مشرقزمین و فراگیری صنعت
نکته دوم اینکه مردمان مشرقزمین اصولا به اکتشافات نو و اختراعات جدید کاملا بیاعتنایند و شوق و رغبتی به این امور ندارند. خیال میکنند به آنچه لازمه یک زندگی راحت و پرآسایش است دسترس دارند و نباید عمر و نیروی خود را در طلب زوائد به هدر بدهند. همچنین بر این اعتقادند اگر جز آنچه دارند به چیزی نیازمندند باید از کشورهای بیگانه بخرند. از وابستگی خود به بیگانگان غمی به دل راه نمیدهند و هرگز این اندیشه در ضمیرشان نمیگذرد که دست و فکر خود را بهکار اندازند و آنچه لازم دارند خود بسازند و در طلب آن دست به سوی بیگانگان دراز نکنند... نکته سوم اینکه آب و هوای نقاط گرمسیر همچنان که جسم را دچار رخوت و سستی و بیحالی میکند فکر را نیز از فعالیت زیاد بازمیدارد و مانع شعلهور شدن و جهش شوق ابتکار و اختراع میشود. لاجرم مردمان این مناطق توانایی شب زندهداریها و فعالیتهایی که مستلزم تحمل رنج و زحمت زیاد است ندارند و از آموختن معلومات و اطلاعاتی که برای فراگرفتن هرگونه هنر و حرفه و فن بهکار است محروم میمانند و چون ذهن و فکرشان جز پذیرفتن و تکرار کردن آنچه متقدمان در آثار خود آوردهاند آمادگی ندارد ناچار حدود معلوماتشان از آنچه بوده در نمیگذرد...
ارسال نظر