نوسازی از بالا
۱)جنگ، سیاست خارجی ایران در رابطه با دیگر کشورهای غربی را تعیین کرد.
۲)آشنایی عدهای از زمامداران را با قدرت نظامی دیگر کشورها سبب شد.
۳)این شکستها شروع گامهایی در جهت اصلاح توسط سیستم دولتی کشور شد. طرح اصلاح از بالا نیز راهکار برونرفت از مساله عقبماندگی را از طریق نوعی مدرنیزاسیون و استفاده از فناوریهای غربی و تقلید از آنها میدانست.
عباس میرزا، ولیعهد فتحعلیشاه که رهبری نیروی نظامی ایران در این جنگها را برعهده داشت نخستین کسی است که مساله عقبماندگی را در قالب طرح یک پرسش کلیدی و تاریخی مطرح ساخت: چرا غرب پیشرفت کرد و ایران عقب ماند؟ او که در جریان این نبردها متوجه پیشرفت قوای روس و تجهیزات نظامی آنان شده بود عامل پیروزی روسها را در فناوریهای جنگی میدانست. از اینرو برخورد وی با مساله عقبماندگی تنها در حوزه نظامی بود. وی که به ناکارآمدی ارتشهای نامنظم متکی بر ساختار ایلیاتی-قبیلهای ایران واقف شده بود، بر آن شد تا به ایجاد ارتشی منظم تحت آموزش نیروهای فرانسوی همت گمارد. عباس میرزا که به نسبت دیگر درباریان از سواد و آگاهی بیشتری برخوردار بود، کوشید تا نظامیان را به استخدام دائمی دولت درآورد و آنان را به جنگافزارهای نوین مجهز سازد. در این دوره گمان میرفت راز شکستهای نهایی ایران صرفا نظامی است و آن را در مسلح شدن به سلاحهای روز خلاصه میکردند. اگرچه وی به اعزام تعداد اندکی دانشجو به فرنگ و دستور ترجمه برخی کتب چون تاریخ اسکندر و پترکبیر نیز پرداخت؛ اما عمده توجه و اصلاحات وی معطوف به ساختار نظامی بود. در نهایت اینکه عباسمیرزا نیز اگرچه سوال مهم عقبماندگی ایرانیان را مطرح میکند اما به چرایی آن نمیپردازد و راهحل پیشنهادی وی نیز انتقال فناوریهای مدرن به کشور بود.
از دیگر سیاستمداران در این حوزه میتوان به امیرکبیر اشاره کرد. گرچه تا زمان صدارت وی بازه بیست ساله فترتی در روند طرح اصلاح از بالا شکل گرفت که خود از موارد عدم تحقق آرمانهای او بهشمار میرود، اما وی نیز راهکار را تقلید بیچون و چرا از غرب میدانست. عمده تلاشهای وی حوزههای متعددی را دربرمیگیرد و حوزههای صنعتی(ایجاد هنگهای نظامی)، کشاورزی (احداث چندین سد)، امور شهری (تاسیس نخستین بیمارستان دولتی)، فرهنگ(تاسیس دارالفنون)، قضایی (تاسیس دادگاههای جدید عرفی) و حتی تربیت نسلهای بعدی مصلحان حکومتی را دربرمیگرفت. او که به طرح پرسمان عقبماندگی نپرداخت با ایجاد نوعی مداخله در سیستم حکومتی تلاش داشت تا از نفوذ روحانیت به حکومت جلوگیری کند که در مواردی چون تاسیس دادگاههای جدید حتی بر آن بود جایگاه مردمی آنان را نیز کاهش دهد که خود باعث شد تا طرحهای وی که بدون در نظر داشتن زیرساختهای لازم فرهنگی بود، موفق نباشد.
دوره فترتی که با قتل امیرکبیر ایجاد شده بود پس از ۲۰ سال توسط میرزاحسین خان سپهسالار(مشیرالدوله) پی گرفته شد. وی که اقامتی چند ساله در عثمانی داشت آگاهی خوبی از زمانه و نیز مفاهیم و پیشرفتهای حوزه سیاسی و اجتماعی داشت. چنانکه در گزارشهای وی از مفاهیمی چون ناسیونالیسم، مشروطیت، حکومت قانون، آزادی افکار و حقوق اجتماعی فرد سخن رفته است. اصلاحات وی که مفهوم رعیت را به ملت تغییر داد در قیاس با حوزههایی که امیرکبیر به اصلاح در آن پرداخت از تنوع کمتری برخوردار است اما نقطه قوت اقدامات وی معطوف به ایجاد اصلاحات در حوزههای سیاسی بود. او تلاش کرد تا با معرفی مفهوم آزادی مطبوعات و استقرار حکومت قانون به آنچه امروزه جامعه مدنی خوانده میشود، بپردازد و سعی داشت تا با وضع قانون مجلس و آگاهی مردم از حقوق واقعی خود، قدرت حکام و فرمانروایان را محدود سازد. اما با سقوط دولت وی طرح اصلاح از بالا هم بهطور کامل متوقف شد و نتوانست ایران را از معضل عقبماندگی نجات دهد.
ارسال نظر