نقش معمار در پروژههای بزرگ صنعتی
ساختمان صنعتی به طور بسیار نزدیکی با سرمایهداری آمیخته شده است. متعاقبا، ساختمانهای صنعتی مکانهای ارزانقیمتی هستند که به سودمندگرایی حداکثر در فرآیند ساخت کمک کردهاند. تنها در دو دهه اخیر ترکیب طراحی صنعتی در فرآیند تولید صنعتی شیوع پیدا کرده است. در گذشته سازندگان توجه کمتری به زیبا شناختی محصولات تولید شده و حتی نسبت به زیبا شناختی مکان تولید داشتند. یکی از موارد استثنا شرکت آلمانیای اییجی است که معمار پیتر بهرنس را به عنوان معمار و مشاور هنری در اوایل قرن بیستم انتخاب کرد. بهرنس شخصیتی مهم در تاریخ معماری مدرن است، کسی که مربیگری سه معماری مهم در قرن بیستم را بر عهده داشت: والتر گریپیوس، میسون درروهه و لوکوبوزیه. وی هرچند در سایر حوزههای معماری فعالیت داشته، اما آثار معماری صنعتی بسیاری را نیز به جای گذاشته است.
برای پیگیری اهداف و اهمیت معماری صنعتی با کامیاب پرنیانچی مهندس مشاور به گفتوگو نشستیم.
لطفا تفاوت معماری صنعتی را با سایر حوزهها توضیح دهید؟
سالها قبل از من سوال شد تفاوت معماری صنعتی با سایر کاربریها چیست، به نظر من شبیه رانندگی با اتومبیلهای مختلف است، اگر شما راننده خوبی باشید، تفاوت چندانی ندارد که با چه خودرویی رانندگی میکنید. البته بدیهی است که در معماری صنعتی، نقش هماهنگکنندگی معمار بسیار برجسته است. همچنین معمار نیاز دارد به حوزههای میان رشتهای بیشتر وارد شود و به کار دیسیپلینهای سازه، سیویل، تاسیسات برقی و مکانیکی، پایپینگ، ابزار دقیق، فرآیند، ماشینآلات، لجستیک و …. واقف باشد. از سوی دیگر شناخت کافی از تعاملات بین یک فرآیند صنعتی با فضای معماری، به طراح کمک میکند تا به درستی تصمیمگیری کند، اما بهکارگیری راهکار متناسب با موضوع، تا حد زیادی مستقل از فضایی است که در آن کار میکنیم. وقتی به کیفیت فضا فکر میکنیم، چه در یک نقطه دورافتاده در خارج از فضای شهری در یک پروژه صنعتی، چه در یک پروژه فاخر یا پروژهای در فضای عمومی، با نیازهای انسان و فضای استقرار او رو به رو هستیم. اصل ماجرا فرقی نمیکند، توجه به نیاز انسان فراتر از ظواهر است، اگرچه استانداردهای طراحی در بسترهای مختلف، متفاوت است.
چه معیاری برای انتخاب پروژه دارید؟
معمولا هرجا متوجه شدیم حضور ما میتواند سودمند باشد و اوضاع را بهتر کند، آن پروژه را قبول کردهایم. اگر تقاضایی از جانب کارفرما یا بهرهبردار به ما ارائه شده، که فکر کردیم میتوانیم تاثیرگذار باشیم، اشتیاق کار کردن، سبب شده که پروژه را قبول کنیم. همچنین جایی که فکر کردیم تخصص کافی نداریم یا همکارانی داریم که ممکن است بهتر از ما عمل کنند، همکارانمان را برای انجام پروژه معرفی کردهایم. خلاصه مطلب اینکه صرفا به خاطر کسب درآمد، وارد هیچ پروژهای نمیشویم.
لطفا درباره نقش معماری در بهداشت و سلامت جامعه برای خوانندگان بگویید؟
نظر شخصی من این است که کیفیت فضا، تا حد زیادی بر میزان احساس آرامش فرد موثر است. وقتی ما آرامش را در یک فضا تجربه میکنیم -که حاصل انتخابهای درست یک طراح است- بسیاری از آثار ناخوشایندی که ممکن است از محیط به ما رسیده باشد، تعدیل میشود. آنجا که معماری از ظاهر، شکل و برخورد سطحی با موضوعات فراتر میرود و عمق مییابد، پاسخهایی معنادار و اصیل به مسائل روزمره ارائه میکند. اصالت تعابیر مختلفی دارد، از نظر من هر محصولی که از زوائد به دور است، میتواند دارای اصالت باشد. با چنین معیاری، بروز کیفیت مطلوب در یک اثر معماری، احساس رضایتی ماندگار در افراد ایجاد میکند که بسیار ارزشمند است.
چگونه ملاحظات مربوط به گروههای خاص مانند زنان، سالمندان و افراد دارای معلولیت را در پروژههای مختلف در نظر میگیرید؟
هر پروژه با یک یا چند پرسش اساسی شروع میشود و نوع نگاه معمار به این موضوع، مسیر طراحی را مشخص میکند. معمولا وقتی موضوع کلیدی پروژه را کشف کنیم، یافتن پاسخ آسان میشود. از دیدگاه کیفی، بعید است پروژهای به پرسشهای اساسی پاسخ داده باشد ولی ملاحظات گروههای خاص را نادیده گرفته باشد. از طرف دیگر ضوابط طراحی، تکلیف موضوعات کمی را روشن کرده است. قاعدتا اگر من یک مرکز تجاری طراحی کنم و دسترسی ویلچر را در نظر نگیرم، یا اگر متناسب با سرانه مورد نظر، سرویس بهداشتی برای خانمها، آقایان و معلولان را طراحی نکنم، در مراحل بررسی و تصویب طرح، ملزم خواهم شد که اصلاحات لازم را اعمال کنم تا مجوز قانونی برای احداث پروژه صادر شود. آنچه نیازمند توجه بیشتری خواهد بود، جنبههای کیفی است، زیرا همواره سنجش کیفیتها دشوار است. بنابراین اگر معمار با پروژه همسو شود و از دریچه دید کاربران مختلف به پروژه نگاه کند، میتواند تا حد زیادی به نتیجه مطلوب نزدیک شود که البته دشواری کار همینجاست. به نظر بنده، دستیابی به طرحی که تمامی استانداردها و ضوابط طراحی را با توجه به کاربری خود تامین کند، با ممارست و دقت کافی امکانپذیر است، اما ایجاد فضایی که کاربران در مدت زمان طولانی از آن رضایت داشته باشند، مستلزم آن است که معمار در روند شکلگیری طرح، بر مبنای تجسم زندگی واقعی در فضا، تصمیمگیری کند.