چرا شرکتهای ایرانی نوآوری نمیکنند؟
با این وجود، وقتی به بازار کشور و خروجی شرکتهای خدماتی و تولیدی ایرانی نگاه میکنیم، تکرار و روزمرگی بیداد میکند و به ندرت اثری از نوآوری میبینیم. بیشتر شرکتها فارغ از تحولات پیرامونی و بازار، آنقدر به انجام همان کارهای تکراری روزمره و ارائه و فروش همان محصولات و خدمات قبلی ادامه میدهند که به تدریج با واقعیتهای بازار و خواست مشتری فاصله میگیرند. در نتیجه، فعالیت روزمره آنها با مشکلات ریز و درشت روبهرو میشود، حاشیه سودشان به تدریج کاهش یافته و اوضاعشان بحرانی میشود. اما در کمال شگفتی، همچنان بر در تکرار و روزمرگی میکوبند. به عبارت دیگر، تلاشی برای خروج از بحران و ایجاد مزیت از راه نوآوری در بیشتر شرکتهای ایرانی مشاهده نمیشود.مشکل کجاست؟ چرا میل به نوآوری که در نظر بیشتر مدیران ایرانی مطلوب است در عمل به نوآوری ختم نمیشود و درها بر پاشنه تکرار و تقلید میچرخند؟ مدیرانی که میدانند یکی از ویژگیهای شاخص شرکتهای پیشتازِ جهانی نوآوری است، چرا شرکتهای تحت مدیریت خود را به سوی نوآوری هدایت نمیکنند؟
البته تحلیل این چرایی امر سادهای نیست و عوامل متعددی در سطوح مختلف در شکلگیری این پدیده موثر بوده و هستند. معمولا در نگاه نخست، بر نقش بازدارنده عوامل کلان ملی و فرابنگاهی تاکید میشود. برای نمونه شکی نیست که فضای نامناسب کسبوکار در ایران به شدت بر دوری از نوآوری تاثیرگذار بوده و هست. باید پذیرفت که حاکمیت دولت بر بخش عمدهای از اقتصاد، سیاستهای به شدت متغیر اعمالی از سوی دولت، تغییرات شدید نرخ ارز، فضای غیررقابتی در برخی صنایع و بازارها، تعاملات محدود بینالمللی و... همگی در دور نگه داشتن بنگاههای اقتصادی کشور از نوآوری موثر بودهاند.با این وجود، کسانی که بازار ایران و بازیگران آن را بهخوبی میشناسند، میدانند که در همین شرایط کلان اقتصادی، معدود بنگاههایی هستند که راه خود را از بقیه جدا کرده و نوآوری را بهصورت جدی در دستور کار خود قرار دادهاند. این شرکتها پیوسته در حال نوآوری نه تنها در محصولات و خدمات خود، بلکه در فرآیندهای کاری و مدل کسبوکارشان هستند. در شرایطی که بیشتر رقبایشان به روزمرگی مشغولند، این شرکتها فاصله معناداری با رقبا هم در بازار و هم در ذهن مشتریان ایجاد کردهاند و کسبوکار پررونقی دارند.
تجربه بیش از ۱۶ سال همکاری مشاورهای با اینگونه شرکتها، به من آموخته که در همین بازار هم میتوان نوآوری کرد و از همین راه، محصولات و خدمات شرکت را متمایز و مشتریپسند کرد. میتوان نوآوری کرد و بهرهوری را افزایش و هزینهها را کاهش داد. میتوان نوآوری کرد و تجربه دلپذیری برای مشتریان رقم زد. میتوان نوآوری کرد و در جامعه الهامبخش شد. میتوان به اتکای نوآوری در بازارهای داخلی و حتی خارجی فرصتسازی کرد. در یک کلام، میتوان با نوآوری به مزیت رقابتی دست یافت و سودآوری و ماندگاری کسبوکار را افزایش داد. نکته مهمی که به تجربه دریافتهام این است که به دلیل تعداد اندک شرکتهای واقعا نوآور، فرصتهای نوآوری در بازار ایران پرتعدادتر و شکار این فرصتها تا حدودی سادهتر است. از سوی دیگر، شرکتهایی که در نوآوری جدیت و مداومت دارند، زودتر و سادهتر از دیگر کشورها خود را از رقبایشان متمایز میکنند. در کشورهایی که بیشتر شرکتها بقای خود را در گرو نوآوری دیده و تمام الزامات و زیرساختهای سازمانی آن را نیز فراهم آوردهاند، سری در میان سرها درآوردن و متمایز جلوه کردن کار دشواری است. در میان خیل شرکتهای نوآور، جلب نظر مشتریان به مراتب دشوارتر است. اکنون باید پرسید که اگر واقعا اینچنین است، اگر نوآوری در ایران امکانپذیر است و اگر فرصتهای نوآوری در بازار ایران پرتعداد است، چرا بیشتر شرکتهای ایرانی نوآوری نمیکنند؟ در هوش بالای تجاری کارآفرینان و مدیران ایرانی شکی نیست، پس عامل بازدارنده چیست؟
به تجربه و با اطمینان میگویم که پاسخ پرسشهای بالا، نوع نگاه مدیران ایرانی به نوآوری و نقش آن در کسبوکار است. نفوذ پردامنه و درازمدت نفت و دولت بر اقتصاد کشور، سنت نوآوری را در فضای کسبوکار ایران سرکوب کرده است. در اقتصاد مبتنی بر فروش نفت و واردات انواع کالاها و خدمات خارجی، بدون نوآوری هم امکان رونق کسبوکار وجود دارد (هرچند همان واردات و فروش محصولات و خدمات خارجی هم با نوآوری میتواند بهتر و سودآورتر انجام شود). نفوذ پردامنه اقتصاد دولتی-نفتی، فرهنگ مدیریتی ویژهای را در فضای کسبوکار کشور ایجاد کرده که یکی از مشخصههای آن شناخت نادقیق یا نادرست از مفهوم نوآوری و نقش آن در کسبوکار و در نتیجه مقاومت در برابر نوآوری است.
شناخت بسیاری از مدیران ایرانی از نوآوری دقیق نیست. برداشتهای نادرست از مفهوم نوآوری مانعی ذهنی اما مستحکم بر سر راه حرکت مدیران به سوی نوآوری شده است. متاسفانه تعداد این برداشتهای نادرست کم نیست و هر کدام به تنهایی میتواند شرکتی را از پرداختن جدی به امر نوآوری بازدارد.آن دسته از شرکتهای ایرانی که در نوآوری موفق بودهاند، در گام نخست، این برداشتهای نادرست را از راههای مختلف از ذهن مدیران و کارکنان خود زدودهاند. با کنار رفتن این موانع ذهنی، به آرامی فرصتهای نوآوری در پیش روی شرکتها نمایان میشوند و شرکتها در ادامه خود را به ابزارها و مهارتهای لازم برای شکار این فرصتها مجهز میکنند. به تدریج با دیدن برکات جاری شدن فرآیند نوآوری در شرکتها، مدیران مربوطه در این مسیر ثابتقدمتر میشوند.از همین رو بر آن شدم تا از ابتدای سال ۱۳۹۷، برداشتهای نادرست اما فراگیر به نوآوری که از مهمترین موانع نوآوری شرکتهای ایرانی هستند را در ستونی هفتگی یک به یک معرفی و تحلیل کنم.
ارسال نظر