حکم اشتباهی یک شاعر
امروز سالمرگ مرتضی کیوان است
سیدمحمد طباطبایی که پیشتر کتابی با عنوان «هفت نامه به مرتضی کیوان» را منتشر کرده است، درباره این چهره که گفته میشود با وجود سن کم خود، بر روند ادبیات معاصر ایران تاثیر داشته است، میگوید: به باور من مرتضی کیوان برخلاف آنچه در جامعه معرفی شده، بیش از آنکه فعال سیاسی باشد (چون با این عنوان در سال ۱۳۳۳ در دولت پهلوی دوم اعدام میشود)، یک چهره ادبی است. اگر به زندگی او نگاه کنیم، بیش از آنکه فعالیت سیاسی داشته باشد، فعالیت ادبی داشته، البته حتما گرایش سیاسی داشته است. مثلا به «سایه» (امیرهوشنگ ابتهاج) «تودهای» میگفتند اما خود او میگوید هیچگاه عضو حزب توده نبودم اما تفکرات آنها را قبول دارم. در نگاه من، مرتضی کیوان همین است. نمیشود گفت فعال سیاسی بوده است.
طباطبایی در ادامه درباره زندگینامه کیوان به صورت مختصر بیان میکند: مرتضی کیوان در اصفهان زاده میشود و رشد میکند. در ۱۶سالگی پدرش را از دست میدهد و سرپرستی خانوادهاش را برعهده میگیرد. بعد هم در ساختار دولتی مشغول به کار میشود و به همدان میرود. همانجا به خاطر نوشتههایش دچار مشکل شده و دستگیر میشود، مدتی را هم در زندان میگذراند. هرچند این زمان، بلندمدت نبوده اما تنهایی به او سخت میگذرد؛ زیرا مرتضی کیوان آدم تنهایی نبوده و همیشه از تنهایی بیزار بوده است. کیوان بعد به تهران میآید. آنزمان گعده معروفشان را داشتند که مرتضی کیوان، سایه، احمد شاملو، سیاوش کسرایی و پوری سلطانی پایههای اصلی این جمع بودند.
این کارشناس رسانه با اشاره به سابقه روزنامهنگاری کیوان در مجلات مختلف، ادامه میدهد: کیوان بسیاری از چهرههای ادبی کشورمان را شناسایی و به جامعه ادبی معرفی میکند. در کتاب «مرتضی کیوان» که شاهرخ مسکوب آن را گردآوری کرده است، یادداشتی از زندهیاد نجف دریابندری منتشر شده که نجف در آنجا میگوید: «اگر مرتضی کیوان نبود، معلوم نبود من و خیلیهای دیگر چهکاره میشدیم. اما حتما نویسنده و شاعر و منتقد ادبی و مترجم نمیشدیم. احتمالا من در شهر خودم در پتروشیمی میماندم و در آنجا کار میکردم.» حرفی که نجف دریابندری میزند، درباره خیلیهای دیگر هم صدق میکند. او میگوید: «اولین کتابم را مرتضی کیوان پیگیری و منتشر کرد و وقتی منتشر شد، کتاب را با پست و یک نامه برایم فرستاد.» این نشان میدهد کیوان به معرفی چهرههای جدید به جریان ادبی و انتشار آثار آنها علاقهمند بوده و خود نیز از آنها حمایت میکرده است.
طباطبایی با اشاره به حضور پوری سلطانی در گعده ادبی مرتضی کیوان و دیگر شاعران بیان میکند: پوری سلطانی عضو ثابت این گعدهها بوده و خیلی وقتها گعده آنها در خانه پوری سلطانی برگزار شده است. پوری سلطانی همرأی و نظر مرتضی کیوان بوده است. اولین مواجهه کیوان و سلطانی بعد از آن شب (مراسم ازدواج برادر کسرایی)، اینگونه بوده که سلطانی در حال تحقیق درباره یک موضوع ادبی بوده و مرتضی کیوان به او کمک میکند. میتوان گفت، آغاز رابطه آنها با ادبیات و اندیشه بوده است. قاعدتا مرتضی کیوان تاثیر زیادی بر پوری سلطانی گذاشته و پوری هم همینطور.
طباطبایی در ادامه تصریح میکند: پوری میگوید: «کار بزرگ مرتضی اتفاق نیفتاد؛ او بیش از آنکه به بقیه کمک کند که بنویسند، باید رُمان خود را تمام میکرد. و کار بزرگ کیوان این بود.» رمانی که بعد از حمله امنیتیها به خانه کیوان و تفتیش آنجا اثری از آن باقی نمیماند. پوری میگوید: «رمان خیلی خوبی بود و ما هر شب درباره آن حرف میزدیم.» پوری سلطانی در مصاحبه در کتاب «پیر پرنیاناندیش» میگوید: «حتم دارم راهی که رفتم، راهی بود که مرتضی میخواست. مرتضی اگر اعدام نمیشد و از زندان قصر بیرون میآمد، حتما مسیر کارش را به مسیر فرهنگ تغییر میداد و همه اندیشهها و اهدافی را که داشتیم، از مسیر فرهنگ پی میگرفت، زیرا فرهنگ تاثیر بهتری دارد. به همین دلیل سراغ کتاب و کتابداری رفتم.» در دادگاهی از او میخواهند علیه مرتضی کیوان حرفی بزند اما او در دادگاه میگوید: «من با کسی که شوهرم را اعدام کرده، هیچ همکاری ندارم.»
وی با تاکید بر تاثیر بسیار پوری سلطانی و مرتضی کیوان، میگوید: یکی از نشانههای تاثیر عمیق آنها بر یکدیگر این است که بعد از اعدام مرتضی، پوری اهتمام ویژهای به خرج داد تا نامههایی را که مرتضی برای دیگران نوشته بوده، جمعآوری کند؛ اگرچه موفق نمیشود. او ادامه میدهد: همه میدانند مرتضی کیوان بهاشتباه اعدام شد. کیوان به افسران نظامی حزب توده پناه داده بود اما هیچگاه چهره سیاسی نبود. این موضوع موجب معرفی اشتباه از مرتضی کیوان شد. فکر کنم میشود کتابی نوشت و معرفی درستی از او داشت اما کتابی که سختخوان نباشد و نخواهیم یک پژوهش ادبی کار کنیم. بلکه کتابی باشد که برای مخاطب جذابیت خوانش داشته باشد. خوب، نامه به خاطر لحن راحتی که دارد، این جذابیت را میتواند داشته باشد. در این نامهها سعی کردهام پیوندی بین وضعیت امروزمان با زمانهای که کیوان در آن زندگی میکرده بزنم. البته الزاما نه به این معنا که وضعیت امروز ما خوب نیست و آنزمان خوب بوده یا آن روز بد بوده و امروز خوب است.
اصلا قیاس نکردهام، بلکه خواستم به مرتضی کیوان گزارشی بدهم و درعینحال معرفی از مرتضی کیوان و فضای ادبی آن روزگار برای مخاطب امروز داشته باشم. فکر میکنم قالب نامه توانسته به این موضوع کمک کند. این کتاب در عین اینکه درباره یک دوره ادبی و یک فرد ادبی صحبت میکند، الزاما یک پژوهش ادبی نیست.