مروری بر رفتارهای مصدق در پیشبرد یک جریان
پاشنه آشیل جبهه ملی
این حجم و تعداد گروههای حاضر در نگاه اول دو مطلب را بلافاصله خاطرنشان میکند: یکم امکان تنوع شدید منافع، دوم دشواری سازماندهی و رهبری به دلیل این تنوع. برابر تعریف ارائهشده از سازمان که بر هویت مشترک و ساختار وحدتبخش تکیه میکند؛ بررسی اهداف و منافع، سبب آشکار شدن هویتها و بررسی مجادلات درونسازمانی جبهه، سبب آشکار شدن چگونگی ساختارهای وحدتبخش میشود. بررسی اهداف و منافع را برابر نظر تیلی میتوان از اظهارات و ارتباطات میان منافع و موقعیتهای اجتماعی کشف کرد و مسائلی چون پایبندی بهکار حزبی، نحوه انتخابات و انتصابات و عملکرد مجلس چون نهادی سیاسی، تشریحکننده سازمان نهضت و ساختارهای وحدتبخش جامعه است.
در نگاه اول آنچه بهعنوان یکی از دلایل شکست نهضت مطرح میشود، فقدان سازمان و تشکیلات منسجم است. در واقع «انتقاد جدی که به دکتر مصدق وارد است این است که چرا با توجه به مقبولیت سیاسی که در بین تودههای مردم پیدا کرده بود سازماندهی جبهه ملی را گستردهتر نکرد و جبهه ملی را به یک جبهه فراگیر تبدیل نکرد. دکتر مصدق باید برای مبارزه سیاسی خود سازماندهی سیاسی و تشکیلاتی بهوجود میآورد.» دیگرانی چون کشاورز و سنجابی هم عدم اعتقاد دکتر مصدق بهکار حزبی را اشتباه و عامل سقوط او میدانند و بیان میکنند که «دکتر مصدق البته کار بسیار مهمی کرد ولی اشتباه عمل کرد. یکی از اشتباهات دکتر مصدق این بود که او حزب تشکیل نداد.» در واقع باید پذیرفت جبهه ملی یک حزب نبود بلکه ترکیبی بود از رهبران چند حزب و دستجات مذهبی که تربیتشده دوران حرکت نهضت نبودند. سوابق سیاسی برخی از آنان به حدی نامطلوب بود که در اغلب موارد «مواضع ضد و نقیض» ایجاد میشد. بنابراین دستگاه رهبری نهضت ملی، سازماندهی متناسب با آرمانها و اهداف خود نداشت و هرگز بهصورت یک سازمان سیاسی عمل نکرد.
این رفتار و عملکرد مصدق ریشه در فرهنگ سیاسی ایرانی داشت. هرچند مصدق به تعامل با مردم بیش از مجلس گرایش داشت، ولی مجلسیان نیز رفتار مناسبی نداشتند و در سازمان مجلس ایران فرهنگ تعامل موجود نبود. نمونه آن حادثه ۱۴ آذر و پیامدهای آن است که به جایی رسید که جمال امامی با همراهی سردار فاخر موفق شد به جای تماشاگران، گروه چاقوکشان خود را وارد مجلس کند که ثمره آن چیزی جز فحاشی به نخستوزیر و درگیری نبود. پس از آن مصدق حتی برای بحث در مورد برسی انتخابات مجلس هفدهم و افتتاحیه مجلس، دعوت حضور در مجلس را رد میکرد.
بهنظر میرسد حتی در جریان حادثه ۳۰ تیر نیز عدم انسجام سازمانی و فقدان روحیه همکاری و تعامل در جبهه ملی وجود داشت. مثلا مظفر بقایی از کسی نام میبرد که در راس جبهه بود (مهندس رضوی) ولی با قوامالسلطنه در ارتباط بوده و برای وی نامه تبریک فرستاد. به گفته وی عدهای هم با حزب توده ائتلاف کردند؛ عدهای هم برای نخستوزیری دست و پا میزدند. فقدان اعتماد و پنهانکاری حتی در حزب خود بقایی هم به کرات دیده میشد. مثلا در مورد تجزیه حزب زحمتکشان گفته میشود که با فاش شدن ملاقات پنهانی دکتر سپهبدی، یکی از دوستان دکتر بقایی با قوامالسلطنه، در دوره زمامداری پنجروزهاش، پس از استعفای مصدق در ۲۶ تیرماه ۱۳۳۱ اختلافنظر شدیدی بروز کرد و منجر به تجزیه شدن حزب زحمتکشان و تشکیل حزب زحمتکشان ملت ایران- نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی و یارانش در مهرماه سال ۱۳۳۱شد.
