هجوم عثمانی و زوال روم بیزانس
پایان قرون وسطی
در تابستان (۸۵۶ ه. ق/ ۱۴۵۲ م)، سلطان محمد دوم در پایتخت خود «ادرنه» مشغول آمادهسازی هر چه بیشتر لشکر و تدارکات آن برای تصرف قسطنطنیه بود. در این ارتباط یکی از مهندسان مجارستانی ساکن قسطنطنیه از آن شهر گریخته و پیش سلطان عثمانی رفت و پیشنهاد ساختن توپی بزرگ و قوی را داد که گلولههای آن قادر باشد، دیوار قطور و با عظمت مرکز دولت بیزانس را در هم بشکند. محمد دوم با استقبال فراوان از او، دستور داد کارخانهای در ادرنه برای این کار تاسیس شود. این عمل با سرعت انجام گرفت و پس از گذشت سه ماه، توپی ساخته شد که لوله آن حدود یک متر طول داشت و وزن هر گلوله آن به حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ کیلوگرم میرسید و حدود یک کیلومتر و نیم نیز برد و اثر داشت. تعداد زیادی از کارگران در طول ۲ ماه توانستند، این توپ را از ادرنه به محلی در نزدیکی دیوار شهر قسطنطنیه بیاورند و نصب کنند. سلطان در مدت کوتاهی خود را به قسطنطنیه رساند. نیروهای زمینی عثمانی تمام مناطقی را که بین ادرنه تا مرکز بیزانس بود را تصاحب کرده و نیروهای دریایی نیز جزایر دریای مرمره را تا شهر قسطنطنیه اشغال کردند و در تنگه بسفر و در جنوب شهر مستقر شدند.
در نیمه فروردین ۸۵۷ ه. ق / ششم آوریل ۱۴۵۳ م، سپاه سلطان محمد در مقابل دیوار غربی شهر، بین «دروازه ادرنه» تا «دروازه رومانوس مقدس» یا «دروازه توپ کاپی» خیمه زد و از این مکان و از همان زمان، محاصره تاریخی پایتختروم شرقی آغاز شد. دراین زمان نیروهایی که از ادرنه آمده بودند، بنادر دریایی بیزانس را نیز در امتداد مرمره تسخیر کردند. در واقع قوای عثمانی سراسر ۵/ ۲ کیلومتر از مهمترین دیوار غربی شهر را در برابر خود داشتند و توپهای بزرگ و کوچک خود را روبهروی مهمترین دروازه شهر یعنی دروازه رومانوس مقدس مستقر کردند. همچنین چهار برج چوبی روی پایههای متحرک نیز آماده برای عملیات بود.
مورخان مسلمان و غیرمسلمان تعداد افراد نیروهای عثمانی را از ۸۰ هزار تا ۴۰۰ هزار نفر نقل کردهاند، ولی شاید صحیحترین رقم، تعداد ۲۵۸ هزار نفر باشد. از این عده، صد هزار نفر در قسمت عقب سپاه، صد هزار پیاده در جناح راست و پهلوی دروازه طلایی و حدود پنجاه هزار از سربازان تعلیم یافته ینی چری نیز در جناح چپ تا کاخ بلانشری (بلاشیمار) قرار داشتند. خود سلطان محمد در قلب سپاه بود و ۱۵ هزار نفر از زبدهترین سربازان ینی چری وی را همراهی میکردند. «زغانوس پاشا» با گروهی از نیروها در ارتفاعات ناحیه غلاطه مستقر بودند، تا تحرکات قوای ایتالیاییهای جنوا را تحت مراقبت قرار دهند. ناوگان دریایی عثمانی با حدود ۴۰۰ کشتی جنگی و بارکش که ۲۰ کشتی بزرگ جنگی در میان آنها بودند، از راه داردانل به دریای مرمره آمده بود و در «خلیج اوغلی» استقرار یافت؛ در روبهروی محلی که اکنون «قصر طولمه باغچه» در آن قرار دارد و راه رفت و آمد دریایی را مسدود کرد (۱۸ آوریل ۱۴۵۲). به این ترتیب، شهر قسطنطنیه از خشکی و دریا کاملا محاصره شده بود.
