روایت عکاس پیشکسوت از زلزله بوئینزهرا
غلامحسین ملکعراقی، عکاس پیشکسوت مطبوعات که از آن زمینلرزه عکس گرفته است، میگوید: «نیمه شب ۱۰ شهریور بود که خبر زمینلرزه پخش شد. ابتدا خیلی مشخص نبود مرکز حادثه کجاست، ولی چون تهران هم لرزیده بود، معلوم میشد که نباید خیلی دور از پایتخت باشد. ساعتهای اول بامداد ۱۱ شهریور بود که زنگ تلفن خانه به صدا در آمد و از دفتر مجله امید ایران با من تماس گرفتند. خواستند که آماده شوم و منتظر ماشین باشم و همان شب با خبرنگار هفتهنامه به سمت قزوین حرکت کنم. ساعت دو بامداد بود که همراه خبرنگار امید ایران به راه افتادیم. راههای دسترسی به منطقه بسیار شلوغ بود و تعدادی از آنها را هم برای کمکرسانی بسته بودند. با نشان دادن کارت خبرنگاری راهمان را گشودند و ما به سمت قزوین رفتیم. در مسیر متوجه شدیم که مرکز زمین لرزه بوئینزهرا است و برای همین به آن سمت حرکت کردیم.
در تاریکی، جادهها و راههای خاکی را پشت سر گذاشتیم و صبح زود به روستای دانسفهان از توابع بوئینزهرا رسیدیم. وسعت خرابیها باور نکردنی بود و صدای همهمه، شیون و فریاد از همهجا به گوش میرسید. آفتاب که بالا آمد و نور برای عکاسی مناسب شد، کارم را شروع کردم. بیاختیار گریهام گرفته بود و پشتسر هم عکس میگرفتم. حالم را نمیفهمیدم و انگار در یک سیاره دیگر داشتم راه میرفتم. در چنین وضعیتی بود که خبرنگار مجله یک باره روی آوار خانهای رفت و خاکها را کنار زد و به من گفت ملکعراقی عکس بگیر. عکس که گرفتم تازه متوجه صحنه شدم؛ مادری در کنار سه کودک خود و درحال شیر دادن به نوزادش زیر آوار زنده به گور شده بود. این را که دیدم، دیگر گریه امان نداد و یک گوشه نشستم و حالم بسیار بد شد. آن صبح بعد از دیدن این صحنه، چند ساعتی نتوانستم عکاسی کنم. دست خودم نبود و حالا هم دست خودم نیست و بعد از چندین سال هنوز هر بار به این عکس نگاه میکنم، حالم دگرگون میشود.
ارسال نظر