تفرقه موجود در احزاب و جبهه متاثر از فرهنگ سیاسی جامعه بود. اینکه آنها (کاشانی، بقایی، حائری و مکی) با مصدق در افتادند اتفاقی نبود؛ چون همه معتقد بودند که هیچکدام از آنها دنبالهرو مصدق نیستند؛ بلکه از رهبران مهم نهضت بعد از خود وی به شمار میروند. در واقع از همان ابتدا اختلافات وجود داشت. مکی نماینده اول تهران بر این باور بود که «تنها» قهرمان خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران بوده؛ ولی نقش او شناخته نشده است. در نتیجه بنای مخالفت با مصدق و لایحه اختیارات را گذاشت. این مسائل حتی در برخی زمانها علنا به زبان میآمد. زیرکزاده نقل میکند که روزی پس از مشاجره، مکی از دفتر مصدق بیرون آمد و فریاد میزد: «مصدق را من مصدق کردم.» این موضوع تنها مربوط به افراد نبود و تقریبا تمام گروههای حاضر در جبهه را شامل میشد. بهطور مثال همواره نوعی درگیری بین حزب زحمتکشان و حزب ایران برای تصدی پستهای مختلف وجود داشت.
مصدق نیز در بروز حوادث بیتقصیر نبود. از انتخاب متین دفتری برای سفر به نیویورک با دلایل واهی (خویشاوندی) که بگذریم سایر انتصابهای مصدق نیز دردسرساز بود. بهطور مثال موضوع انتخاب مرتضی قلیخانبیات به ریاست شرکت نفت و دکتر رضا فلاح به ریاست پالایشگاه آبادان، حتی انتخاب بختیار مشکلساز شد. هرچند بیات در واقع از حسن شهرت و تخصص برخوردار بود. میتوان از نوعی خودخواهی در طرفین سخن گفت. در این شرایط نه سازوکاری سازمانی و مورد توافق وجود داشت و نه اعتماد متقابل. بعد از ۳۰ تیر این مساله گستردهتر شد. کاشانی به انتخاب برخی چون وثوق، اخوی و امینی اراکی اعتراض و تهدید کرد از تهران و احیانا از ایران بیرون میرود. مصدق در پاسخ ضمن توضیحات، جواب داد برای اصلاحات باید دستش باز باشد وگرنه بهجای آنکه آیتالله تهران را ترک کند او حاضر است از نخستوزیری کنار برود.
تکروی مصدق ریشه در عدم اعتماد او به اطرافیان داشت. از ابتدای امر شروع نهضت تا لحظات پایانی سایه بیاعتمادی بر سر دولت مصدق سنگینی میکرد و تا پایان نیز ادامه داشت. مصدق بهرغم خودخواهی ذاتیاش دیکتاتور نبود؛ مصدق اختیارات کامل را میخواست چون با آن احساس رضایت و اطمینان میکرد؛ تا مورد هتاکی قرار نگیرد. به این دلیل او ناچار از همکاری با اقوام یا آشنایانی بود که از پیش نسبت به آنان شناخت داشت. مصدق در خاطراتش آورده که برخی از اعضای جبهه ملی از اول بهدنبال آوردن کسانی چون اللهیار صالح و زاهدی بودند همچنین در مورد انتخاب او به صدارت و حمایت کاشانی سخن و سند متناقض بسیار است. از سویی برابر برخی اسناد کاشانی در اثر اصرار هواداران و نزدیکان تصمیم گرفته است که نسبت به زمامداری قوامالسلطنه موافقت کرده و برای او فعالیت کند. هر چند گفته میشود قبلا با دکتر سجادی موافق بوده است. از سوی دیگر در آبان سال ۳۰ کاشانی میگفت که من و تمام ملت ایران به او (مصدق) کمال علاقهمندی و پشتیبانی را ابراز میکنیم. اگر هر دو این گفتهها صحیح باشند نشان از این است که طرفین با اکراه یکدیگر را پذیرفتهاند. حاصل این بیاعتمادیها، گسترش نوعی فرهنگ استبداد، محفلگرایی و اعتماد به نزدیکان و خویشان بود. موضوعی که در مورد هر دو، مصدق و کاشانی، صادق است.
منابع:
۱. فوران، جان(۱۳۷۸). مقاومت شکننده، ترجمه: احمد تدین، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.
۲. تیلی، چارلز، (۱۳۸۵). از بسیج تا انقلاب، ترجمه علی مرشدیزاد، تهران: پژوهشکده امام خمینی.
۳. رئیسدانا، فریبرز (۱۳۹۵). مصدق طعمه «شیری» شد که خودش سوار آن شده بود، روزنامه آرمان ۲۵ مرداد ۱۳۹۵.
۴. یزدی، ابراهیم،(۱۳۹۴) شصت سال صبوری و شکوری، ۲ج، تهران، نشر کویر.
۵. بقایی، مظفر،(۱۳۶۳) در پیشگاه تاریخ، تهران: پارم چاپ.
۶. کاتوزیان، محمدعلی (۱۳۷۸) مصدق و نبرد قدرت، تهران: خدمات فرهنگی رسا.
۷. متیندفتری، هدایت (۲۰۰۷) دکتر حسین فاطمی، نوشتههای زندان و مخفیگاه، لندن: دفتر آزادی.
۸. مصدق، محمد، (۱۳۶۵) خاطرات و تالمات دکتر مصدق، تهران: نشر علمی.
۹. مصدق،محمد، (۱۳۳۴) چگونه جبهه ملی شکل گرفت، خواندنیها، شماره ۵۹،۱۷ بهمن.
۱۰. تحقیقات تاریخ اجتماعی، پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی.
ارسال نظر