نه تمدن ظاهری، نـه تمدن معنوی
ایـن سخنان چنان صریح اسـت کـه در نگـاه اول، هیچکس در مقام خود باختگی، خـودفروختگی، تهـیشدن فرهنگـی و تاریخی و در نهایـت فرنگـی شـدن گوینده شک نمیکند. در این جایگاه، فرد بیوطـن و بیفرهنــگ، هــیچگــاه خــالی از شــبههجاسوســی و وطنفروشی نیست. تقیزاده در سال ۱۹۲۸، در مقدمه تعلیمات عمومی یا اصول اساسی تمدن به اخـذ تمـدن مادی و معنوی غرب، بدون کم و زیاد تاکید میکند؛ درحالیکه این عمل نباید مانع باشد که مـا قسـمی از سنن ملی خودمـان را کـه خللـی بـه زنـدگی مـا وارد نمیسازد؛ محفوظ بداریم؛ بـهشـرطی کـه واقعـا جـزء میراث ملی مـا باشـد. البتـه ایـن توهم غربگرایی، سالها بعـد، بنـا بـه مشـاهده نتایج توهمات غربزدگـیاش، در سـطح جامعـه و فشـارهای جانبی تعدیل شد. پس برآن شد تا طـی نامـهای بـه ابوالحسن ابتهاج، منظور خود را از فرنگیمآبی توضـیح دهد. در این نامه آمده است که «من مردم را ۲۷ سال قبل به اخذ تمدن فرنگی از ظاهر و بـاطن و جسمانی و روحانی تشویق کرده ام، هـیچ وقـت قصـدم اینگونه تقلید مجنونانه و سفیهانه تجملی نبـوده، بدبختانه ما نه تمدن ظاهری فرنگستان را گـرفتیم و نـه تمدن معنوی آن را...»
ارسال نظر