انقلاب طبقه متوسط

آنچه در اینجا به عنوان طبقه متوسط جدید مطرح شده، همان چیزی است که با عنوان «روشنفکران» عصر قاجار نامیده می‌شود و سابقه شکل‌گیری آن به دوران سلطنت فتحعلی‌شاه بازمی‌گردد که عباس‌میرزا (ولیعهد) عده‌ای را با هدف یادگیری علوم جدید روانه اروپا کرد. تلاش برای نوسازی ایران که با مدرن کردن تجهیزات ارتش آغاز شده بود، به سایر ارکان دولت و حکومت نیز راه یافت و نو شدن هر بخش نیاز به نیروهای متخصص داخلی را نیز بیشتر کرد و لازم شد تا هر روز افراد بیشتری به شیوه‌های نوین تحت آموزش قرار گیرند. با سرعت گرفتن تغییرات در دوران ناصرالدین شاه و افزایش شمار مظاهر تمدن غرب در ایران از جمله مدرسه‌ها، بیمارستان‌ها، روزنامه‌ها، کارخانه‌ها و ... نیاز به نیروهای متخصص داخلی که با عنوان مهندس، پزشک، افسر ارتش، کارمند اداری، مترجم، معلم، روزنامه‌نگار و ... در این سازمان‌ها مشغول به کار بودند، بیشتر شد و روزبه‌روز بر تعداد این افراد افزوده شد. اما آموزش این متخصصان در فرنگ یا به سبک غربی فقط در یادگیری فنونی خاص خلاصه نشد و ناگزیر آشنایی این تحصیل‌کردگان با افکار، اندیشه‌ها و گرایش‌های دنیای مدرن را نیز به دنبال آورد. آنان شیفته برتری‌های غرب شدند و با بیزاری از عقب‌ماندگی‌های ایران، مشتاق مدرن شدن کشور شدند. عملی کردن این اندیشه‌ها دخالت روشنفکران در تصمیم‌گیری‌های حکومتی را ضرورت بخشید و لازم بود تا این گروه، به شکلی راه را برای مشارکت خود در سیاست فراهم آورند؛ در حالی که نوع حکومت مانع از مداخله موثر آنان می‌شد و همین مساله محرک آنان برای مشروطه کردن سلطنت و تشکیل پارلمانی به سبک فرنگ بود که در آن نمایندگان مردم بتوانند مصالح کشور را به دور از کارشکنی‌ها و منافع شخصی عده‌ای از درباریان به پیش برند و ایران را به کشوری متمدن و مدرن مبدل کنند. اما در اوایل دوران سلطنت ناصرالدین‌شاه، انسجام و نزدیکی این روشنفکران به حدی نبود که بتوانند اندیشه تغییر حکومت را در سر بپرورانند و فعالیت‌های این افراد تا مدت‌ها به ارائه کمک‌های فکری و پیشنهادهایی به شاه محدود بود و در جریان نوسازی کشور مورد استفاده قرار می‌گرفت. در این زمان، شاه به نظرات روشنفکران بی‌توجه نبود و به نظر می‌رسد عامل بازدارنده در پیشرفت ایران قرن نوزدهم بیش از هر چیز، مقاومت گروه‌های سنتی با اعمال تغییرات در کشور بوده است. این گروه‌ها هر اقدام جدیدی را برای زندگی معمولشان زیانبار تشخیص می‌دادند و به مخالفت با آن می‌پرداختند و شاه نیز برای حفظ آرامش کشور، سیاست مدارا با آنان در پیش می‌گرفت و اگر اقدامی به برانگیختن خشم مردم منجر می‌شد، دستور به توقف آن می‌داد؛ بنابراین در دوران ناصرالدین‌شاه، طبقات سنتی موجود نیازی به انقلاب کردن نمی‌دیدند، اما برخلاف این طبقات، روشنفکران این عصر تحت‌تاثیر دیده‌ها و شنیده‌های خود دیگر قادر به پذیرش زندگی سنتی ایران نبودند و بر آن بودند که کشور به تحولی همه‌جانبه به سبک فرنگ نیاز دارد. آنان دلیل تمام عقب‌ماندگی‌های ایران را در شیوه غلط حکومت می‌دانستند و خواستار تغییر شکل آن بودند؛ اما از انسجام کافی برای همفکری و اتحاد برخوردار نبودند تا اینکه ناصرالدین‌شاه خود مسبب این انسجام شد. به این ترتیب که با پذیرش تاسیس یک انجمن سیاسی با عنوان فراموشخانه، محل مشخصی را برای تجمع، تعامل و همفکری میان  روشنفکران پدید آورد. در این مکان، روشنفکران هم‌رای شدند که سرّ عقب‌ماندگی ایران، وجود حکومت خودکامه شاهنشاهی در کشور است و برای پیشرفت ایران، محدود کردن قدرت شاه و درباریان ضرورت دارد. از این زمان بود که اندیشه مشروطه کردن سلطنت و استقرار مجلس و قانون در آنان شکل گرفت. در سال‌های پیش از انقلاب[مشروطه]، روشنفکران، به عنوان گروهی مستقل، با انتشار روزنامه‌ها و مقالات به پراکندن افکار و مفاهیم جدید در میان گروه‌های باسواد به ویژه روحانیان پرداخته و زمینه فکری انقلاب را در میان این طبقه فراهم کرده بودند؛ ولی هنگام انقلاب به دلیل نبود فهم متقابل میان توده مردم و روشنفکران، اتحاد گروه‌های روشنفکر  با بازاریان و روحانیان- که اعضای طبقه متوسط سنتی جامعه به شمار می‌رفتند و از نفوذ، اقتدار و احترام بسیاری در میان عوام برخوردار بودند- ضرورت یافت و این گروه‌ها بیش از پیش به هم نزدیک شدند تا اینکه افکار طبقه متوسط جدید با رهبری متوسط سنتی به مرحله اجرا درآمد. بنابراین، «نوسازی‌های اجتماعی انجام شده در دوران قاجار به شکل‌گیری و گسترش یک طبقه متوسط شهری جدید خواهان مشارکت سیاسی در جامعه منجر شد و از این راه در وقوع انقلاب مشروطیت تاثیرگذار بود.»

