» در سال ۱۳۸۲ توسط انتشارات فرزانه منتشر شد و دیگری پژوهش منتشرنشدهای از فریدون شیرینکام است که در بهمن ۱۳۸۲ برای دفتر مطالعات برنامه و بودجه مرکز پژوهشهای مجلس تحتعنوان «درآمدی بر کارآفرینی در ایران ـ مطالعه موردی خاندان لاجوردی» تهیه شده است. موضوع هر دوی این آثار بررسی تجربه دو گروه تجاری ـ صنعتی بسیار موفق در ایران پیش از انقلاب است.
دراین آثار ویژگیهای فردی و گروهی این خاندانها و شرایط اجتماعی حرکت آنها مورد توجه قرار گرفته است و اطلاعات غنی و پرارزش (اگرچه محدود و ناکافی) از فضای کسبوکار و تولید صنعتی، رابطه دولت و حوزه سیاسی با بازرگانان و صاحبان صنایع مدرن، فضای مدیریت و کارگردانی، رقابت و بازاریابی و بازارسازی در این دوره ارائه میشود. در تحلیل نهایی اهمیت این دو اثر در ارائه تصویری است که از درون سرمایهداری صنعتی ایران و بخش خصوصی در اوج شکوفایی آن پیش از انقلاب ارائه میشود. هر دوی این آثار با دیدی مثبت به بورژوازی صنعتی ایران و تجربه آن مینگرند و مشکلات و موانعی را که این طبقه مهم و نوظهور اجتماعی در دوره پایگیری خود با آن مواجه بوده را بهصراحت مطرح میکنند.
اگرچه به همت فعالیتهای ارزشمند موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و پژوهشگرانی مثل مصطفی ازکیا، اریک هوگلند، خسرو خسروی، آن لمبتون، گریس گودل و... آثار پرارزشی در مورد تاثیر اصلاحات ارضی بر جامعه روستایی و اقتصاد کشاورزی در دست داریم، ولی کماکان تجربه عملی و روزمره واحدهای خصوصی و تجاری، یا تعاونی و سهامی زراعی یا کشت و صنعتهای متعدد بهجز یکی، دو مورد موضوع پژوهشهای مستقل و جامع قرار نگرفته است.
در برخی صنایع کلان و استراتژیک دولتی ـ مثل نفت، گاز، انرژی اتمی، پتروشیمی، آب و برق خوزستان ـ مجموعه ارزشمند «تاریخ شفاهی هاروارد» که با ویراستاری حبیب لاجوردی فراهم آمده است و مجموعه مصاحبههایی که به همت بنیاد مطالعات ایران به سرپرستی غلامرضا افخمی منتشر میشود، تجربیات و خاطرات مسوولان ارشد این نهادهای دولتی را در اختیار عموم قرار داده است. در مورد صنعت نفت بهخصوص دستاندرکاران متعددی خاطرات و تحلیلهای خود را منتشر کرده و ادبیات منصفانهای در این حوزه پدید آوردهاند. ولی کماکان تاریخ اجتماعی و عملکرد درونی این مهمترین صنعت کشور در دوره پس از جنبش ملی شدن نفت موضوع پژوهشی جدی قرار نگرفته که قابلمقایسه با مثلا مجموعه «تاریخ شرکت نفت بریتانیا»، که جلد سوم آن اخیرا منتشر شده، باشد. در نتیجه بهجز آثار معدودی، مثل خاطرات پرویز مینا، تصویر مشخصی از عملکرد بزرگترین و پرسابقهترین صنعت مدرن کشور در دست نداریم. در مورد دیگر صنایع مهم دولتی مثل راهآهن، ذوبآهن، فولاد، ماشینسازی، خودروسازی، معادن و ... حتی در این سطح نیز اطلاعاتی تولید نشده است. بخش خصوصی نیز در وضعیت مشابهی بهسر میبرد و حتی از این نیز کمتر مورد توجه پژوهشگران و خاطرهنویسان قرار گرفته است. تاکید بر وجود چنین خلأ قابلتوجهی در بررسیهای تاریخی ـ اجتماعی از آن جهت حائز اهمیت است که جامعه و روابط سیاسی ـ اجتماعی آن از طریق همین نهادها شکل میگیرند و بازتولید میشوند. جامعه همانقدر به واسطه اقدامات نهادهای دولتی و اجتماعی (مثل مدرسه، دانشگاه، بازار، حوزه علمیه، شهرداری، خانواده، نظام وظیفه، پلیس و ...) شکل میگیرد که به واسطه روابط حقوقی (مثل مالکیت در انواع و اشکال آن، قوانین مدنی و جزائی و ...) و نهادهای اقتصادی خصوصی (مثل کارخانجات، کارگاههای تولیدی کالاهای مصرفی، شرکتهای تجاری، بورس سهام، فروشگاهها و...). شیرینکام در پژوهش خود به این نادیده گرفته شدن نقش سرمایهداران در تاریخ اجتماعی معاصر ایران اشاره کرده و مینویسد: «اندیشه و ذهنیت غربی نسبت به افراد ریسکپذیر به دیده احترام مینگرد. به همین دلیل با ساخت فیلم، نوشتن رمان، کتابهای تاریخی... آنان را به نسل بعدی معرفی میکند. در ایران هیچیک از این رویکردها در حوزه کارآفرینان اقتصادی رواج ندارد و تنها دو کتاب «زندگینامه حاج محمدحسن کمپانی ـ امینالضرب» توسط شیرین مهدوی و پایاننامه دکترای محمدرضا واقفی: (Entrepreneurs of Iran (۱۹۷۵))
نوشته شدهاند. تصویر نخبگان و عموم جامعه خصوصا در دهه پنجاه از بخش خصوصی (خصوصا تجارت و صنعت) مبتنی بر غارتگری، وابستگی و دلالصفتی بود. این ذهنیت بر چند مفروضه قرار دارد: انباشت ثروت مبتنی بر استثمار و غارتگری است؛ دوم، سرمایهداران در پیوند با قدرت سیاسی داخلی و خارجی به این ثروت دست یافتهاند؛ سوم، آنان نقش دلالی یا حداکثر مونتاژگر در اقتصاد ایران داشتهاند. ابطال یا اثبات این مفروضه نیازمند شناخت فعالان بخش خصوصی است.» گذشته از تصور سادهانگارانه و نادرست در مورد وجود بینش یکدست در «غرب» نسبت به سرمایهداران، شیرینکام بهدرستی اشاره میکند که «فقدان کارهای میدانی، منجر به قضاوتی کلی و غیرواقعی درباره فعالان و کارآفرینان در عرصه تجارت و صنعت بخش خصوصی شده است.» در اثر مورد بررسی در این مقاله گامی مثبت، اگرچه کوچک، در جهت اصلاح این دیدگاه و توجه جدیتر به نقش مهمی که بورژوازی صنعتی در تحولات معاصر مملکت ایفا کرده برداشته شده است.
- به نقل از مقالهای به قلم
کاوه احسانی، مجله «گفتوگو» شماره ۴۱