چالش رضاشاه با طبقه متوسط سنتی
«ایجاد اقتصاد ملی متفاوت و تا حدودی مستقل از اقتصادهای محلی مانند آذربایجان، سرنوشت این ناحیه را عملا با سرنوشت نواحی دیگر گره میزند. این به آن مفهوم است که اگر حادثه ناگواری روی دهد جنبه عمومی خواهد داشت نه محلی و این خطری است که با هیچگونه انتظار و احتمال رفاه و ثروتمندی عمومی بیشتر، قابل توجیه نیست. همچنین آذربایجانیها معتقدند که اگر به حال خود رها شوند بهتر میتوانند موفقیت و خوشبختی خود را فراهم کنند. اهالی شمال احساس میکنند که جنوبیها گول عقاید فریبنده را میخورند و این کار، هم آنها و هم شمالیها را به فقر و بدبختی دچار خواهد کرد. البته شاه مسوول وابستگی شمال و جنوب است و بنابراین از وی متنفرند؛ حتی شاید او بدین لحاظ مورد تنفر شدید قرار میگیرد که در همه آشفتگیهایی که به وجود آورده، در فکر دستیابی به مال و ثروت بیشتر برای خود نیز بوده است.»
مساله عجیب اینکه، رضاشاه با لغو مالیاتهای ۲۱۶ صنف، مخالفت طبقه تجاری متوسط را تشدید کرد. زیرا لغو اینگونه مالیاتها، قدرت و اختیارات تعیین میزان مالیات اعضای هر صنف را از بزرگان و روسای اصناف گرفت و در نتیجه سازمانها و تشکیلات بازار را تضعیف کرد. همانطور که یکی از سخنگویان بازار بعدها اعتراف میکند، لغو مالیاتهای صنفی مانند بوسه مرگ بود که برای از بین بردن نظارت استادکاران و بنگاهداران بر زیردستان، شاگردان، صنعتگران و کارگران آنها طراحی شده بود. افزون بر این اصلاحات غیردینی، بهویژه ایجاد تغییرات اساسی در نظام قضایی، رایج کردن «کلاه بینالمللی» و کشف اجباری حجاب، نارضایتیهای عمیقی در بین علما و رهبران عقیدتی طبقه متوسط سنتی بهوجود آورد.
مخالفت طبقه متوسط با رژیم، در سالهای ۶-۱۳۰۵ و ۱۵-۱۳۱۴ آشکار شد. اعتراضات ۶-۱۳۰۵، واکنشی بود به اجرای قوانین غیردینی داور و اعزام جوانان شهری به خدمت سربازی. درحالیکه علمای تهران در قم متحصن شدند، اصناف تهران، قم، قزوین، اصفهان، شیراز و کرمان نیز به اعتصابات عمومی دست زدند. حکومت با این وعده که جوانان شهری را به خدمت سربازی نفرستد و تنی چند از روحانیان را به عضویت یک کمیته قضایی منصوب کند، به این اعتراضات پایان داد. اما این کمیته در عرض دو سال از بین رفت و وعده اعزام نکردن جوانان شهری به خدمت نظام نیز طی شش سال عملی نشد. ناآرامیهای ۱۵-۱۳۱۴ به علت کشف حجاب (زنان) و ترویج «کلاه بینالمللی» آغاز شده بود. در تیرماه ۱۳۱۴، سالگرد بمباران حرم مطهر امام رضا (ع) توسط روسها، واعظ اصلی حرم از فرصت استفاده میکند و «بدعتهای کفرآمیز»، مالیاتهای گزاف کالاهای مصرفی و گسترش فساد در بین مقامات بالا را به باد انتقاد میگیرد. روز بعد، جمعیت پرشماری از بازار و روستاهای اطراف در مسجد گوهرشاد اجتماع کردند و فریاد زدند «یا امام حسین ما را از دست این شاه بیدین خلاص کن.»
هنگامی که مقامات محلی دریافتند که پلیس و نیروهای ارتشی خراسان از هتک حرمت حرم خودداری میکنند، به مدت دو روز تمام از هرگونه اقدامی عاجز ماندند. کنسول انگلیس گزارش میدهد که مقامات محلی درحالیکه کلاههای اروپایی خود را زیر پیراهنهایشان پنهان کرده و آماده بودند تا فقط هنگام رویارو شدن با همکاران خود آن را بر سر نهند، با عجله به تلگرافخانه رفت و آمد میکردند. در روز سوم که نیروی کمکی ارتش از آذربایجان رسید و به سرعت به سرکوب و قلع و قمع جمعیت پرداخت، اوضاع کاملا دگرگون شد. در این زد و خورد نزدیک به دویست تن بهشدت زخمی و بیش از یکصدتن دیگر، از جمله شمار فراوانی زن و کودک جان خود را از دست دادند. در ماههای بعد، متولی حرم اعدام شد، مدرس که از سال ۱۳۰۶ به اجبار خانهنشین شده بود در وضعیت مشکوکی درگذشت و سه سربازی که از تیراندازی به سوی مردم بیسلاح خودداری کرده بودند به جوخه آتش سپرده شدند. کنسول انگلیس میگوید گرچه عملکرد سریع نیروی نظامی از مخالفت بیشتر و پیشروی مخالفان جلوگیری کرد، این خونریزی شکاف میان شاه و مردم را گسترش داد.
«شاید این کشتار بهزودی فراموش نشود. بیگمان با سرکوب شدید، از آشکار شدن این نارضایتیها جلوگیری خواهد شد، ولی شاید در زمان مناسب دیگری مانند درگذشت شاه، دوباره پدیدار شود. بهرغم این خشم و اندوههایی که مردم را متاثر میکند، شک دارم که در بین نظامیان و دولتیان کسی به این موضوع فکر کند که آیا سیاست شاه اساسا نادرست نیست.» رضاشاه درحالیکه طبقه متوسط سنتی را بهشدت از خود متنفر کرد، در میان طبقه متوسط جدید نیز احساسات و گرایشهای بیثبات و متغیری بهوجود آورد.
ارسال نظر