روش و ذهنیت دکتر نوایی
کسانی که با آثار و نوشتههای بهروز آشنایی دارند، خوب میدانند که وی درباره میترائیسم و آیین مهر، متون زرتشتی و زبانهای کهن کار کرده و زبانشناس بود و برخلاف محمد قزوینی به نوشتهها و گفتههای غربیها درباره تمدن شرقیها با دیده تردید و حتی بدبینی نگاه میکرد. اجمالا میتوان گفت دکتر نوایی در تحقیقات ادبی و تاریخی خود بیشتر تحتتاثیر این دو شخصیت بود. عباس اقبال را به دلیل احاطهای که بر مسائل تاریخی داشت و نوع روش تحقیقی که بهویژه در کتاب ارزشمند «خاندان نوبختی» ارائه کرده بود، ستایش میکرد. ذبیح بهروز را از آنرو که تحت تاثیر نوشتههای غربیها نبود و استقلال رای داشت، میستود. از میان استادان دیگر فروزانفر را بهدلیل حافظه خوبش و احاطهای که بر مثنوی داشت و غور و فحصی که در این زمینه کرده بود و نیز جلال همایی را بهدلیل تسلطش بر ماده تاریخ و جامعیتی که در علوم قدیمه داشت و همچنین وارستگیاش به نیکی یاد میکرد.
...از نظر دکتر نوایی تاریخ متصل بود و نه منفصل. به این معنی که از نظر وی شناخت هر دوره تاریخی مستلزم مطالعه مقدمه و زمینههایی است که در دوره پیش از آن فراهم شده است. براین اساس معتقد بود کسی که وارد رشته تاریخ میشود باید ابتدا کلیات تاریخ ایران را بداند. این سخن که صرفا در یک دوره تاریخی تخصص داشته باشیم از نظر او سخن سنجیده و درستی نیست. کمااینکه وقتی فردی در رشته چشمپزشکی تحصیل میکند، تنها آناتومی چشم را نمیشناسد بلکه باید تمام بدن را بشناسد. دانشجوی پزشکی، ابتدا شش سال کلیات پزشکی عمومی را مطالعه میکند و بعد در دوره تخصصی، بر یک قسمت بدن متمرکز میشود. براین اساس فردی که در دوره تاریخ معاصر ایران تحصیل میکند، اگر از دورههای ماقبل آن شناختی نداشته باشد، تاریخ ایران را درست نمیشناسد.
بنابراین از نظر وی دانشجویان رشته تاریخ هم باید دورههای مختلف تاریخ را بشناسند و پس از آن بر یک دوره تمرکز بیشتر قائل شوند. وی خود بر تمام دورههای قبل و بعد از اسلام اشراف داشت با این وصف نوشتههایش بیشتر در مورد تاریخ دوره تیموریان و بعد صفویه تا پایان دوره قاجار است. از میان این ادوار نیز هیچ دورهای را به اندازه قاجاریه با اهمیت نمیدانست و معتقد بود هویت فعلی جامعه ایران بیشتر در گرو رخدادهایی بوده که در دوره قاجاریه صورت گرفته است. این دوره بهدلیل پیچیدگیها و درهمتنیدگی روابط با قدرتهای اروپایی برایش از جذابیت خاصی برخوردار بود. از نگاه وی قاجاریه به آن بدی که دیگران میدیدند، نبود و معتقد بود متاسفانه مورخان، قاجاریه را براساس معیارهای آن زمان مورد قضاوت قرار ندادهاند.
به باور وی حق نداریم با معیارهای یک قرن یا دو قرن بعد، درباره رخدادهای یک دوره تاریخی به قضاوت بنشینیم. بنابراین نمیتوانیم با معیارهای امروزی درباره قاجاریه قضاوت کنیم. باید برگردیم به همان دوره و حال و وضع ایرانیان در آن دوره را با توجه به امکانات و توانمندیهای آنها به خوبی بشناسیم، تا دریابیم چنانچه غیر از قاجاریه سلسله دیگری با آن امکانات محدودبر ایران سلطنت میکرد آیا میتوانست غیر از آن کارهایی که آنها انجام دادند، کار دیگری انجام دهد؟! قاجاریه برای دکتر نوایی از حیث دیگری هم اهمیت داشت. در دوره قاجاریه ما برای نخستینبار به جوامع غیر از خودمان نگاهی انداختیم. در این دوره برای نخستینبار، پادشاه ایران به خارج از مرزهای جغرافیایی و تمدنی خود مسافرت کرد و تفاوتهای فاحش میان جوامع غربی و ایران بیشتر شناخته شد. تا پیش از آن تصویر واقعی از جایگاه خود در جهان نداشتیم. بنابراین از این لحاظ که دوره قاجاریه مبدع تحولات عمیقی در کلیه شئون فکری، فرهنگی، نظامی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شد، حائز اهمیت بسیار زیادی است. در همین ارتباط دکترنوایی بخش زیادی از وقت خود را صرف تدوین، تصحیح، تنقیح و تبویب کارهای محمدحسنخان اعتمادالسلطنه کرد.
ارسال نظر