آیا باید در مصاحبه خروج، صادق باشم؟

مشاور عزیز،

اخیرا یک پیشنهاد شغلی دریافت کرده و به محل کار فعلی‌‌‌ام که ۱۰سال در آن سابقه کار دارم، اطلاع داده‌‌‌ام که قصد رفتن دارم. منابع انسانی با من تماس گرفتند و گفتند قرار است یک مصاحبه خروج ترتیب دهند. می‌‌‌دانم که احتمالا لیستی از سوالات را در مقابلم خواهند گذاشت تا به شرکت از یک تا پنج، امتیاز دهم، مثلا در زمین حقوق، ارتباطات و.... و احتمالش هم هست که نظراتم را به مدیریت انتقال دهند.  من تا به حال، فقط یک بار در مصاحبه خروج شرکت کرده‌‌‌ام، آن هم حدود ۱۰ سال پیش، برای اولین شغل «بالغانه‌‌‌ای» که داشتم. برگزارکننده مصاحبه، مدیر بود که بیشترین مشکل را با خودش داشتم. به همین خاطر، اعتماد به نفس کافی نداشتم که حقایق را درباره مشکلاتم و علت استعفایم به او بگویم.

در مورد شغل فعلی، نگرانی‌‌‌ای ندارم که مبادا بعد از رفتنم، کسی در اینجا بخواهد درباره‌‌‌ام به شرکت بعدی، بدگویی کند چون شرکت، تمام مدیرانی که مستقیما با من سر و کار داشتند را تعدیل نیرو کرده. البته بسیاری از همکارهایم که می‌توانستند معرف‌‌‌های خوبی باشند نیز تعدیل شده‌‌‌اند. تمام مدیرانم جدید هستند و از زمان تعدیل نیرو، ۱۰۰ کلمه هم با هم حرف نزده‌‌‌ایم. به همین دلیل، معرف‌‌‌های مناسبی برای آینده نخواهند بود. مثلا اگر کسی سراغ آنها برود و درباره من، اطلاعات بخواهد، چه می‌‌‌خواهند بگویند؟ «بله، او اینجا کار کرده، من سه هفته با او کار کرده‌‌‌ام و مدیر سابقش، فلان چیزها را درباره‌‌‌اش گفته!». دلایل استعفایم، خیلی گسترده هستند از جمله حقوق پایین در مقایسه با سایر شرکت‌ها، تصمیم‌گیری‌‌‌های افتضاح از جمله تنبیه کارکنان و اجازه برخورد نامناسب مشتریان با کارمندها، حذف مزایای درمانی، تعدیل نیروهای مکرر و اجبار کارمندها به کار حضوری در حالی که در قراردادهایمان ذکر شده که دورکار خواهیم بود، حتی قبل از کرونا. داشتم به این فکر می‌‌‌کردم که آیا ارزشش را دارد که حرف دلم را بزنم و مسائلی که باعث شده تصمیم به استعفا بگیرم و یک شغل کم‌درآمدتر را انتخاب کنم را بگویم؟ یا وقت تلف کردن است؟ دوستان و خانواده‌‌‌ام می‌‌‌گویند که باید حرفم را بزنم چون هر چه بگویم، ممکن است به کارکنان شرکت فعلی‌‌‌ام کمک کند. اما یک حس بدبینی درونم هست که می‌‌‌گوید چیزی تغییر نخواهد کرد چون اینجا یک شرکت بزرگ است و طی سال‌های اخیر، همه چیز بهتر که نشده، بدتر هم شده، حتی با وجود شکایات مکرر کارکنان و مشتریان.

به علاوه، می‌‌‌دانم که تمام کارمندهای باقی‌مانده نیز به دنبال کار و آماده ترک اینجا هستند، پس ممکن است کار پیدا کنند و هیچ همکاری اینجا باقی نماند که حرف‌‌‌هایم، شرایط را برایش بهتر کند. پس صحبت از مشکلات، احتمالا فایده‌‌‌ای نخواهد داشت.

پاسخ: دوست عزیز، گفتن حقایق در مصاحبه خروج، تقریبا هیچ فایده‌‌‌ای ندارد. اینکه تو به این موضوع فکر می‌‌‌کنی، نشان‌‌‌دهنده شرافت توست چون به هر حال، حالا که چیزی برای از دست دادن نداری، اگر احتمالش باشد که صحبت‌‌‌هایت، شرایط همکارانت را بهتر کند، چرا حقیقت را نگویی؟ تو نگرانی‌های عمیقی درباره عملکرد شرکت داری و حالا که از تو دعوت کرده‌‌‌اند با آنها بنشینی و نظر صریحت را بگویی، چه فرصتی از این بهتر؟

مشکل اما اینجاست که بعید است چیزی تغییر کند. شرکت‌هایی که واقعا دوست دارند نظر کارمندشان را بدانند، زمانی از او نظر می‌‌‌خواهند که در شرکت کار می‌کند، نه وقتی که دارد از در خارج می‌شود! در چنین شرکت‌هایی، احترام به نظرات کارکنان در تار و پود عملکرد شرکت، تنیده شده. آنها تلاش می‌کنند فضایی امن ایجاد کنند تا کارمندها حرفشان را بزنند، حتی اگر انتقاد باشد. و پس از بازخوردهای کارکنان، تغییراتی ایجاد خواهند کرد. وقتی یک شرکت به این شیوه عمل نمی‌‌‌کند، این یعنی به ارزیابی صادقانه کارمندها اهمیت نمی‌‌‌دهد و هدفش از برگزاری مصاحبه خروج، برقراری یک گفت‌وگوی معنادار نیست بلکه احتمالا جزئی از ساختار بوروکراسی شرکت است. بازخورد صریح و صادقانه تو به هیچ جایی نخواهد رسید، هیچ اثری نخواهد داشت و حتی احتمالش هست که به تو برچسب ناراضی یا خودمحوری بزنند.