اما وضعیت دفاعی شهر از نظر استحکامات، بسیار خوب بود. دیوارهای مستحکم و بلند آن و بهویژه در قسمت غربی ـ که قرار بود، حمله عثمانیها از آنجا صورت گیرد ـ همینطور استحکامات طبیعی جنوب شهر و وجود زنجیرهای آهنی در ابتدای زرینشاخ (شاخابه بسفر وضعیت خوبی داشت) مانع ورود کشتیهای بیگانه به خلیج میشد؛ همچنین میتوانست هر ارتشی را تا مدتها در پشت باروهای شهر متوقف کند. اما براساس مدارک باقی مانده از فرانزا وزیر امپراتور؛ معلوم میشود که تعداد مدافعان شهر در ابتدا از ۵ هزار نفر تجاوز نمیکرده است که تعداد زیادی از آنها نیز روحانی مسیحی بودهاند. اگر چه امپراتور و وزیر او سعی میکردند این واقعیت نگرانکننده را پنهان نگه دارند، اما قبل از تنگ شدن محاصره، گروهی از نیروهای خارجی که بیشترشان از مزدوران جنوا و ونیز بودند به فرماندهی شخصی به نام «یوحنا ژوستینیانی جنوایی» به کمک محاصره شدگان آمدند. و شاید این تنها نیروی کمکی بود که از خارج برای مقاومت بیشتر به سوی شهر گسیل شد. ۱۴کشتی جنگی نیز که بیشتر آنها از ونیز و جنوا آمده بودند، در آبهای سیاه در انتهای تنگه بسفر جبهه گرفته بودند ولی تدارکات ناچیزی با خود داشتند. به این ترتیب روشن است که قدرت مقاومت دولت بیزانس و مردم شهر در برابر نیروها و امکانات فراوان و گسترده عثمانیها، بسیار ناچیز بود.
دولت بیزانس در این زمان، بخش عمدهای از سرزمین خود را از دست داده بود و جز شهر قسطنطنیه چیزی نداشت و از این رو فقط به مردم و شهر خود اتکا کرده و از آنها دفاع میکرد. جمعیت ساکن در قسطنطنیه در این زمان به حدود یکصد و پنجاه هزار نفر رسیده بود که بیشتر آنها بازرگان، روحانیان و زنان بودند. بازرگانان و افراد مرفه و بسیاری از مردم عادی، با شروع درگیریها و مخاصمات، بهتدریج شهر را ترک کردند بهطوری که براساس برخی گزارشها، بخشهایی از شهر در روزهای آخر سقوط تخلیه شده بود و تنها جمعیتی حدود ۱۰ هزار نفر در شهر باقی مانده بودند.
روزهای نخستین محاصره، با برخوردها و درگیریهای جزئی که طی آن گاهی توپهای ترکان به شدت شلیک میکردند، سپری میشد. ولی در غروب روز ۱۹ آوریل، عثمانیها به شدت به دیوارهای شهر حمله بردند. در این حمله اگرچه شکافی در قلعه سنت رومانوس به وجود آمد ولی یونانیها تا قبل از صبح، دوباره شکاف دیوار را ترمیم کردند. روز بعد، پنج کشتی جنوایی دارای تدارکات جنگی و با مهارت تمام و با کمک توپهای قوی و گلولههای آتشین خود، از خط محاصره کشتیهای عثمانی گذشته و به تنگه وارد شدند و سپس با سرعت از زنجیر دهانه خلیج عبور کردند. این اتفاق موجب شادی یونانیها در شهر و خشم و ناراحتی ترکان و سلطان محمد شد و در پس همین شکست کوچک که در اثر آن مقداری تدارکات جنگی و تعدادی نیرو به شهر رسید، سلطان، فرمانده نیروی دریایی خود «اوغلی» را توبیخ کرد.
در روز 19 جمادیالاولی/ 28 می، عثمانیها آخرین اقدامات خود را برای تهیه تجهیزات جنگی انجام دادند. هزار نردبان برای یورش از روی دیوارها تهیه شد، کشتیها این نردبانها را تا نزدیک دیواره جنوبی و شرقی حمل کردند. و بقیه ناوچهها هم، در یک دایره بزرگ در سواحل خارجی شهر صف کشیدند. نیروها در مراکز حساس قرار گرفتند و توپها را تا لبه خندق بزرگ در پشت دیوارها جلو آوردند. بالاخره زمان موعود فرا رسید. ساعتی پس از نیمه شب شنبه 20 جمادی الاولی سال 857 / ه. ق / 29 می1453 م، ترکان عثمانی از خشکی و دریا به شهر قسطنطنیه حمله کردند. توپها با شدت تمام از خشکی و از داخل کشتیها به شهر شلیک شد. حمله اساسی متوجه باریکه دروازه رومانوس مقدس بود که در پشت آن امپراتور و همراهانش بیشترین دفاع و مقاومت را انجام میدادند. صدای توپها، کوبیدن طبلها، فریاد سپاهیان و ناله مجروحین با هم مخلوط شده بود. توپها و تیرهای بیزانسیها نیز از بالای دیوارهای شهر به سوی ترکها شلیک میشد. آتش یونانی هم به طرف کشتیها پرتاب میشد. خندق بزرگ، از اجساد مهاجمان پر شده بود ونردبانهای نیروبر در هم شکسته بود و بسیاری از کشتیها در آتش میسوختند، ولی ترکان همچنان میجنگیدند. با یک فرمان، نیروهای جدیدی وارد عمل شدند و از روی اجساد کشتههای خندق گذشتند.