بازرگانی در ایران از شغل‌های قدیمی و مورد احترام در میان مردم و دولت‌ها بوده و اغلب، برای طبقات فرودست امکان تحرک شغلی و وارد شدن به این حرفه وجود داشته است. زیاد شدن تعداد بازرگانان و به وجود آمدن گروه جدیدی از ثروتمندان با گسترش تجارت خارجی در دوران ناصرالدین‌شاه ارتباط دارد؛ چون تا پیش از این دوره، اقتصاد ایران اهمیت جهانی نداشته و تولیدات و صادرات و واردات نیز به شکل گسترده‌ای انجام نمی‌شده است. اما در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، یعنی حدود ۱۲۳۰ش و به ویژه بعد از دهه ۱۲۵۰ش با پیوستن ایران به بازار جهانی، صادرات و واردات ایران چند برابر شد و نوسازی‌های اقتصادی انجام شده در کشور از جمله گسترش راه‌ها، تشکیل بانک‌ها و موسسه‌های اقتصادی، کارخانه‌ها و ... کار تجارت را رونق بخشید. پیشبرد منافع اقتصادی این گروه در اواخر قرن نوزدهم، اتحاد جمعیت بازاری و بازرگانی را که تا پیش از این فقط به چشم رقیب به یکدیگر نگاه می‌کردند، به دنبال آورد و این گروه را به صورت یک نیروی سیاسی بزرگ وارد میدان کرد. در این میان بازرگانان ثروتمند درگیر در تجارت خارجی که به علت ارتباط با دنیای مترقی به‌ویژه اروپا به حاملان اندیشه‌های جدید بدل شده و واردات افکار تازه به ایران را برعهده گرفته بودند، نقشی مانند نقش روشنفکران تحصیل‌کرده جدید را با اهدافی متفاوت ایفا کردند. ارتباط با دنیای مترقی اروپاییان، این بازرگانان ثروتمند را نیز به تشکیل انجمن‌های آشکار و پنهان واداشت و به منتقدان سیاست و حکومت ایران اضافه کرد. دخالت بازرگانان در سیاست با ایجاد یک جنبش اقتصاد ملی که در جهت تحریم کالای غربی و ترویج کالای وطنی تلاش می‌کرد، آغاز شد. این گروه بر اثر گسترش تجارت خارجی، آشنایی با بانک‌ها و منافع آنها، تاسیس موسسه‌های تجاری و ... با تسهیلات و حقوق بازرگانان اروپایی و امکانات دستیابی به منافع بیشتر آشنا شدند و خواستار رسیدن به آن حقوق بودند و چون برای وضع قوانین حمایتی، امیدی به حکومت کهن نداشتند، به دنبال تغییر در سیاست و فراهم کردن امکان مداخله در حکومت برآمدند. بنابراین این فرضیه هم تایید می‌شود: «نوسازی‌های اقتصادی انجام‌شده در دوران قاجار به تشکیل و گسترش طبقه ثروتمندان جدید خواهان مشارکت سیاسی در جامعه منجر شده و از این راه در وقوع انقلاب مشروطیت تاثیرگذار بوده است.»