به علاوه، موضوعاتی که قصد داشتی مطرحشان کنی، عمیقا در سازمان نهادینه شده‌‌‌اند: آنها مربوط به فرهنگ و رهبری سازمانند و حل نمی‌‌‌شوند مگر این که یک نفر از راس سازمان با قدرت و اختیارات تام، آستین بالا بزند و برای تغییر فرهنگ، انرژی و تعهد بگذارد (حتی اگر چنین هم کند، سال‌ها زمان می‌‌‌برد یا ممکن است هرگز به نتیجه نرسد). اگر حل مشکل، ساده بود، قضیه فرق داشت، مثلا «ما به یک سیستم تایید هزینه ساده‌‌‌تر نیاز داریم» یا «پارکینگ‌‌‌ها به علامت‌‌‌گذاری بهتر نیاز دارند» یا حتی «حقوق و مزایای ما در قیاس با سایر شرکت‌ها رقابتی نیست». مورد آخر به «راحتی» حل نمی‌شود اما از آن جمله اطلاعاتی است که شرکت‌ها دوست دارند در مصاحبه خروج، دریافت کنند، به‌خصوص اگر آن را از چند نفر بشنوند. البته منظورم این نیست که اگر یک موضوع سخت‌‌‌تر یا اساسی‌‌‌تر در مصاحبه خروج مطرح شود، هرگز امکان حل آن وجود ندارد یا هیچ تغییر واقعی‌‌‌ای رخ نخواهد داد. گاهی این اتفاق می‌‌‌افتد. اما آنقدر نادر است که می‌توان گفت یک قانون کلی است، پس نباید تصور کنی که مصاحبه خروج، مسیری موثر برای ایجاد تغییرات فرهنگی در سازمان است. به علاوه، ممکن است فکر کنی رک‌‌‌گویی در مصاحبه خروج، ریسک ندارد و برایت پیامدی نخواهد داشت چون داری از سازمان می‌‌‌روی. اما این همیشه در عمل درست نیست. در محیط کاری که مدیرانش در برابر حقایق تلخ، جبهه می‌‌‌گیرند، حرف‌‌‌های صریح تو در مصاحبه خروج می‌تواند تمام پل‌‌‌ها را پشت سرت خراب کند و در اطلاعاتی که بعدها، کارفرمایان بعدی درباره‌‌‌ات خواهند گرفت، تاثیر بگذارد.

کسی که مشتاقانه درباره‌‌‌ات صحبت می‌‌‌کرده، ممکن است اشتیاقش را از دست بدهد و این مهم است (منظور از رفرنس، کسی است که می‌تواند ادعای کارجو درباره عملکرد، دستاوردها، مهارت‌‌‌ها، عادات و شخصیتش را تایید کند. او می‌تواند مدیر یا همکار سابق کارجو باشد. این افراد گاهی به کارجو نامه تایید می‌دهند. گاهی هم کارفرمای آینده، شخصا با رفرنس تماس می‌گیرد).

البته این برای تو نگران‌‌‌کننده نیست چون مدیرانی که به عنوان رفرنس به آنها رجوع خواهی کرد، همگی شرکت را ترک کرده‌‌‌اند و احتمال هرگونه پیامد منفی برای تو ضعیف است. اما کاملا مصون نیستی چون گاهی نمی‌توانی رفرنس را خودت انتخاب کنی. اگر مدیر استخدام بعدی، خیلی اتفاقی در محل کار فعلی‌‌‌ات، آشنا داشته باشد، ممکن است با او تماس بگیرد و از او درباره‌‌‌ات اطلاعات بخواهد، حتی اگر تو او را به عنوان رفرنس، پیشنهاد نکرده باشی. پس باید این را به عنوان یک احتمال در نظر بگیری، با اینکه ریسکش آنقدرها نیست.

صرف نظر از همه این‌‌‌ها، اگر حس می‌‌‌کنی«باید» حرفت را بزنی، بهترین شانست برای تاثیرگذاری این است که «یک مشکل» را انتخاب کنی و درباره همان موضوع صحبت کنی. موضوعی را انتخاب کن که فکر می‌‌‌کنی احتمال تغییرش، واقع‌‌‌بینانه است (نگو مدیران یا تصمیم‌گیری‌‌‌ها در اینجا افتضاحند). سعی کن نگاهت به آن موضوع، حتی‌‌‌المقدور احساساتی نباشد. با وجود این ممکن است نظرت به جایی نرسد اما احتمال رسیدگی به آن، بسیار بیشتر از یک لیست بلندبالای شکایت است. فراتر از همه این‌‌‌ها، سعی کن بر‌گذار از این مرحله تمرکز کنی. تو یک شغل جدید پیدا کرده‌‌‌ای و در حال فرار از این شغل بد هستی. هیچ وظیفه حرفه‌‌‌ای بردوش تو نیست که برای یافتن راه‌حل به این شرکت کمک کنی.