هوشیاری؛ شرط اولیه ایجاد یک کسب‌وکار

مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد

دنیلا یاکوبووسکی، یکی از موسسین بابل‌بار (BaubleBar)، یک شرکت جواهرآلات، همواره به دنبال یک ایده خوب بود. او Pinterest و توییتر و گاهی فروشگاه‌ها را بررسی می‌کرد و به جست‌وجوی آنها می‌پرداخت و سرانجام آن ایده را در ورزش‌ها و ماشین‌ها یافت. یاکوبووسکی ایده‌های خوب را در همه جا می‌دید. او می‌گوید «بسیار مهم است که چشم‌های خود را باز کنید و هوشیار باشید». امروزه فرصت‌های بسیار متفاوتی وجود دارد تا اینترنت را برای پیدا‌کردن انگیزه جست‌وجو کنید. این محرک همیشگی برای جست‌وجوی ایده‌های خوب، یک کمپانی با هشت کارمند را به شرکتی تبدیل کرد که در کمتر از ۵ سال، ماهانه یک میلیون بازدیدکننده از وب‌سایتش دارد و هر هفته ۵۰ تا ۷۰ قطعه جواهر در کاتالوگ آنلاینش منتشر می‌کند. یاکوبووسکی می‌گوید: «چیزهای بسیار زیادی الهام‌بخش من است. من فردی هستم که تا جایی که بتوانم جست‌وجو می‌کنم». با یاکوبووسکی گفت‌وگو کردیم تا دریابیم که هر روز او شبیه به چیست و چه چیزی به او انگیزه می‌دهد:

1. روزتان را چگونه شروع می‌کنید؟

صبح که از خوب بیدار می‌شوم ایمیل‌هایم را چک می‌کنم؛ این کار به من کمک می‌کند روزم را راحت‌تر شروع کنم. من از آن دسته آدم‌ها هستم که نمی‌توانم سریع از تختم بلند شوم، بلکه نیازمند راهی برای آسان‌تر کردن این امر هستم. معمولا تا ساعت ۷ صبح این کار ادامه دارد. من علاقه زیادی به جست‌وجو در ایمیل‌های بازاریابی دارم تا ببینم که افراد دیگر در مورد چه چیزهایی صحبت می‌کنند و سپس از جایم بلند می‌شوم.

2. معمولا چگونه روزتان را به پایان می‌رسانید؟

معمولا پایان روز را به تماشای تلویزیون یا یک فیلم می‌گذرانم. به نظر من یافتن لحظاتی که اصلا به‌کار فکر نکنید بسیار مهم است. سعی می‌کنم در این اوقات تلفن همراهم در دسترسم نباشد. چنین اوقاتی برای پاک کردن ذهن‌تان ضروری است.

3. کتابی که ذهن شما را در مورد کار تغییر داده است چه نام دارد؟

بخواهم صادقانه صحبت کنم، مطمئن نیستم که کتابی وجود داشته باشد که لزوما چگونگی کار کردن من را تغییر داده باشد. کتاب‌های زیادی بوده که از خواندن آنها لذت برده‌ام اما به این صورت نبوده که تنها یک کتاب وجود داشته باشد که اساس نگرش من را عوض کند.

4. نام کتابی که به دیگران سفارش می‌کنید چیست؟

کتاب «مطالعه چین» را پیشنهاد می‌کنم؛ یک مطالعه واقعا استثنایی در مورد اثرات تغذیه روی نگاه ما به زندگی و چگونگی نگرش ما به همه چیز. این کتاب نگرش من را به تغذیه و انتظاراتم را تغییر داده است و به من نشان داد که هر چیزی که می‌خورید اثر فوق‌العاده‌ای بر همه چیز، از سطح انرژی تا چشم‌انداز شما دارد.

5. استراتژی مورد استفاده شما برای حفظ تمرکز چیست؟

من در مورد ایجاد لیست بایدها به شدت وسواس دارم و دائما آنچه را که باید در راس لیست قرار دهم اولویت‌بندی می‌کنم. همچنین فکر می‌کنم که بسیار مهم است حجم کار خود را به قطعات کوچک‌تر تقسیم کنید. من کارهایم را به قسمت‌هایی تقسیم می‌کنم که می‌دانم ظرف یک تا دو ساعت انجام شدنی هستند.

