علل نافرجامی مکرر تعیین تکلیف یارانهها
چه کسی چراغها را خاموش کرد؟
دیروز در حالی طرح هدفمندسازی یارانهها از لایحه بودجه حذف شد که کمتر کسی چنین تصوری از اقدام مجلس داشت.
محمدصادق الحسینی
دیروز در حالی طرح هدفمندسازی یارانهها از لایحه بودجه حذف شد که کمتر کسی چنین تصوری از اقدام مجلس داشت. از آنجا که پیش تر روزنامه دنیای اقتصاد بارها و بارها در سرمقالهها و مطالب گوناگون، به مسایل مختلف مطرح در خصوص این طرح اشاره کرده است، در این مختصر قصد تکرار آن مباحث نیست و صرفا به بررسی رفتار برخی چهرههای اقتصادی مجلس از منظر اقتصاد سیاسی و از زاویه مصالح عمومی کشور خواهیم پرداخت. این چهرهها هم در دوره هفتم و هم در دوره کنونی حضور داشتند و اقدامات آنها چه در طرح تثبیت قیمتها و چه در کنار گذاشتن لایحه موسوم به هدفمندسازی یارانهها نقش بسیار موثری داشته است.
در اولین سال از تشکیل مجلس هفتم، در روزهایی مصادف با همین ایام، طرحی با سر و صدای فراوان از سوی برخی از همین چهرهها، مطرح شد و به صحن علنی مجلس آمد. این طرح در اولین سال فعالیت مجلس هفتم که همزمان با آخرین سال فعالیت دولت خاتمی بود (اسفند ۱۳۸۳)، به تصویب رسید. خشنودی مجلسیان از این طرح تا بدان جا بود که مرکز پژوهشهای مجلس، کتابی را در خصوص این طرح و اثرات مفید و موثر آن بر چرخه تولید و تقویت اقتصاد داخلی منتشر کرد و رییس مجلس وقت، این طرح را هدیه مجلس به مردم در سال جدید (سال ۸۴) دانست. چراکه بر اساس این طرح، دولت از افزایش قیمت مواد سوختی و کالاهای عمومی منع شده بود!شاید خوانندگانی باشند که بپرسند چرا به عوض لایحه هدفمند کردن یارانهها، به سراغ طرحی رفتهایم که در مجلس قبلی و در ۴ سال قبل در همین روزها تصویب شد؟! برای پاسخ به این پرسش باید به برنامه چهارم اشاره کرد. در برنامه چهارم در خصوص مبحث یارانهها و خصوصا یارانههای انرژی که سهم عمدهای در کل یارانهها را به خود اختصاص دادهاند، پیشبینی شده بود که در عرض ۵ سال دوره برنامه، قیمتها به قیمتهای فوب خلیج فارس برسد.
این به معنای افزایش حداقل سالانه ۳۰درصدی قیمتهای انرژی بود (اگر قیمتهای جهانی انرژی را برابر قیمتهای همان سال فرض کنیم)، اما مجلس و جمع کوچکی از نمایندگان با ارائه طرح تثبیت قیمتها، این افزایش سالانه را ملغی کرده و حتی در مابقی کالاهای عمومی هم سیاست تثبیت قیمتها را دنبال کردند. در همان دوران، اقتصاددانان بسیاری نسبت به این طرح خطرناک هشدار دادند، اما مقاومتهای موثر این عده از نمایندگان باعث شد تا این طرح در مجلس رای بیاورد و تصویب شود، گویا باید ۳ سال میگذشت تا در سال گذشته بالاخره هم مجلس و هم دولت علنا به آثار زیان بار این طرح ضد اقتصادی اشاره کنند.
عدماصلاح قیمت حاملهای انرژی که از دوران ریاستجمهوری نخست جناب آقای هاشمی مطرح بوده و البته هماره با مخالفتهای عامهپسند این عده از چهرههای اقتصادی که بانیان طرح تثبیت قیمتها نیز بودند روبهرو میشد، سبب گشت تا آنچه توسط ریاستجمهوری فعلی بهدرستی بحران جدی و خطرناک در اقتصاد ایران خوانده شد، بهوجود آید و حجم یارانهها (با احتساب یارانههای پنهان) به بیش از ۸۰میلیارد دلار در سال برسد، که این به آن معنا است که با نفت کمتر از حدود ۷۰دلار نمیتوان به این وضعیت ادامه داد. بنابراین با توجه به پیشبینی جهانی قیمت نفت میان ۳۰ الی ۴۰دلار در سال آینده، قطعا این وضعیت نمیتواند ادامه یابد و باید راهکار مشخص، قطعی و جامعالاطرافی برای حل این معضل بزرگ ارائه شود. در غیر این صورت دولت نمیتواند در سال آینده با کسری بودجه حولوحوش ۳۰میلیارد دلاری ادامه حیات دهد که این امر با توجه به خالی بودن صندوق ذخیره، تنها به معنای قرض گرفتن دولت از بانک مرکزی و جهش بلادرنگ تورم در سال آینده است.
