نابغه مهجور آسمان

در این عملیات، فانتوم‌های نیروی هوایی ارتش ایران پایگاه‌های هوایی اچ-۳ را در عمق ۱۰۰۰کیلومتری عراق و در مرز مشترکش با اردن بمباران و بیش از ۴۸ هواپیمای عراقی را نابود کردند.  نکته مهم آن عملیات سوخت‌گیری فانتوم‌ها به شکل عجیبی بود. بر اساس آن عملیات فیلمی با عنوان «حمله به اچ ۳» به کارگردانی شهریار بحرانی ساخته شده است. این عملیات از سوی شرکت مک دانل داگلاس سازنده هواپیمای فانتوم اف-۴، به‌عنوان کامل‌ترین عملیات انجام‌شده توسط این نوع هواپیما، و اسکندری نیز به‌عنوان ماهرترین خلبان این نوع هواپیما شناخته ‌شده ‌است.

 در عملیات آزادسازی خرمشهر نیز نام محمود اسکندری پررنگ است چون در منهدم کردن پل عراقی‌ها که بسیاری از نیروها و ادواتشان را از طریق آن به خرمشهر می‌رساندند، نقش مهمی داشت. در عملیات بغداد هم عباس دوران بر اثر اصابت موشک و سقوط هواپیمایش کشته شد اما محمود اسکندری موفق شد هواپیما را سالم به پایگاه بازگرداند. خلبان نابغه ایرانی در سال ۱۳۶۶ به اتهام ارتباط با گروه‌های سلطنت‌طلب زندانی و از نیروی هوایی اخراج شد. گفته می‌شود این اتهام به دلیل تماس همکار سابقش در پایگاه سوم شکاری با او مطرح شده است.  پس از اخراج با پیگیری دیگر همکاران او همچون علی‌اکبر زمانی فرمانده وقت پایگاه بوشهر و فرج‌الله براتپور و... حکم اخراج اسکندری به بازنشستگی تبدیل شد و او تا پایان عمر زندگی سختی را از سر گذراند.

داستان غم‌انگیز زندگی محمود اسکندری در این سال‌ها ناگفته ماند تا اینکه در شهریور و مهر ۱۴۰۰ خبرگزاری مهر میزگردی با عنوان «پهلوان محمود اسکندری؛ قهرمانی که باید از نو شناخت» را در چند بخش منتشر کرد و باعث شد نام این خلبان دوباره در جامعه ایرانی مطرح شود.  پیش‌تر در سال ۹۹ نیز کتابی با عنوان «ناصر ایجکت نکن» نوشته مهدی بابامحمودی منتشر شد که به زندگی محمود اسکندری می‌پرداخت اما دیده نشد.

در آن میزگرد همرزمان محمود اسکندری از نقش او در جنگ گفتند و معتقد بودند او به‌تنهایی سهم عمده‌ای از بار راهبرد جنگ را به دوش کشید. آنها گفتند ترس برای این شخصیت معنایی نداشته است؛ عاملی که بزرگ‌ترین مانع انجام پرواز برون‌مرزی برای خلبان است. گزارش‌های خبرگزاری مهر تاثیرگذار بود و خردادماه سال پیش طی مراسمی که با حضور فرماندهان ارتش برگزار شد، نشان فداکاری از طرف رهبر انقلاب به زنده‌یاد امیر خلبان محمود اسکندری اعطا شد. در هفته گذشته کتاب «بیگانه با ترس» نوشته صادق وفایی منتشر شده که حاصل روایت ۸ چهره درباره این خلبان است. کتابی که به گفته نویسنده‌اش نتیجه بیش از دو سال زندگی این نویسنده با محمود اسکندری و سفر به اسناد و خاطره‌هاست.

این کتاب، در روایت دوستان نزدیک و هم‌قطاران خلبان اسکندری جان می‌گیرد؛ مصاحبه‌هایی که در بطن و متن آنها می‌توان به چهره‌ای دقیق، درست و بدون روتوش از این خلبان پرافتخار دست پیدا کرد. صادق وفایی که پیش‌تر میزگردهای خبرگزاری مهر را هم درباره این خلبان اجرا کرده بود درباره محمود اسکندری نوشته است: «اسکندری از خلبانان به‌واقع تیزپروازی است که شجاعت حیرت‌انگیزی در مانورهای محیرالعقول داشته است. دلاوری‌های اسکندری و هم‌قطارانش مربوط به زمانی است که ایران در تحریم نظامی بود و به‌طور مطلق از فروش هواپیمای نظامی به این کشور جلوگیری می‌شد.

به‌این‌ترتیب ساقط‌شدن هر فروند، به‌معنای عدم جایگزینی فروند دیگر و کم‌شدن آن از آمار نیروی هوایی بود. وضعیت تعداد خلبانان هم در مقطع شروع جنگ، به‌مراتب بدتر بود چون تعداد زیادی از آنها، اخراج یا بازخرید شده بودند و عده‌ای هم به خواست خود از نیروی هوایی کناره گرفته بودند. در نتیجه از آمار ۲۵۰۰ نفره خلبانان رزمی و عملیاتی نیروی هوایی در سال ۵۷، در سرآغاز جنگ در سال ۵۹، نام کمتر از ۷۰۰ تن در فهرست افراد آماده به ماموریت وجود داشت. روند آموزشی تعدادی از خلبانان ایرانی هم که به آمریکا اعزام شده بودند، با اشغال لانه جاسوسی در آبان ۵۸ ناتمام ماند، چون طرف آمریکایی، این آموزش‌ها را به‌طور یک‌طرفه قطع کرد. در نتیجه افرادی که برای آموزش خلبانی در آن برهه در آمریکا به سر می‌بردند، بدون اتمام دوره خود به ایران بازگشتند.»

کتاب «بیگانه با ترس» در شرایطی منتشر شده که معرفی قهرمانان کمترشناخته‌شده تاریخ معاصر ایران البته با تالیف کتاب‌های زندگی‌نامه‌ای مدت‌هاست که در دستور کار ناشران و فعالان حوزه نشر است اما در سال‌های اخیر با کاهش تیراژ کتاب‌ها و کاهش استقبال از  کتاب‌های تالیفی و تمایل مخاطبان به خواندن کتاب‌های ترجمه‌ای،  به نظر می‌رسد صنعت نشر چندان در شناساندن قهرمانان معاصر اثربخش نیست. شاید به همین دلیل باشد که ساخت فیلم‌های سینمایی از رشادت‌های  قهرمانان تاریخ معاصر ایران در یک دهه اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. آیا ساخت فیلمی از زندگی این  خلبان برجسته در آینده نزدیک محتمل خواهد بود؟ شاید!