آخرین فرضیه گویای این است که «نوسازی‌های انجام شده در دوران قاجار، از راه‌های مختلف از جمله با بالا بردن سطح سواد و آموزش و توسعه وسایل ارتباط جمعی به بالا رفتن سطح آگاهی‌های سیاسی مردم منجر شده و از این راه در وقوع انقلاب مشروطیت تاثیرگذار بوده است.»

 گرچه ناصرالدین‌شاه آغازگر نوسازی‌های گسترده در ایران عصر قاجار بوده و بیشترین تلاش برای نوسازی کشور در زمان او صورت گرفته، گسترش مظاهر نوسازی در ایران (مثل تاسیس مدرسه‌های جدید) در دوران مظفرالدین‌شاه به‌وقوع پیوست و همین جریان است که افراد بیشتری را در معرض ارتباط با مظاهر تمدن جدید قرار داد و در نتیجه تاثیر گسترده‌تری بر پیدایش روحیه نوگرایی و مشارکت سیاسی داشت. (تاکید بر نام شاهان قاجار برای مشخص کردن دوره مورد بحث است و به این معنا نیست که نوسازی کشور فقط با اقدامات حکومتی مرتبط است. برای مثال، گسترش دبستان‌ها در دوران مظفرالدین‌شاه اقدامی مردمی است.)

باتوجه به آنچه گفته شد، بی‌سوادی اکثریت مردم هنگام وقوع انقلاب مشروطه نقش مهم روحانیان را در گسترش افکار و آگاهی‌های جدید در میان مردم آشکار می‌‌کند و مانع بی‌سوادی اکثریت در کسب این افکار، فقط از طریق آنان رفع می‌شده است. روحانیان به ویژه در یک سال پیش از انقلاب مشروطه، فعالیت‌های زیادی را در زمینه آگاهی مردم انجام می‌دادند و در این مدت، واعظان مساجد علاوه بر اجرای مراسم مذهبی، به انتقاد از وضعیت مملکت‌داری و حکومت نیز می‌پرداختند و به مردم می‌فهماندند که در تمام زندگی‌شان مورد ظلم و ستم حاکمان قرار داشته‌اند و مردم نیز درمی‌یافتند که تا آن زمان حقوقی داشته‌اند که همیشه از آنان دریغ شده است؛ در نتیجه خود به بحث درباره این حقوق و پایمال شدن آنها می‌پرداختند و این مباحث را به محافل دوستان و کوچه‌ها و خیابان‌ها نیز می‌کشاندند. در این زمان همه به دنبال آن بودند تا با شنیدن سخنان جدید و کسب اطلاع از واعظان و آگاهان و روزنامه‌ها و شبنامه‌ها آگاهی خود را از ستم‌های حکومتی افزایش دهند و از مظلومیت خود آگاه شوند و سرانجام گرد هم آمده، عدالتخانه‌ای برپا کنند و با مفاهیم آزادی، قانون و مشروطه آشنا شوند. در این فرآیند، هر چند مدرسه‌دیدگان هم در انتقال ارزش‌های جدید نقش موثری داشتند، روحانیان از جایگاهی به مراتب بالاتر برخوردار بودند و به دلیل ارتباط مداوم با مردم و مورد اعتماد بودنشان نقش ویژه‌ای در نشر این افکار ایفا می‌کردند. در واقع، تاثیر نوسازی بر بالا بردن سطح آگاهی‌های سیاسی مردم و افزایش مشارکت آنان، به واسطه وجود روحانیان معنا پیدا می‌کرد؛ یعنی مردم نوگرا شده بر اثر نوسازی‌ها اغلب از طریق مجالس وعظ روحانیان آگاهی‌های سیاسی خود را بالا می‌بردند. برخورداری غیررسمی واعظان از آزادی بیان- که در اواخر دوره سلطنت مظفرالدین‌شاه و در نتیجه بی‌اعتنایی عین‌الدوله به انتقادها حاصل شده بود- نیز زمینه مساعدی را برای بالا بردن این آگاهی مهیا کرد و در اواخر دوره مظفرالدین‌شاه کار به جایی رسید که برخی روحانیان آشکارا در مجالس وعظشان به انتقاد از حکومت و آگاه کردن مردم می‌پرداختند و حکومت نیز مانع آنان نمی‌شد تا اینکه عوام نیز تحت‌تاثیر قرار گرفته، متوجه سیاست شدند. در این زمان همه‌جا صحبت از ظلم و ستم حکومت بود تا اینکه در بهار ۱۲۸۵ش، عین‌الدوله- که تا پیش از این سرگرم سامان دادن به اوضاع اقتصادی کشور بود- ناچار به محدود کردن اجتماعات و برقراری حکومت نظامی در تهران شد؛ اما نتوانست جلوی پیشروی حوادث را بگیرد. به این ترتیب، افکار و ارزش‌های جدید (رهایی از ستم حکومت، دستیابی به قانون و ...) به طور گسترده در میان تهرانی‌ها رواج یافت.

