علل و زمینههای انقلاب ناکام ۱۹۰۵ در روسیه
فقر و بدبختی مردم منجر به قیام استفان رازین در ١٦٦٧م و صد سال بعد شدیدترین قیام روستایی در تاریخ روسیه تزاری قبل از سده بیستم توسط بوگاچف شد که هر دو قیام بهدلیل مناسب نبودن شرایط و زمینههای اقتدار تزار بهشدت سرکوب شد. هر چند خاطره آن تا سالها بعد در اذهان مردم باقی ماند. پس از شکست روسیه در جنگ کریمه، از زمان الکساندر دوم که مایل به انتشار تمدن غرب و تغییر وضع اجتماعی روسیه بود، اصلاحاتی انجام شد که موجب ورود سرمایهداران خارجی و ایجاد صنایع جدید شد که با الغای اصول سرواژ بهدست الکساندر دوم در ١٨٦١ نیروی کار فراوان و ارزان سرمایهداری روسیه بهدست آمد و به تدریج با افزایش سرمایهگذاری خارجی و داخلی بر تعداد کارخانهها افزوده شد و از طرفی دهقانان از فشار مالکان، روستاها را رها کرده و به شهرها آمده بودند تا در صنعت رو به رشد فعالیت کنند. با افزایش کارگران، دستمزد آنان روزبهروز کمتر و ساعات کار بیشتر میشد.
در ١٨٨٥ اولین اعتصاب در صنایع ماروزوف رخ داد. این تجربه خوبی برای کارگران بود که پی ببرند با مبارزه متشکل میتوانند امتیازاتی بهدست آورند. در ١٨٩٥ برای نخستینبار آمیختگی سوسیالیسم و جنبش کارگری به رهبری لنین عملی شد و بنا به گفته لنین نخستین نطفه جدی حزب انقلابی بود که به جنبش کارگری اتکا داشت. الکساندر سوم، پس از ترور پدرش سیاست سرکوب شدیدی را اعمال کرد که منجر به فرار عده زیادی از روشنفکران روسیه به اروپا شد. در زمان تزار نیکلای دوم آخرین تزار روس که با انبوهی از مشکلات، فقر و اعتصابات پیدرپی روبهرو بود، برای رهایی از مشکلات، گزینه پیروزی در یک جنگ آسان را انتخاب کرد تا هم برای خود کسب افتخار کند و هم از فشار طبقه روشنفکر نجات یابد و بتواند به راحتی بهعنوان یک تزار فاتح تمام انقلابیها را سرکوب کند.
جنگ روس و ژاپن به طمع منچوری و به بهانه حراست از خطآهن با تبدیل پُرت آرتور به بندری نظامی و گسیل کشتیهای جنگی به دریای ژاپن آغاز شد. تزار که میخواست انقلاب را خفه کند با جنگ آن را شعلهور کرد، چراکه با شکست خفتبار روسیه از یک کشور کوچک آسیایی که تازه قدم به مرحله امپریالیستی گذاشته بودند موقعیت برای تزار بهشدت وخیم شد. با اجازه پلیس تزار، کشیشی به نام گاپون، به میان کارگران سنپترزبورگ رفته تا ضمن دعا برای جان تزار و کسب وجهه برای او درخواستهای خود را به گوش پدر تاجدار برسانند. گروه کثیری از مرد و زن و بچه با کمال احترام و شعار «خداوند تزار را در پناه خود نگهدارد» در برابر کاخ زمستانی گرد آمدند، اما تزار و دربار که بهشدت از این جماعت کثیر ترسیده بودند به سربازان دستور شلیک دادند و سربازان نیز طبق دستور به طرف مردم شلیک کردند.
این واقعه مهم در ۹ ژانویه ١٩٠٥ رخ داد و کلیه علایق معنوی که برای ثبات حکومت لازم است را از هم گسیخت. این واقعه به یکشنبه خونین معروف است و همان روزی است که تمام رشتهها و پیوندهای میان مردم و حکومت را پاره کرد و بنا به گفته لنین در این روز ایمان مردم به تزار تیرباران شد. کارگران از این به بعد با شعار « نیست باد استبداد » به خیابانها ریختند. اعتصابات سیاسی مانند موجی گسترده همهجا را فرا گرفت. سوسیال دموکراتها که در این زمان بیشتر از منشویکها بودند تا بلشویکها از اختفا بیرون آمدند و رهبری نهضت را به عهده گرفتند. «سوویتها» یا شوراهای کارگری در مسکو و سنپترزبورگ برپا شد. تزار به اجبار تسلیم شد و بیانیه اکتبر خود را منتشر کرد و در آن وعده آزادی سیاسی و آزادیهای مدنی و تشکیل مجلس دوما که عموم طبقات بهطور مساوی بتوانند نماینده بفرستند را داد.
البته، نقش بورژوازی نیز در این انقلاب قابل بررسی است، چراکه منافع و سرمایه بورژوازی در انقلاب بهخطر میافتد و هراس از انقلاب گسترده باعث شد که تزار را بترسانند و تقاضای مختصر اصلاحاتی برای ملت کنند تا از شور و شوق اولیه کاسته و مردم را تا حدی آرام کنند و با ایجاد شکاف در قوای انقلاب، زمامداری را با تزار شریک شوند، اما پس از فروکش کردن آتش هیجانات و اعتصابات و تشکیل مجلس دوما، رژیم مستبد تزاری دوباره کنترل اوضاع را بهدست آورد و دستگیریها و تبعیدها آغاز شد. بهدنبال شورش رزمناو پوتمکین، بهعنوان اولین تظاهرات انقلابی ارتش تزار در۱۹۰۵ و بروز انقلاب، لنین به پترزبورگ برگشت، اما با واکنش شدید پلیس؛ بلشویکها بازداشت شدند و با شکست انقلاب، لنین؛ با نام مستعار به فنلاند و سپس سوئد پناهنده شد. با این حال هیچیک از دلایل نارضایتی از میان نرفت و با آغاز جنگجهانی اول و حضور فعال روسیه در جنگ بر گستره نارضایتیها افزوده شد تا در نهایت به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ انجامید.
ارسال نظر