برداشت کاشت درست
فولکس واگن آلمان در حالی توانست عنوان بزرگترین خودروساز جهان در نیمه اول سال ۲۰۱۶ میلادی را به دست آورد که کمتر کارشناسی در این شرایط میتوانست آن را پیشبینی کند. آن هم در شرایطی که نام فولکس واگن در شش ماه اخیر بیش از هر چیز با رسوایی حاصل از تقلب در میزان آلایندگی موتورهای دیزل این شرکت به میان آمده است. اما واقعیت آن است جایگاهی که فولکس واگن اکنون در آن قرار گرفته حاصل یک سلسله برنامهریزیهای بلندمدت است که اکنون به ثمر نشسته و این رسوایی نتوانسته اثر آنها را خنثی کند. مهمترین عاملی که فولکس واگن را به بزرگترین خودروساز جهان در حال حاضر تبدیل کرده است سرمایهگذاری درست این شرکت در طول دو دهه اخیر است.
فولکس واگن آلمان در حالی توانست عنوان بزرگترین خودروساز جهان در نیمه اول سال ۲۰۱۶ میلادی را به دست آورد که کمتر کارشناسی در این شرایط میتوانست آن را پیشبینی کند. آن هم در شرایطی که نام فولکس واگن در شش ماه اخیر بیش از هر چیز با رسوایی حاصل از تقلب در میزان آلایندگی موتورهای دیزل این شرکت به میان آمده است. اما واقعیت آن است جایگاهی که فولکس واگن اکنون در آن قرار گرفته حاصل یک سلسله برنامهریزیهای بلندمدت است که اکنون به ثمر نشسته و این رسوایی نتوانسته اثر آنها را خنثی کند. مهمترین عاملی که فولکس واگن را به بزرگترین خودروساز جهان در حال حاضر تبدیل کرده است سرمایهگذاری درست این شرکت در طول دو دهه اخیر است. باید دقت کرد که گروه خودروسازی فولکس واگن این عنوان را به دست آورده است نه خودروهایی که تنها با نشان این شرکت عرضه میشوند. در طول دو دهه اخیر و بهطور ویژه از ابتدای قرن بیست و یکم به این سو، فولکس واگن مجموعهای از سرمایهگذاریها را در خودروسازیهای دیگر آلمان و حتی دیگر کشورها آغاز کرد.
شرکتهایی مانند آئودی، سئات، لامبورگینی، بنتلی، پورشه، اشکودا، مان، دوکاتی و بوگاتی خودروسازانی هستند که در حال حاضر مالکیت آنها به گروه خودروسازی فولکس واگن تعلق دارد. خرید شرکتهای دیگر اکنون امری رایج در صنعت خودرو جهان است. اما تفاوت عملکرد فولکس واگن با اکثر خودروسازان دیگری که دست به خرید شرکتهای کوچکتر زدهاند این است که زیرمجموعههای فولکس واگن به غیر از بوگاتی، همگی سودآور هستند. این درست برخلاف وضعیتی است که مثلا جنرال موتورز درگیر آن شده است. جنرال موتورز هم مالکیت اصلی خودروسازانی مانند اوپل، واکسهال و هولدن را در اختیار دارد اما این شرکتها نه تنها کمکی به فروش بیشتر جنرال موتورز نمیکنند، بلکه منابع آن را نیز میبلعند و عمده محصولات آنها همان محصولات جنرال موتورز است که با نشان تجاری زیرمجموعهها با قیمت کمتر عرضه میشود. برخی دیگر از خودروسازان بزرگ جهان نیز اساسا وارد این مدل سرمایهگذاری نشدهاند. مانند تویوتا که اکنون جایگاه خود را به فولکس واگن واگذار کرده است.