فارغ از اینکه راهکار بهینه برای گذار از شرایط بحرانی سال آینده چیست (که روزنامه دنیای اقتصاد در روزهای آینده به این مهم خواهد پرداخت)، در این مقاله همان طور که بیان شد، صرفا بررسی موضعگیریهای برخی نمایندگان مجلس با مدنظر قرار دادن اقتصاد سیاسی و در نظر داشتن مصالح کشور مورد نظر است و اینکه چگونه با تصمیمگیریهای نادرست عدهای، به اینجا رسیدیم.
این عده از اقتصاددانان با توجه به در دست داشتن چند نهاد پژوهشی در مجلس و دولت، بدون اینکه در این ۴ سال، طرح مشخصی برای حل مشکلی که خود به وجود آوردند یا از مسببان بهوجود آمدن آن بودند، تهیه کنند، دیروز در مخالفت با اجرای طرح تحول اقتصادی در سال آینده صحبت کرده و این طرح را مفید ندانستند و آن را به شوک درمانی تعبیر کردند. فارغ از صحیح یا ناصحیح بودن این سخنان، باید از این دوستان بعضا اقتصاددان پرسید که شما که در طی این بیست سال از دولت جناب آقای هاشمی به این سو مخالف سیاستهای اصلاح اقتصادی بودید، چگونه، با کدام برنامه و کدام اسلوب میخواهید این مشکلات روز افزون و این اصلاحات انباشته شده طی بیست سال را به انجام برسانید؟ آیا زمان و منابع اقتصادی را به هدر ندادهاید؟ آیا موجب نشدهاید که قطار اقتصاد از ریل رشد و توسعه خارج شود و به دام مرداب توزیع فقر و یارانه بیفتد؟
بهنظر میرسد آنچه که در این میان قربانی اهداف سیاسی، کم دانشی اقتصادی و استفاده از اهرمهای پوپولیستی شده، همانا مصالح مردم و کشور و خصوصا آینده بلندمدت اقتصاد است. بههرحال اقتصاد ایران ۴ سال را از دست داد! ۴ سالی که میتوانست مهمترین زمان اصلاح اعوجاجات در ساختار اقصاد ایران باشد، ۴ سالی که با قیمت بالای نفت، عملا امکان گسترش نظام تامین اجتماعی یا جلوگیری از شوکهای محتمل افزایش مییافت، ۴ سالی که امروز از دست رفته و به هیچ وجه سیاستگذار نمیتواند نسبت به از دست رفتن آن احساس حسرت ننماید و از دست رفتن این زمان را باید به رفتار شناسی گروه ذکر شده که از قدرت سیاستهای پوپولیستی در جوامع دموکراتیک در حال توسعه و همچنین اغوا گری درآمدهای نفتی و عدمتوجه به اصلاحات ساختاری در زمان افزایش قیمت نفت نشات میگیرد، نسبت داد.
ولی آنچه قطعی است این است که زمانی نداریم، پولی نداریم و به وضعیت فعلی هم نمیتوانیم ادامه دهیم. تنها راه، اصلاحات گسترده است که یک نمونه بارز آن در سال آینده میتواند اصلاح نرخ ارز و تضعیف ارزش ریال و همچنین افزایش قیمت حاملهای انرژی حداقل به دو برابر مقدار فعلی باشد. چرا که هنگامه بحران، هنگامه به کنار رفتن پوپولیسم و به کناره رفتن ادعاهای عجیب و غریب در خصوص یارانهها و امثالهم است که هر از چند گاهی از اردوگاه افراد ذکر شده به گوش میرسد. امید است که این بحران به اقتصاد کشور در جهت حرکت به سمت سیاستهای صحیح اقتصادی و کم اثر کردن سیاستهای پوپولیستی و نادرست اقتصادی کمک کند.
ارسال نظر