شکست الگوی توسعه در دوران پهلوی دوم
توسعه و رشد اقتصادی رژیم پهلوی عمدتا در نتیجه درآمد فزاینده نفتی میسر شد. شاه نیز مانند پدرش، بهجای اصلاحات نظام سیاسی، بر سه رکن نیروهای مسلح، دربار و بوروکراسی عریض و طویل تاکید داشت. به بیان دیگر، رشد فزاینده اقتصادی، متاثر از درآمد نفتی بود، ولی عدم تحرک سیاسی و فرهنگی در عمل، برنامههای سوم و چهارم توسعه رژیم را با چالشی جدی روبهرو کرد. برنامههای توسعه و عمران کشور در دوره پهلوی دوم، هریک نسبت به برنامه قبل، از نظر تکنیک پیچیدهتر و از نظر دامنه فعالیت وسیعتر بودند. اما با احتساب کلیه عوامل و شرایط و مهمتر از همه نتایج واقعی، موفق تلقی نمیشوند. از نتایج عملکرد دولت در طول برنامههای چندگانه برای کشور، در سطح خارجی، افزایش میزان وابستگی و در سطح داخلی، افت وخیز و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی بود. همین توسعه نامتوازن که تقلیدی کورکورانه از برنامههای توسعه خارجی بود، دودمان پهلوی را به باد داد. البته باید توجه داشت که غالب برنامههای اقتصادی دولت نیز در دست عده معدودی از جریان دربار بود. به بیان دیگر، بدنه اجتماعی دخالتی در برنامههای اقتصادی رژیم نداشت.
الگوی توسعه موردنظر رژیم پهلوی دوم (تئوری اقتصادی «رشد قطرهای») بهطور اجتنابناپذیری شکاف بین گروههای اجتماعی و دارا و فقیر را وسیعتر کرد. استراتژی رژیم، سرازیر کردن ثروت نفتی به سوی نخبگان وابسته به دربار بود که بعدها کارخانهها، شرکتها و واحدهای کشت و صنعت متعددی را تاسیس کردند. ثروت به لحاظ نظری بهصورت قطرهای به پایین جریان مییافت، اما در عمل، در ایران مانند بسیاری از دیگر کشورها، همچنان به بالا چسبیده بود و مسیرش به سوی ردههای پایینتر نردبان اجتماعی، روزبهروز بستهتر میشد. ثروت مانند یخ در آب گرم، در فرآیند دست به دست شدن، ذوب میشود، بنابراین نتیجه آن چندان تعجبآور نبود. بنا به گزارش سازمان بینالمللی کار در دهه ۱۳۵۰ (۱۹۷۰) ایران به یکی از بدترین کشورهای جهان تبدیل شده بود. قبلا «انقلاب سفید» با محوریت «اصلاحات ارضی» شکست سختی را متوجه برنامههای رژیم کرده بود. اگرچه اصلاحات ارضی تعداد روستاییان صاحب زمین را بسیار افزایش داد، اما زمین کافی در اختیار اکثر آنان قرار نداد که بتوانند کشاورزانی حداقل خوداتکا باشند. رشد فربهگونه اقتصاد ایران در دهه ۱۳۵۰، با در نظر گرفتن اتکای کشور به درآمدهای نفتی و عدم اتکا به صادرات اجناس ساخته شده صنعتی، رشدی فریبنده بیش نبود. ایران دستخوش فساد مخرب اداری و کاهش تولید کشاورزی بود. درآمد نفت، نابرابری و فساد را به نقطه جوش رسانده بود. انقلاب سفید و در پی آن رونق درآمد نفت، بهجای پاسخگویی به انتظارات عمومی، موجب افزایش نارضایتیهای گسترده شد.
- از مقالهای به قلم محمود برهان