تویوتا در طول سالهای فعالیت خود به فروش محصولات خود و زیرمجموعههایی مانند لکسوس و سایون که خود ایجاد کرده مشغول بوده است. از این رو شاید همچنان تویوتا بزرگ ترین خودروساز جهان باشد، اما به هر حال آمارها مجموع خودروهای تحت مالکیت حقوقی یک شرکت را ملاک قرار میدهند و با این توصیف فولکس واگن به یمن سرمایهگذاری درست اکنون بزرگترین خودروساز جهان است. دومین عاملی که در تبدیل فولکس واگن به آنچه اکنون شده نقش داشت به شیوه سرمایهگذاری در خود فولکس واگن باز میگردد. فولکس واگن یکی از اولین خودروسازان بزرگ جهان بود که برنامه ویژهای برای کشورهای در حال توسعه تدارک دید. در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی در شرایطی که شرکتهایی مانند فورد، جنرال موتورز و حتی تویوتا، تنها به فروش بیشتر خودرو در کشورهای در حال توسعه فکر میکردند، فولکس واگن به تولید بیشتر خودرو در این کشورها میاندیشید. زمانی که چین در جریان کنگره چهاردهم حزب کمونیست در اواخر دهه ۹۰ میلادی سیاست درهای باز برای صنعت خودرو را تصویب و اجرا کرد، فولکس واگن اولین شرکتی بود که دست چینیها را گرفت و بهطور جدی وارد بحث تولید خودرو در این کشور شد و در حال حاضر ۹/ ۱۸ درصد از بازار چین بهعنوان بزرگترین بازار خودرو جهان را در دست دارد که سهم کمی به حساب نمیآید. در این میان مقصد دیگر فولکس واگن در کشورهای در حال توسعه برزیل بود. فولکس واگن در شرایطی وارد بازار برزیل شد که پیش از آن خودروسازان آمریکایی با احداث کارخانه آنجا را به حیاط خلوت خود تبدیل کرده بود.
اما فولکس با ورود به این کشور مدل جدیدی از خودرو را در این کشور ارائه کرد. خودروهایی که در مقایسه با محصولات آمریکایی ارزانتر و کممصرفتر بودند. به این ترتیب فولکس در فاصله یک دهه پس از ورودش به بزرگترین بازیگر در صنعت خودرو برزیل تبدیل شد. روشی که فولکس واگن در برزیل اتخاذ کرد در نهایت به یکی از جدیدترین مدلهای خودروسازی منجر شد. یعنی تولید خودروی اختصاصی برای یک کشور. این خودرو که با در نظر گرفتن قدرت خرید مردم آن منطقه طراحی و تولید میشد، کیفیت برند اصلی را با حذف ویژگیهای لوکس با قیمتی کمتر در دسترس مصرفکننده قرار میداد. با این روش بود که فولکس واگن توانست دامنه نفوذ خود را از برزیل به کل آمریکای جنوبی توسعه دهد. سرمایهگذاری در کشورهای در حال توسعه یک منفعت جانبی نیز برای فولکس واگن پس از لو رفتن تقلب در اعلام میزان آلایندگی خودروهای دیزل این شرکت داشت. آن هم اینکه در این کشورها عملا فشاری روی این شرکت برای فراخوان و تعمیر خودروها وجود نداشت. همچنین مردم نیز میزان آلایندگی خروجی از اگزوز را ملاکی برای خرید خودرو قرار نمیدهند. به همین دلیل فروش فولکس واگن در کشورهای در حال توسعه تقریبا آسیب ندید. فولکس واگن سیاست سرمایهگذاری کارآمد در دیگر خودروسازیها و ورود به بازارهای در حال توسعه با محوریت تولید خودروهای ارزان و با کیفیت را مدیون فردیناند پیچ (Ferdinand Piëch) است. فردی که از اوایل دهه ۹۰ تا سال ۲۰۰۲ میلادی مدیرعامل گروه فولکس واگن بود و طرح توسعه شرکت را آغاز کرد. پیچ با خودروسازی بیگانه نبود. او نوه دکتر فردیناند پورشه معروف است که به نوعی موسس فولکس واگن در سال ۱۹۳۷ به حساب میآید. دقتی که پیچ در انتخاب نخستین شرکتهایی که فولکس واگن آنها را به مجموعه خود اضافه کرد داشت به الگویی در این شرکت تبدیل شد.
ارسال نظر