نخستین توجهات تاریخی به امر کودکی
به گفته میرزا آقاخان کرمانی، میل شدید کودکان به دویدن و بازی کردن بهدلیل احتیاج جسمی آنان «به استحکام عضلات و قوام اعصاب» بود. همچنانکه طالبوف از زبان پدر احمد به او توصیه میکرد که «طفل باید روزی چند ساعت حکما بازی کند... اطفال باید در هوای صاف و تمیز در باغچه و حیاط مشغول بازی و جست و خیز باشند که در قوه (فیزیک) بدنی آنها استقراری پیدا شود و از اینرو اسباب قوای باطنی ایشان تکمیل استعداد نماید.» به نظر او بازی کودکان «موجب تحریک و تقویت قوه نامیه» آنان شده و مقدمه سلامت جسم و روحشان محسوب میشد. از طرف دیگر برخی مشروطه خواهان، وقت گذرانی کودکان در کوچه و خیابان، سنگبازی، نیسواری، کبوترپرانی و قماربازی آنان را آفتی برای تربیت صحیح آنها و سببساز تباهی آیندهشان بهشمار میآوردند. این افراد از این موضوع در جهت اهداف خود استفاده کرده، از دولت میخواستند تا در تمام شهرهای ایران «مدارس و مکاتب رشدیه و صنایع» تاسیس کند تا ضمن تربیت کودکان، اسباب معیشت و گذران زندگی آیندهشان نیز فراهم شود.
به این ترتیب آشنایی با تجدد نوظهور غربی نهتنها جامعه ایرانی را به ضرورت بازاندیشی درباره شیوه حکومت گری، وظایف حکمرانان و روابط آنان با مردم تحت سلطهشان آگاه کرد بلکه سببساز تغییر نگاه به بازیها و سرگرمیهای کودکانه نیز شد. انتقاد نسبت به شیوه گذران اوقات فراغت که از عصر ناصری آغاز شده بود، در کنار ضرورت و نقش بازیها در زندگی آتی کودکان، سازنده ذهنیتی جدید درباره بازی و گذران اوقات فراغت بود که در آن به بازی نه به مثابه نوعی سرگرمی برای دور کردن کودکان و جلوگیری از آزار و اذیت آنان بلکه بهعنوان وسیله و ابزاری جهت تربیت، عاملی برای آموختن نظم و زندگی اجتماعی و مقدمهای برای حفظ سلامت جسم و روح آنان یاد میشد.
ارسال نظر