اظهارات طهماسبی
پیش از انجام ترور، خانوادهام را از محل سکونتشان نقل مکان دادم زیرا اطمینان داشتم که پس از رویداد، آنان را زجر و شکنجه میدادند. شب قبل از آن به خانه نرفتم و روز حادثه به مسجد رفتم که قرار بود رزمآرا برای شرکت در مراسم ترحیم آیتالله فیض به آنجا بیاید. هنگام ورود رزمآرا به مسجد، ماموران مردم را از مسیر او دور ساختند. یک مامور پلیس مرا برای دور شدن هل داد و دست بر سینهام گذاشت. دستش به سلاح کمری من که در جیب بغل بود خورد ولی متوجه آن نشد. من همچنان در صف اول بودم که رزمآرا به سهقدمیام رسید و رد شد که به سویش دویدم و سه گلوله به او زدم. گلوله چهارم در لوله تپانچه گیر کرد ماموران بر سرم ریختند و مرا که قصد مقاومت نداشتم زیر مشت و لگد قرار دادند که از حال رفتم و تا دو روز چیزی نفهمیدم. پس از به هوش آمدن، نگرانی من از این بود که رزمآرا زنده مانده باشد و دیکتاتور شود که روز بعد با اخباری که به گوشم رسید این نگرانیام رفع شد. من خودم را آماده مردن کرده بودم و باکی از اعدام شدن نداشتم و حتی جملاتی را که میخواستم زیر چوبه دار بگویم در ذهن آماده کرده بودم. در زندان بودم که ملت پیروز شد و نمایندگان آن (مجلس) مرا از مجازات معاف و آزاد کردند.
ارسال نظر