ده هزار نفر از ینیچری درحالیکه سلطان محمد در پشت سر آنها بود، به دروازه یورش بردند. ژوستینیانی که یکی از وزنههای اصلی دفاع شهر بود، در ناحیه بازو و پا زخم شدیدی برداشت او با اجازه امپراتور برای درمان زخمها یا حفظ جان خود میدان را ترک کرد. بسیاری از افسران و سربازان لاتینی به تبعیت از او دست از جنگ کشیدند. مقاومت مدافعان شهر پس از این اتفاق، به سرعت تقلیل یافت. ترکان که متوجه این پیشامد شدند، فشار خود را بر دیوارها و دروازه ادرنه و رومانوس زیاد کردند. در این هنگام گروهی از ینیچریها که حدود ۳۰ نفر بودند و اولین نفر آنها حسن نام داشت، به بالای دیوار رسیدند، و اگر چه بیش از نیمی از ینیچریها در آنجا کشته شدند، ولی افراد باقیمانده، راه را برای آمدن دیگر نیروها باز کردند. در اثر گلولهباران ۲ ساعته توپخانه عثمانی، در چند نقطه دیوار شهر واز جمله حد فاصل «توپ کاپی» یا «عالی قاپی» نیز شکافهایی بهوجود آمد و ترکان از دروازه کوچک مخفی «کرکوپرتا» (اکسیلوپرتا) [Kerkoporta] به داخل رخنه کردند و از گذرگاه باریکی در مقابل دروازه رومانوس مقدس وارد شهر شدند. امپراتور و همراهانش به مقاومت پرداختند ولی امپراتور در گیر و دار نبرد، به وسیله یک سرباز ترک از پای در آمد. برخی گفتهاند که او قبل از کشته شدن، فریاد میزده است. که «آیا یک نفر مسیحی پیدا نمیشود که مرا گردن بزند؟» و به این ترتیب آخرین امپراتور بیزانس کشته شد.
پس از این جریان، همه چیز در قسطنطنیه در هم ریخت و ترکان توانستند از دروازه «کالجاریا» نزدیک کاخ بلاشرنی امپراتوری و از ناحیه بندر به داخل شهر سرازیر شوند. در این هنگام مدافعان شهر پا به فرار گذاشتند ولی در مسیر و مدخل دروازهها حدود ۲ هزار نفر از آنها کشته شدند. وقتی جنگجویان ترک از کمی تعداد مدافعان اطلاع یافتند، دست از درگیری برداشته و به تعقیب و اسارت افراد پرداختند. بسیاری از مردم شهر به طرف بندر گریختند و بقیه به کلیسای ایاصوفیا پناه بردند، بهطوری که در عرض یک ساعت، تمامی محیط داخل کلیسا پر از کشیشان و مردان و زنان شد. امپراتور کشته شد و ترکان مسلمان شهر را اشغال کرده و به پشت درهای کلیسا رسیدند. در این موقع، درهای کلیسا با ضربات ترکان شکسته شد و در مدت کوتاهی تمامی افراد آنجا اسیر شده و به اردوگاه عثمانیها منتقل شدند. مورخان تعداد این اسرا را که دریا سالار «نوتاراس» و بسیاری از افسران و اشراف نیز جزو آنان بودند، از ۱۰ هزار تا ۵۰ هزار نفر نوشتهاند. ولی «کاردینال ایزیدور» با لباس معمولی موفق به فرار شد و «یوحنا ژوستینیانی» نیز از راه دریا گریخت، اما مدتی بعد در اثر شدت جراحات درگذشت. بقیه کلیساهای شهر هم که مملو از اشیای نفیس و قیمتی بود، غارت شدند.
به این ترتیب، گلوگاه تجارت اروپا با سرزمینهای شرق دور و جنوب در آسیا و آفریقا در اختیار عثمانیها قرار گرفت؛ این واقعه همانگونه که صدمات اقتصادی فراوانی برای اروپا داشت، ثروت و درآمد سرشاری برای عثمانیها بهوجود آورد. این رویداد، زمینهساز بهوجود آمدن تحولات عقیدتی و فرهنگی متعددی در اروپا و بهویژه در ایتالیا، آلمان، فرانسه شد؛ و همانگونه این واقعه نشاندهنده قدرت مسلمانان در آن دوران بود؛ سرآغاز انتشار و نفوذ دین اسلام در برخی از نواحی اروپا شد.
ارسال نظر