6. از بدترین رئیسی که داشتید چه چیزی آموختید؟

یکی از چیزهایی که آموختم این است که با افرادی که با آنها کار می‌کنید واقعا صادقانه ارتباط برقرار کنید. سعی کنید درک کنید که درخواست‌ها و بازخورد آنها از کجا ناشی می‌شود و بازخوردها را پذیرا باشید. زمانی که تازه کاری را شروع می‌کنید و یک شرکت کوچک دارید، کار کردن بسیار آسان‌تر است. هنگامی که رشد می‌کنید و افراد بسیار بیشتری دارید، قیاس کردن سخت‌تر می‌شود اما این امر از اهمیت آن نمی‌کاهد.

7. در مورد نگرش کاری‌تان چه کسی بیشترین تاثیر را بر شما گذاشت؟

مادرم. او در هر کار کوچکی که انجام می‌داد اشتیاق زایدالوصفی داشت. او مدیر یک مدرسه ابتدایی است. اشتیاق او را در مورد آموزش به‌خاطر می‌آورم. او در مورد ارائه بهترین آموزش ممکن به دانش‌آموزانش بسیار دقیق بود. این اشتیاق، انرژی و لذت چیزی است که به‌شدت مرا جذب کرده و روی کارهایی که می‌خواهم انجام دهم تاثیر گذاشته است. آنچه مهم است، توانا بودن در انجام کاری است که هر روز انگیزه را در شما ایجاد می‌کند و برای پیگیری کار به شما انرژی می‌بخشد.

8. چه چیزی به شما انگیزه می‌دهد؟

چیزهای بسیاری به من انگیزه می‌دهد. من از آن دسته افرادی هستم که تا جای ممکن به همه چیز با دقت نگاه می‌کنم. من عاشق دید زدن فروشگاه‌ها، صرف وقت در پینترست، توییتر، وبلاگ‌های دیجیتال و مجلات ورزشی هستم. به نظر من این کار در مورد مصرف محتوا تا جای ممکن است. من به غذا، دکور منزل، ورزش، ماشین و... با دقت نگاه می‌کنم و با خود فکر می‌کنم «چگونه می‌توانم اینها را در صنعت مد به‌کار ببرم؟» بسیار مهم است که چشم خود را به فضای اطرافتان باز کنید.

9. اولین ایده کسب‌وکار شما چه بود و با آن چه کردید؟

نمی‌دانم این به تنهایی یک کسب‌وکار است یا نه، ولی یکی از مشاغلی که زمان دانشجویی در دانشکده داشتم در یک رستوران در محوطه دانشگاه به نام Pod بود. من تذکر دادم که هر زمان که میزبان رویدادهای سالانه هستیم، رزرویشن بسیار بی‌نظم است و در نهایت همه چیز به هرج و مرج کشیده می‌شود. بنابراین، ایده‌ای برای برنامه‌ریزی و رزرو رویدادها داشتم. پیش از فارغ‌التحصیلی، توانسته بودم سیستمی را پیاده کنم که بتوانیم بر اساس آن رستوران را اداره کنیم. این اولین سالی بود که همه چیز طبق برنامه زمانی پیش رفت و همه افراد در رستوران می‌دانستند چه اتفاقی رخ داده بود. این لحظه برای من بسیار جذاب بود. ایده من بازبینی فرآیند و عملیات‌ها حول چیزی بود که از نظر زمانی باید حل می‌شد و و کاملا تغییر می‌کرد. به من استقلال کافی برای انجام این کار داده شده بود. این کار قدرت کافی برای تشخیص مشکل و ایده‌ای برای توانایی حل آن را به من داد.

10. اکنون در حال یادگیری چه چیزی هستید؟

یکی از چیزهای بزرگی که هم‌اکنون در حال آموختن آن هستیم ادامه روند بزرگ شدن است. به‌عنوان کسب‌وکار چگونه مقیاس خود را بزرگ می‌کنید و آیا این را از یک روش همکارانه انجام می‌دهید؟ در چند سال گذشته به شدت رشد داشته‌ایم و یکی از بزرگ‌ترین درس‌هایی که به‌عنوان یک شرکت آموخته‌ایم این بوده است که چگونه مقیاس خود را بزرگ کنیم و فرآیندها را در جای درست به‌کار بگیریم، به‌طوری‌که به شرکت اجازه دهد تا به آرامی اما بدون لطمه به روح خلاقانه به پیش رود.