[مردم که] در این ده، یازده سال سلطنت مظفرالدین‌شاه به واسطه مدرسه‌های جدید و روزنامه‌های داخلی و مجلات و جراید فارسی هند و مصر چشم و گوششان باز شده بود و از شاگردان مدرسه‌های جدید چیزهایی شنیده بودند، از ترکیبات حکومتی اروپا مطلع و همگی طالب تغییر اوضاع بودند (مستوفی، ۱۳۶۰: ۶۳).

بنابراین باتوجه به آنچه گفته شد، این فرضیه که «نوسازی‌های انجام شده در دوران قاجار به شکل‌های مختلف از جمله با بالا بردن سطح سواد و آموزش و توسعه وسایل ارتباط جمعی به بالا رفتن سطح آگاهی‌های سیاسی مردم منجر شده و در وقوع انقلاب مشروطیت تاثیرگذار بوده است» با حذف اهمیت عامل سواد (نه حذف عامل سواد)، مورد پذیرش قرار می‌گیرد؛ زیرا منبع کسب آگاهی‌های سیاسی برای اکثریت مردم بی‌سواد این دوره شنیدن سخنان افراد آگاه بوده و با بی‌سوادی یا باسوادی آنان ارتباطی نداشته است. ولی اکثریت آگاه‌کنندگانی که در نقش‌های رهبری این مردم قرار داشتند، با برخورداری از سواد و آموزش رسمی، قادر به استخراج اطلاعات مورد نیاز از درون کتاب‌ها، روزنامه‌ها و ... و همچنین ارتباط مستقیم با صاحبان این افکار (از طریق شرکت در جلسات و انجمن‌های مخفی) بودند و خود آ‌نان نیز به منابع اطلاعاتی برای دیگران تبدیل می‌شدند. ضمن اینکه گسترش فعالیت‌های تجاری و مهاجرت‌های کاری و به طور کلی هرگونه ارتباط با سایر کشورها نیز وسیله‌ای موثر در کسب آگاهی‌های تازه و انتقال آنها بود. باتوجه به اینکه تمام اقدامات انجام شده در جهت نوسازی کشور به شکل‌های گوناگون باعث تعامل بیشتر میان ایرانیان و فرنگیان بوده و روشنفکران و بازرگانانی که با ادامه تحصیل یا گسترش تجارت خارجی، از وضعیت سایر ملل آگاه بودند و حاملان اندیشه‌های جدید در عرصه‌های مختلف به شمار می‌آمدند و بسیاری از این اندیشه‌ها از طریق آنان وارد ایران می‌شد و همچنین با توجه به نقش مظاهر نوسازی از جمله آموزش، مدرسه‌ها، روزنامه‌ها، تلگراف و ... می‌توان به این نتیجه رسید که: «نوسازی‌های اقتصادی و اجتماعی انجام شده در عصر قاجار با فراهم کردن امکان نشر سریع و گسترده افکار تازه در میان مردم در بالا بردن سطح آگاهی‌های سیاسی، مشارکت سیاسی و وقوع انقلاب مشروطیت در ایران موثر بوده‌اند.»

در واقع، نوسازی‌های انجام شده در دوران قاجار هر چند ایران را به کشور مدرنی تبدیل نکرد، با ایجاد تغییر در نهادهای شناخته شده کهن (آموزشی، اقتصادی، ارتباطی و ...) باور تغییرپذیری شرایط موجود را در مردم بارور کرد و با گذشت زمان، شمار زیادی از آنان را درگیر این باور و علاقه‌مند به دگرگونی شرایط زندگی کرد. به این ترتیب، تغییر در شرایط اجتماعی و اقتصادی با ایجاد تغییر در شیوه‌های زندگی و اندیشیدن و با جایگزین کردن ارزش‌های کهن با ارزش‌های نو، دگرگونی‌ در اوضاع سیاسی کشور را گریزناپذیر کرد.

به نقل از مقاله‌ای به قلم رضا فاضل، صفورا مهتابی سمنانی