محلی نگاری اصفهان دوره قاجار
عبدالحسینخان نوه پسری محمدتقی سپهر، مولف کتاب معروف ناسخالتواریخ، است. او در جوانی، در سن ۱۸ سالگی در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، در وزارت خارجه مشغول به کار شد. مدتی بعد به دربار راه یافت و بهعنوان منشی مخصوص امینالسلطان به خدمت پرداخت. بعد از قتل ناصرالدین شاه در دربار مظفرالدین شاه هم به سمت ژنرال آجودان و معلم شاه منصوب شد و پس از مدتی بعد از مرگ پدر ابتدا لقب ملکالمورخین و سپس لسانالسلطنه یافت که بهعنوان مورخ دربار مظفرالدین شاه، کتاب مرآتالوقایع مظفری را نگاشت. ملکالمورخین از اواخر دوره مظفرالدین شاه به انتشار روزنامه و نوشتن مقالات انتقادی پرداخت و در کشمکش میان مشروطهخواهان و محمدعلی شاه، از مشروطهخواهان طرفداری کرد. وی پس از فتح تهران، مورد توجه سردار اسعد قرار گرفت و به تقاضای او، تاریخ بختیاری را با کمک دیگران نوشت. در سال ۱۳۳۲ق، چند ماهی بعد از استعفای صمصامالسلطنه از مقام نخستوزیری، همراه با او عازم اصفهان شد.
صمصامالسلطنه برای بار دوم بهعنوان حاکم اصفهان تعیین شده بود و از قرار معلوم ملکالمورخین با وعده حکومت برخوار و ماربین، از مناطق حوالی اصفهان، به این شهر آمد. اما به گفته خودش به علت اینکه حکومت او بر این مناطق و رسیدگی به شکایات مردم باعث ضرر به درآمد و غارتگریهای صمصامالسلطنه میشد با او دچار اختلاف شد. بنابراین از حکومت استعفا داد و پس از کمتر از چهار ماه اقامت در اصفهان از ترس آدمهای صمصامالسلطنه با لباس مبدل به تهران مراجعت کرد. او در تهران خاطرات سفر خویش از اصفهان را همراه با شرح دهات و نواحی تابع اصفهان، سالشمار تاریخ این شهر از صدر اسلام تا زمان ناصرالدین شاه و آثار و بناهای تاریخی آن را با استفاده از منابع دیگر به رشته تحریر درآورد.
بنابراین کتاب هم سفرنامه مولف و هم نوعی محلینگاری از اصفهان است. اما باتوجه به استفاده نویسنده در محلینگاری شهر از منابعی مانند معجمالبلدان یاقوت حموی، مرآتالبلدان اعتمادالسلطنه، سفرنامه شاردن و غیره که همگی در دسترس هستند، ارزش این کتاب به شرح وقایع، دیدهها و اطلاعات نویسنده از مدت کوتاه اقامت او در اصفهان است. نویسنده اطلاعات مهمی از اوضاع اجتماعی اصفهان اعم از وضع زندگی مردم، کمبود و گرانی نان، وضع حکومت، جریان انتخابات برای مجلس سوم، دخالت قدرتهای بیگانه به ویژه روسها در امور شهر و ظلم و ستم برخی از سران وقت ایلات و عشایر از جمله صمصامالسلطنه ارائه میدهد. کتاب همچنین حاوی اطلاعات مفیدی از توصیف بناهای تاریخی شهر و صنایع و حرف موجود در اصفهان در زمان اقامت نویسنده در شهر، که چند ماهی قبل از شروع جنگ جهانی اول بود، است.
توصیف وضعیت مردم در سر راه نویسنده به اصفهان مانند مردم قم، کاشان و دهات آنها، بیان مسافت بین دهات، شهرها و منازل بین راه، بیان قیمت نان و مقایسه قیمتها در مناطق مختلف، توصیف چگونگی اداره و امنیت راهها و ظلم و ستم نایب حسین و پسرانش به مردم کاشان، از دیگر مطالب ارزشمند کتاب است. با این حال نویسنده شاید به علت اختلافی که با صمصامالسلطنه یافت که منجر به استعفای او شد، نابسامانیهای موجود در اصفهان را عمدتا به ایلات بهویژه صمصام نسبت داده و از نقش دیگر عوامل منتفذ شهر مانند اتباع و عوامل ظلالسلطان و غیره غفلت کرده، هر چند از ظلالسلطان در تخریب بناهای تاریخی شهر بسیار انتقاد کرده است. همچنین اطلاعات او درباره مشخصات سرکنسول روسیه در اصفهان نادرست است و بهجای او نام یکی از ماموران کنسولگری روسیه را نقل کرده است.
در زیر نمونهای از توصیفات او ذکر میشود:
در اول بیستوهفتم وارد اصفهان شدیم. آقای صمصامالسلطنه هم شب گذشته بیخبر وارد شهر شده بود.... چند روز اهالی شهر دیدن صمصامالسلطنه آمدند. چشم روشنی نیز دادند. روز ورود توپها خالی کردند. از ورود صمصامالسلطنه رعیت خوشحال نیست مگر بعضی رجال اصفهان. وضع اصفهان خیلی بد است زیرا که اغلبی از مردم محض تعدی خوانین خود را به روسها و انگلیس و آلمان بستهاند... ثروت اهالی با اینکه در این سنوات اخیر خیلی صدمه کشیدهاند از سایر ولایات ایران بیشتر است. فقرا هم در کوچه زیاد دارند. آدم بیکار بالنسبه از طهران کمتر دارد و زنهای اهالی عموما پنبه میریسند و جوراب میبافند و بیکار در میان آنها کمتر دیده میشود. مردم آن میهمانیهای خوب میکنند. میوهجاتش فراوان است، خصوصا خربزه و هندوانه فراوان و ارزان است... امسال چون گندم کم است نان قدری سخت و گران شده، نان تبریزی دو قران و دو عباسی. برنج اصفهان خوب و گران است. مرکبات از فارس میآورند. آب زایندهرود در اغلبی از کوچهها و خیابانهای شهر جاری است، گرچه در تابستان کم میشود. آبهای خوراک اغلب از چاه است. سه چهار ذرع زمین را که میکنند آب درمیآید. (ملکالمورخین، ۱۳۹۲: ۱۸-۱۹).
ارسال نظر