گفتهها
حسین پاشاخان سرتیپ مراغهای حکایت میکرد که در رکاب مرحوم عباس میرزا نایبالسلطنه در محاصره و یورش قلعه امیرآباد زخم گلوله برداشته بودم در چادر خود در بستر افتاده، نایبالسلطنه به روش سرداران بزرگ، خود با اطبای فرنگی و ایرانی مخصوص در اردو گردش و حتی به سربازان مجروح وارسی میکرد به چادر من آمد، احوالپرسی و دلجویی کرد و زخم مرا که در شانه بود، طبیب و جراح مخصوص ولیعهد دید و به من اطمینان داد که زخمت علاجپذیر است، به بالینم نشست و فرمود چه میخواهی؟ به ادب گفتم: سلامت ولیعهد. گفت موقع تعارف و تملق نیست. هزار تومان نقد به من انعام فرمود و یکی از قرای معتبر مراغه را که وقتی اظهار میل و تقاضای قبول کرده بودم به من بخشید گفتم مرحمت و عنایت فوق انتظارم بود اگر بهجای این دو احسان یک پاره نقره بدهید که در سینهام بدرخشد بر من گواراتر است. نایبالسلطنه برخاست و فرمود اگر زخم تو از پشت نبود مضایقه نمیکردم. خدمت امروزی همین قدر جایزه داشت که دادم.
ارسال نظر